جمشید سماواتیان نقاش
هنرمندان مانند هر گروه اجتماعی دیگر، بخشی از جامعه ما هستند. اگر موضوعات مربوط به اصناف مختلف و معضلاتی که در هر صنف به وجود میآید، بخشی از معضلات جامعه به شمار میرود، مشکلات موجود در زمینه اقتصاد هنر هم از موضوعات اجتماعی ما است اما متاسفانه نه رسانهها و نه بخشهای دیگر، به این موضوعات اجتماعی، توجه نمیکنند. هنرمند را فقط در قالب کارهایش میبینند، اینکه مثلا چطور آهنگی ساخته یا چطور اثر هنریای تولید کرده است. موضوعی که ذهن من را گرفتار خود کرده دقیقا همینهاست. اینکه چرا بخش اقتصاد هنر مورد توجه قرار نگرفته و کسی درباره این موضوعات کار خاصی انجام نمیدهد؟ اگر یکی از اصناف از بازارچه مثلا نوروزی انتقاد داشته باشد، بسیاری از رسانهها هستند که موضع او را به جامعه و به تبع آن به مسئولان انتقال دهند اما در زمینه هنر این کار مرسوم نیست. همان بحثهای همیشگی که در قالب فرم و محتوای هنری مطرح است، در رسانهها مطرح میشود و دیگر هیچ.
یکی از معضلاتی که ما گرفتار آن هستیم بحث اقتصاد هنر و فروش محصولات هنری است، در این زمینه هر سال حراجی برگزار میشود که معلوم نیست بر چه مبنایی شکل گرفته است. این موضوع زمان زیادی ذهن مرا به خود مشغول کرده است و سوالم اينجاست كه مكانيسم حراج، اجراي آن و موضوعات غیرواقعی در آن را چه كساني تعيين ميكنند. دلالها چرا به بهانه ترويج اقتصاد هنر، دارند نقض غرض ميكنند؟
از مسئولان سوال میکنم بر چه اساسي اين حراجها را راه انداختهاند؟ و من چرا باید با هنرم برای پولدارشدن كسي كه ميگويد مصلحت براي ما بزرگتر از عدالت است و هر كاري انجام دهم؟ سخن من با این دوستان این است که مرد و مردانه بياييد و سوالات مرا پاسخ دهيد. شايد هم من اشتباه ميكنم. بياييد دليل را ارایه دهيد و بگویید به چه مناسبت يك عده را كه هنرشان كارشناسي نشده، بايد اينطور بزرگ كنيد. چرا باید زمینهای فراهم شود که افرادي بیایند که برايشان فرق نميكند دارند زمين ميخرند يا اثر هنري.
اینها نهتنها برای هنرمندان بلکه برای جامعه هم مضر است. ممکن است ضرر این مسائل برای جامعه خیلی مشخص و ملموس نباشد اما در اثر گذشت زمان، ضربهای که به فرهنگ این مرز و بوم میزند، نمایان خواهد شد.
تاسف اینجاست که كسي به اين حراج ميآيد و به خريد آثار اقدام ميكند که پول دارد، همین و فقط ميآيد که خريد كند. برايش هم فرق نميكند آن اثر كپي از كار يك هنرمند ديگر است يا واقعا ارزش هنري دارد. سوال اينجاست، من كه براي اولين بار چنين كاري را انجام دادهام چرا بايد آثارم در خوشبينانهترين حالت ممكن 5 ميليون تومان ارزشگذاری شود؟ دليلش هم آن است كه وارد اين بازار و نگاه تبليغي نشدهام. گروهی براساس امضاي برخي افراد كارها را خريد و فروش ميكنند و باعث دق كردن و افسردگي عدهاي ديگر ميشوند. كساني كه امضايشان معروف شده كارهايشان با رقمهاي نجومي به فروش ميرسد. علت اين كار آن است كه منفعت در این بازار محور همه چیز است و بقيه هم ميخواهند وارد اين مسابقه ناسالم شوند. من اين كار را انجام نميدهم. من اولين كسي هستم كه مدال درجه اول هنري گرفت. به همین دلیل به این روند معترضم و معتقدم وزارت ارشاد بايد به حراجي مجوز دهد كه از نظر انساني و شرعي درست باشد. قيمتگذاري آن توسط كارشناسان واقعي انجام شود و فضاي رقابت هم براي همه وجود داشته باشد.