قطبالدين صادقي بازيگر و كارگردان تئاتر
جامعه ایرانی، جامعهای است (حتی در این وضع که طلاق رو به گسترش نهاده و اخبار بدی از این حوزه به گوش میرسد) که پاسداشت خانواده را جزو ارزشهای خود میداند. در مسیر پاسداشت خانواده، بهطور طبیعی برخی از آموزشها نیاز است اما تاثیرگذاری آموزشها بسته به اینکه از کدام مدیوم استفاده شود، متفاوت خواهد بود. شاید به همین دلیل باشد که برخی استفاده از مدیوم سینما را برای این منظور ضروری دانستهاند. بر این اساس با توجه به محتوای فیلمهای ساخته شده این حوزه، قالب فيلمهاي خانوادگی ملودرام هستند به همين دليل نوعي تسكين در اغلب اين كارها ديده ميشود اما موضوعی که ما را تهدید میکند این است که محتوای چنین فیلمهایی با واقعيتهاي موجود در جامعه فاصله دارد. باید توجه کرد که کار درباره خانواده اصولی دارد و مادامي كه سينماگران ما به سمت بيان واقعيتهاي موجود در خانوادههاي ايراني حركت نكنند، شايد نوعي روزمرگي و ساخت فیلمهای یکسان فضای سینمای ما را اشغال کند.
بحث دیگر در این زمینه نبود خلاقيت و پشتوانه قوي فكري در زمینه ساخت فيلمهاي خانوادگي است که بهعنوان یکی از آفتهاي موجود در سينماي ايران دیده میشود. متاسفانه در چند وقت اخير بسياري از آثار توليد شده در سينما به نوعي، كپيبرداری از نسخههاي خارجي هستند. اين نگاه سينماگران به موضوعات اجتماعي كه خانواده و ازدواج نيز بخشي از آن است، باعث شده روند ارتباط سينما با بدنه اجتماعي دچار لطمات شديدي شود. به عبارت ديگر خانواده ايراني نميتواند خود و واقعيتش را در اين سينما ببيند و به همين دليل تاثيرپذيري جامعه از سينما به
حداقل ممكن خواهد رسيد.
ما تجربه فیلمهای خوب خانوادگی را در فيلمهاي سينماي ايران در دهه 60، داشتهایم. فيلم «شايد وقتي ديگر» بيضايي و «ماديان» علي ژكان با گذشت بيش از 27سال هنوز براي من و بسیاری از مخاطبان تازگي دارد. چراكه اين فيلمها براساس ايده و انديشهاي عميق ساخته شده است و فيلمساز، دنبال بيان واقعيتهاي منطبق بر شرايط اجتماعي آن زمان بوده که برخی از این واقعیتها تا کنون ادامه داشته است.
البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که حل مشکلات خانواده وظیفه سینما نیست بلکه بررسي عميق مشكلات جوانان در تشكيل خانواده، از وظايف مهم دولت و دستگاههاي متولي اين امر است و نميتوان از فيلمساز توقع معجزه داشت، وظيفه اصلي سينماگر بيان واقعيتهاي موجود در جامعه است، ولي ميتوان با همانديشي صاحبنظران در اين حوزه، سينماگران را به اين سمت متمايل كرد.
یکی از پیشنیازهای ورود سینماگران به عرصه اجتماعی و بهویژه خانواده، حمایت نهادهای متولی از آنان است. بيشك اگر حمايتهاي خوبي در این حوزه از سوي مديران ارشد سينمايي و وزارت ارشاد و دیگر نهادهای متولی صورت گيرد، فعالان سينمايي بيشازپيش به اين حوزه ورود ميكنند، ولي نبايد حمايت را با دستور و تحت فشار قرار دادن سينماگر اشتباه گرفت، چراكه بارها نتيجه دخالت و اعمال سليقه بالادستي را در سينما مشاهده كردهايم.
باید دقت داشته باشیم که مشكلات حاضر درخصوص ازدواج يك شبه به وجود نيامده و بايد براي برطرف كردن آن نيز برنامهريزي بلندمدت داشت. مشكلات اقتصادي بخشی از تنشهاي موجود در زندگي زوجهاي جوان را تشكیل ميدهد، ولي نبود شناخت كافي و وجود نگاه غلط به مقوله ازدواج كه همگي از نبود آموزشهاي درست و بهموقع به جوانان نشأت ميگيرد، بخش عمدهاي از مشكلات خانوادگي به ويژه در نسل جوان را شكل داده است و بر همين اساس بايد بيشتر تمركز بر آموزش به نسل جوان باشد و بيشك سينما ظرفيتهاي بسيار بالا در انتقال اين مفاهيم را خواهد داشت.
موضوع با اهمیت این است که هر چند هر کدام از مدیومها (کتاب، سینما، تلویزیون، روزنامه و ...) برای انتقال مفاهیم آموزشی دارای ظرفیت خاص خود است و باید از همه این ظرفیتها استفاده کرد اما سینما مطابق آنچه در تاثیرگذاری آن اثبات شده، دارای ظرفیت مضاعفی است که با این حال نباید انتظار بیش از حد از آن داشت. سینما آموزشگاه نیست که بخواهیم برای تمام مفاهیم ارزشی و انتقال آن، از چنین پدیدهای استفاده کنیم. سینما مدیومی است که بیش از همه برای سرگرمی از آن استفاده میشود و میتواند در لابهلای چنین پدیدهای مفاهیم ارزشی مانند خانواده را هم در آن گنجاند.
جامعه ایرانی اکنون جامعهای است که بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازتاب واقعیتهایش است. خانواده، جوانان، معضلات اجتماعی و ... همه و همه، باید وقتی در قالب تصویر به مردم ارایه میشود آن هم قالبی که قرار است در
مدت زمان نمایش فیلم عنصر سرگرمی را هم فراموش نکند، به صورت بسیار خلاقانه و با محتوا ارایه شود تا مخاطب ضمن لذت بردن از فیلم، به نکات آموزشی نهفته در آن نیز دست یابد. سینما اگر در این مسیر درست استفاده شود و با اندیشه و فکر مراحل نوشتن سناریو، پیشتولید، ساخت، تدوین و ... را پشت سر بگذارد، میتواند مدیومی باشد که بیشترین تأثیر را بر مخاطب خواهد گذاشت. به همین دلیل دولت که متولی امور حل معضلات اجتماعی است باید برنامهای مناسب در این زمینه داشته باشد و برای انجام این برنامهها نیز منابع کافی هزینه کند.