شماره ۶۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
به بهانه حضور ستاره‌های موسیقی و تلویزیون ترکیه در فیلمی ایرانی به نام «خاطرات اسب سیاه»
به جای بستن در از ظرفیت‌ها استفاده کنیم

عیسی علوی| یکی از دغدغه‌های همیشگی سینمای ایران ساخت آثار مشارکتی با کشورهای صاحب سینما و بهره‌گیری از ظرفیت‌های متنوع سینمای منطقه و جهان برای ساخت آثاری با کیفیت و مطابق با اصول و ارزش‌های رایج در قوانین فرهنگی ایران است. جدا از بحث سرمایه‌گذاری مشترک، استفاده از عوامل فنی کارکشته و بازیگران شناخته‌شده بین‌المللی دغدغه‌ای است که همواره سینماگران ایرانی به دنبال آن بوده‌اند. در این میان در بسیاری از مواقع این تلاش‌ها بنا به دلایل نه‌چندان فرهنگی با موانعی روبه‌رو می‌شوند. از طرف دیگر برخی تهیه‌کننده‌ها و سینماگران یاد گرفته‌اند برای بازارگرمی هم که شده هر از چند گاهی قبل از آغاز پروژه خود از نام‌های شناخته‌شده بین‌المللی در زمینه بازیگری به‌عنوان چهره‌هایی که قرار است با آنها همکاری کنند، نام می‌برند که معمولا هم نتیجه‌اش هیاهو برای هیچ است و بیشتر باعث سرگرم شدن چند روزه رسانه‌ها می‌شود و خلاص. کمتر کارگردانی مثل اصغر فرهادی یا عباس کیارستمی سعی می‌کنند بدون بزرگ‌نمایی کردن، تنها فیلم خود را بسازند. فیلم‌هایی که اتفاقا در آنها از چهره‌های مهمی چون ژولیت بینوش یا برنیس بژو استفاده می‌کنند اما این استفاده اول در خدمت فیلم است و بعد برای بهره‌گیری جهت جذب مخاطب بیشتر. در تازه‌ترین تجربه ساخت اثر بین‌المللی در سینمای ایران شهرام علیدی فیلمی ساخته به نام «خاطرات اسب سیاه» که در آن از چهره‌های سرشناس بازیگری در سینما و تلویزیون ترکیه استفاده کرده است. فیلمی که تهیه‌کننده اجرایی آن هم اهل کشور ترکیه است و همچون «گذشته» یا «کپی برابر اصل» علیدی به‌عنوان مغز متفکر اصلی همراه با عوامل ایرانی و بازیگران خارجی‌اش داستانی را روایت می‌کند که بر مبنای فلسفه مرگ و زندگی حکیم عمر خیام است. علیدی پیش از این هم در اولین تجربه بلند کارگردانی، محصولی مشترک و تحسین شده به نام «زمزمه با باد» را با موضوع اثرات جنگ و خشونت در کردستان عراق ساخته بود که در‌ سال 2009 سه جایزه هفته منتقدان جشنواره کن را به دست آورده بود. این اتفاق بهانه خوبی بود تا درخصوص برخی نکات ساخت آثار مشترک سینمای ایران با کشورهای دیگر از علیدی سوالاتی بپرسیم و این‌که شرایط فضای فیلمسازی مشارکتی با کشورهای دیگر چگونه است.
هدف از تولید مشترک چیست؟
اول کمی درخصوص فیلم علیدی بگوییم. این فیلم روایت دختر جوان در حال مرگی به نام ئاسکه است که وصیت می‌کند دوستانش قبل از به خاک سپردن او اسب سیاهش را پیدا کنند و برای آخرین دیدار نزد او بیاورند. بعد از جست‌وجوهای فراوان و با مواجه شدن اسب و جنازه دختر اتفاقات عجیبی شروع می‌شود، ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود بعد از حضور اسب، دوستان ئاسکه به همراه مادیان سیاه به دیگر وصیت‌های او جامه عمل می‌پوشانند. این فیلم محصول شرکت فیلمسازی داوینچی است و رو اگوز تهیه‌کننده اجرایی این فیلم است. اولین نکته‌ای که وجود دارد این است که داستان فیلم نشان می‌دهد این فیلم در ایران هم می‌شد ساخته شود، پس سوال اصلی این‌جاست که هدف او از این‌که فیلم را در خارج از کشور ساخته چیست. علیدی می‌گوید: این فیلم موضوعی دارد که هر جایی می‌توان آن را ساخت و خب این یکی از دلایلی است که فیلم را در ایران نساخته چرا که به نظرش این‌که آدم‌هایی مثل حافظ و خیام به‌عنوان نمادهای فرهنگ ما به جغرافیایی فراتر از ایران بروند و با زبانی غیر از زبان خودشان مورد توجه قرار گیرند، اتفاق بسیار خوبی است. به گفته علیدی، سوژه‌هایی وجود دارد که در ایران هم قابلیت ساخته شدن دارند اما ساخت آنها در کشورهای دیگر انتقال فرهنگ و نگاه شرقی به دیگر نقاط است. او معتقد است این موضوع نه‌تنها از لحاظ سینمایی باعث پیشرفت ایران می‌شود، بلکه از لحاظ فرهنگی هم می‌تواند تاثیرات خوبی داشته باشد و اصلا هدف از تولیدات مشترک هم دقیقا باید همین باشد که ما از توان و ظرفیت آنها استفاده کنیم و موضوعات خاص و ناب خودمان که برگرفته از فرهنگ ایرانی و شرقی است را به تولید برسانیم. البته به گفته او، شهر ماردین که لوکیشن اصلی فیلم است به دلیل نوع خاص معماری و قدمت چندین ‌هزار ساله‌اش فضایی دارد که کاملا با فضای متافیزیکی مورد نیاز سوژه فیلمش مطابقت دارد و شاید هیچ کجای دیگر نمی‌توانست چنین لوکیشنی را با این خصوصیات پیدا کند.
جاده‌ای دوطرفه به نام مخاطب و نیاز داستان
اما در خبرهایی که درخصوص فیلم او آمده نام چند چهره سرشناس ترکی به چشم می‌خورد که احتمالا برای بسیاری از مخاطبان ایرانی آشنا هستند: براک توزون‌تاچ از بازیگران اصلی سریال معروف «حریم سلطان»، ویلدان آتاسور بازیگر سریال ترکیه‌ای «ایزل» و شوال سام ستاره مشهور موسیقی ترکیه. اصل ماجرا این‌جاست چرا علیدی به سراغ این بازیگران رفته است؟ آیا تنها یک بهره‌برداری تبلیغاتی برای جذب تماشاگری است که احتمالا قرار است فیلم او را ببیند؟ خب این روشی است که بسیاری از فیلمسازان ایرانی حتی در خود ایران از آن استفاده می‌کنند. یعنی بازیگر را نه برحسب قدرت بازیگری یا نیاز فیلمنامه بلکه به لحاظ نگاه مثبت مخاطب به او انتخاب می‌کنند اما علیدی می‌گوید به هر دو طرف بخش ماجرا توجه داشته و به نظرش اصلا منطقی‌ترین کار این است که در این مواقع حواس کارگردان به هر دو طرف ماجر باشد: «در انتخاب بازیگر‌های فیلم تنها گیشه مدنظرم نبوده و معتقدم بیننده لازمه سینماست. قطعا استفاده از چهره‌هایی که امتحان پس داده‌اند؛ کار فیلمساز را راحت‌تر می‌کند و اصلا همه جای دنیا هم استفاده از بازیگران سرشناس و شناخته شده از مزیت‌های هر فیلمی به شمار می‌رود. اما این‌جا سعی کردم در کنار این شناخته شدن، انتخاب‌ها به گونه‌ای باشد که به روح قصه کمک کند. کار کردن با این ترکیب بازیگر در کنار خانم مریم بوبانی برای خود من اتفاق بسیار خوبی بود چرا که این بازیگرها علاوه بر توانایی‌هایشان با توجه به حس و حال و فرهنگ مشترکی که ما در منطقه با کشورهای اطراف مان داریم دقیقا آن چیزی که از لحاظ حسی مدنظر من بود را اجرا کردند.» اما نکته جالبی که علیدی به آن اشاره می‌کند این است که ما در هر بخشی از ساخت یک فیلم اگر بتوانیم با بهترین‌ها کار کنیم اتفاق بسیار مثبتی را رقم زده‌ایم. این کارگردان معتقد است وقتی کارگردان‌هایی مثل عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و مجید مجیدی به‌عنوان مغز متفکر اصلی یک تیم بین‌المللی شناخته شده و سرشناس را هدایت می‌کنند یعنی اتفاق بسیار بزرگی در سینمای ایران درحال
رخ دادن است و این اتفاق می‌تواند تداوم داشته باشد به شرطی که سینماگران ایرانی سراغ موضوعاتی بروند که هر جای دنیا و با هر زبانی می‌شود آن را ساخت. درست هم می‌گوید، تجربه ثابت کرده بیشترین و موفق‌ترین همکاری‌های مشترک در سینمای جهان زمانی رخ داده که موضوع فراملی بوده و قابلیت جذب هر مخاطبی در هر جای جهان را داشته است.
به جای فراری دادن استفاده کنیم
اما می‌رسیم به مهم‌ترین نکته، در این سال‌ها همیشه بر سر حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران جنجال‌های متعددی وجود داشته است. هر بار نام بازیگری برای همکاری مشترک آمده بلافاصله برخی رسانه‌ها با تأکید بر فعالیت‌های قبلی آن بازیگر که قطعا در آن فیلم‌هایی متضاد با فرهنگ ایرانی - اسلامی وجود دارد، درهای حضور چهره‌های بین‌المللی در سینمای ایران را بسته‌اند یا کاری کرده‌اند فیلمی که قرار است با حضور آنها ساخته شود، گرفتار مشکلات و حاشیه‌های متعددی شود. به علیدی می‌گوییم با توجه به کارنامه کاری براک توزون‌تاچ و ویلدان آتاسور از این نمی‌ترسد که این حاشیه‌ها گریبانگیر فیلمی شود که هیچ‌کدام از خط قرمزهای سینمای ایران را در آن رد نکرده و کارگردانش خیلی دوست دارد در ایران اکران شود. جواب جالبی می‌دهد، جوابی که پرسش گونه است اما هم خودش می‌داند و هم ما می‌دانیم که پاسخش چیست و فقط باید امیدوار باشیم بقیه هم بدانند. چند سوال جالب می‌پرسد آیا بهتر نیست به جای این‌که درها را ببندیم از این‌که چهره‌هایی مطابق با اصول مورد نظر ما جلوی دوربین می‌روند، استقبال کنیم؟ از این‌که فیلمی بسازیم با چهره‌های سرشناس و شناخته شده که هیچ خانواده‌ای ترس این را نداشته باشد که ممکن است صحنه به صحنه با چه چیزی مواجه می‌شود و با خیال راحت از دیدن آن لذت ببرد.
 آیا بهتر نیست بازیگری که حاضر است با شرایط سالم جلوی دوربین برود و فیلمی بازی کند که خط قرمزهای ما در آن رعایت می‌شود را تشویق کنیم تا بیشتر ترغیب شود در این کارها حضور داشته باشد؟ می‌گوید به‌هرحال بازیگران در هر کشوری شرایط خاص خودشان را دارند و پیشنهادهای زیادی هم به آنها می‌شود پس چه اشکالی دارد که سالم‌ترین پیشنهادهای بازیگری را ما به آنها بدهیم. آنتونی کویین را که یادتان هست، او در کارنامه‌اش فیلم‌های زیادی دارد اما آنچه او را در ذهن ما ماندگار کرده نقش‌های عمر مختار و حمزه سیدالشهدا است. پس چه اشکالی دارد به جای بستن درها کاری کنیم آدم‌های زیادی از دری که چارچوبش را ما ساخته‌ایم، رد شوند؟


تعداد بازدید :  516