شماره ۶۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
جنگ، صلح و انسانیت و رابطه آنها با ادبیات در گفت وگو با مهدیه مطهر
عشق ادبیات ،آدم‌ها را به هم وصل می‌کند

|  فرهاد خاکیان دهکردی  |

خانم مهدیه مطهر تا به حال دو رمان منتشر کرده است. از سال‌ها قبل می‌شناسمش. از آن نویسنده‌هایی است که وقت کار نوشتن و نقد داستان، شوخی سرش نمی‌شود. نویسنده‌ صریحی است. به‌هرحال رمان اولش «زیر سایه اکالیپتوس‌ها» را نشر گلمهر و دومین رمانش «حرفه خرابکار» را نشر افق منتشر کرده است. در هر دو کتاب ایشان، دغدغه‌هایی اجتماعی از قبیل ترویج صلح و مقابله با خشونت به وضوح دیده می‌شود. در مورد این مسائل با ایشان گفت‌وگویی کرده‌ام که نتیجه‌اش را می‌خوانید:
خانم مطهر، اولین رمان شما «زیر سایه اکالیپتوس‌ها» رمانی که در نفی جنگ نوشته شده است. این دغدغه از کجا نشأت می‌گیرد؟ چه چیزی باعث می‌شود که شما یک رمان درباره صلح بنویسید؟ قدری در مورد این رمان توضیح بدهید. بخش‌هایی از این رمان در جزیره بالکان، خارج از ایران و در کوزوو می‌گذرد.
من مدت کوتاهی از دوران کودکی‌ام را بنا به شغل پدر در مناطق جنگی سپری کردم، ضمن آن‌که در زمان جنگ بالکان نیز، در کشوری نزدیک به بوسنی سکونت داشتم و با آوارگان و جنگ‌زدگان بسیاری برخورد و همنشینی داشتم، به‌علاوه پدرم مرتب به سارایوو سفر می‌کرد و داستان‌های دهشتناکی از آنچه در آن‌جا خصوصا بر زنان و کودکان می‌رود برای ما به ارمغان می‌آورد. فیلم‌های مستند و عکس‌هایی که او تهیه کرده بود در هنگام نگارش رمان بسیار به کارم آمد.
به‌ نظر من جنگ و صلح دو روی یک سکه‌اند، به قول شهرام شیدایی عزیز:   
جنگ کبوترهای سفیدی می‌زاید
از این زیباتر مگر می‌توان زایید؟
یا جایی در فیلم از کرخه تا راین بود که یکی از شخصیت‌ها می‌گفت:  از صلح متنفرم، چون وجودش وابسته به جنگ است.
 در رمان دوم‌تان «حرفه خرابکار» نوشتن در ژانر پلیسی را تجربه کردید. پلیسی سیاه به اصطلاح. تا چقدر بازآفرینی و نمایش خشونت در اجتماع، حین نگارش چنین کاری، برای شما اهمیت داشت؟
من این رمان را در حد فاصل سال‌های 1389 تا 90 نوشتم. در آن برهه زمانی به نظرم خشونت به‌گونه‌ای لجام‌گسیخته در جامعه ما رو به گسترش بود. از خشونت‌های کلامی گرفته تا دیوار نوشته‌ها، از اوباش فوتبال تا قتل‌هایی که در گوشه و کنار اتفاق می‌افتاد که نمی‌توانستم نسبت به آنها بی‌تفاوت باشم. علاوه بر آن قواعد این ژانر حکم می‌کرد که ماجراها در شهری مملو از تبهکاری و در مکان‌هایی مانند ساختمان‌های نـیــمـــه‌کــاره، مهمـانـی‌هـای شبـانه، محل‌های مــصـــرف موادمخدر، تپـــــه‌های دورافتاده و ... بگذرد. چرا که در این نوع از داستان‌های پلیسی نوعی گناهکار جمعی یا همان جامعه تبهکار جایگزین فرد مجرم می‌شود. بیان نوعی بی‌عدالتی گسترده و فساد در دستگاه‌هایی که وظیفه برخورد با فساد را دارند نیز جلوه این خشونت را بیشتر و مورد ظلم واقع‌شدگان را بی‌پناه‌تر می‌سازد.
یک نویسنده زن، با نگرش‌های ویژه‌ای که ممکن است داشته باشد. شما در چنین وضعیتی کارکرد اجتماعی آثارتان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چقدر این مسأله حین نوشتن، برای شما دغدغه محسوب می‌شود؟
من برای ادبیات به‌طور کل، کارکرد یا به عبارتی وظیفه خاصی قایل نیستم، چه برسد به آن‌که بخواهم این مسأله را به‌طور اخص به‌عنوان یک نویسنده زن پیگیری نمایم. شاید تنها نگرش خاص من در این باب این باشد که نگاه سنتی با توقع خواندن داستان‌های خاص از نویسندگان زن را تغییر بدهم.
خانم مطهر شما نسبتی را که بین ادبیات و روابط انسانی بوده و هست، چگونه می‌بینید؟ آیا با هم موازی هستند یا در امتداد هم هستند یا هیچ‌کدام؟ در یک بستر تاریخی منظورم هست.
راستش ادبیات دقیقا به‌خاطر همین ویژگی ممتازش مولد رابطه انسانی بودنش است که به نوعی خدایگان من محسوب می‌شود، چرا که در آن آدم‌ها فارغ از نژاد، مذهب، ملیت، طبقه اجتماعی و اقتصادی و همان‌گونه که هستند در آن پذیرفته می‌شوند و هر کس می‌تواند سهمی و جایی در آن داشته باشند. به‌علاوه تعداد زیادی از انسان‌های روی کره خاکی هستند که با وجود تمام تفاوت‌های فوق‌الذکر و فقط با اشتراک در عشق و شیفتگی‌شان به ادبیات در سطح کشور و حتی دنیا با هم پیوند خورده‌اند. کما این‌که خود من دوستان بسیاری از ملیت‌ها و زبان‌های دیگر دارم که ادبیات به‌ویژه داستان ما را به یکدیگر پیوند داده است.
خانم مطهر به ‌نظرتان برای تاثیرگذار بودن ادبیات در مسأله انسان‌دوستی، باید خشونت را به تصویر کشید یا به سراغ خود مسأله اصلی یعنی انسان‌دوستی و صلح رفت؟
به‌ نظر من راهکار اول کارساز‌تر است. جایی در حرفه، خرابکار به نقل از پیکاسو می‌گویم: برای نفی باورپذیر خشونت باید آن را به‌گونه هنرمندانه‌ای نمایش داد و گاهی حتی اعمالش کرد که خودم نیز بر همین باور هستم، البته پرواضح است که نه در مورد اعمال آن.
سرکار خانم الان مشغول چه کاری هستید؟کتاب‌های بعدی‌تان در چه وضعیتی هستند؟
الان مشغول بازنویسی رمان جدیدم هستم. رمان سومم با نام «سمفونی ناکوک رنگ‌ها» هم در مرحله ویراستاری است و اگر خدا بخواهد به‌زودی از سوی نشر «نگاه» روانه بازار کتاب خواهد شد.


تعداد بازدید :  409