مریم حسینی نیا [email protected]
خانواده بهعنوان گروهی که افراد در آن با احساسات شدید با یکدیگر در ارتباط هستند و رویارویی روابط و صمیمیت بهعنوان مهمترین خصلت و مشخصه اصلی آن در نظر گرفته شده است، امروز دیگر نیست. این نبودن به معنای عدم وجود خانواده نیست بلکه به آن معناست که اگر خانواده را با ویژگیهایی که ذکر شد در نظر بگیریم، به نقیصههای زیادی برخورد میکنیم.
بررسی سیر روند تغییر خانواده در طول سالیان پشتسرگذاشته شده حاکی از آن است که بسیاری از وظایف و کارکردهای اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، گذران اوقات فراغت و... از دوش خانوادهها برداشته شده و به نهادهای فعال در این حوزهها سپرده شده. اندازه خانوادهها از گسترده به هستهای تغییر شکل پیدا کرده است. نقشهای محوله بر هر یک از اعضا تغییر یافته، تقسیمبندی سنتی نقشها کمرنگ شده و حتی تعریف جدیدی از اقتدار در درون خانواده معرفی شده است. اما آنچه که همچنان بهعنوان مهمترین کارکرد خانواده در نظر گرفته میشود «رشد شخصیت اجتماعی و فرهنگی فرزندان» است. به عبارت دیگر این خانواده است که پیش از هر نهاد و متولی اجتماعی دست به شکلدهی شخصیت انسانها میزند و سعی دارد آنان را برای حضور در اجتماع بزرگ آماده سازد، اما در این بین چیزی را فراموش میکند که تحقق مهمترین هدفش را با خلل بزرگی مواجه میکند و آن چیزی نیست جز صمیمیت.
خلأ بزرگی که قابلیت پر شدن با چیزی را ندارد و کاستیهایی را به وجود میآورد که در زمره بزرگترین حسرت افراد جای میگیرد: «دوست داشتم یه پدر عادی داشتم با یه خانواده عادی». این آرزوی دختری 23 ساله است که 10سال دوری از پدرش دلتنگش نمیکند و تأکید دارد: «به علت دوری ازش داشتم بال در میآوردم».
کاستیای که امکان و توانایی برقراری ارتباط را از افراد سلب میکند و منجر به بروز مسائلی میشود که «مادر» بزرگترین مشکل زندگی معرفی میشود: «مشکل بزرگتر من توی زندگی با مادرمه. چیزی که واقعا توی زندگیم مث خلأ میمونه. مادرم رازدار من نیست. من مدام بهش میگم چیزی رو که بهت میگم رو تو رو خدا به کسی نگو. اما متوجه نیست. شده جلوی خودم به کسی گفته... . اینقدر فاصله بین ما هست که دیگه اگر بخواهیم با هم بریم فکر نکنم که بشه.»
نقصانی که محبت را به آرامی کمرنگ کرده و محنت را جایگزینش میکند: «من بابام رو اغلب اوقات تحمل کردم، اما دوس ندارم از دستش بدم.»
این لیست را میتوان با سردرگمی والدین در هنگام بلوغ فرزندانشان پر کرد. زمانی که در مقابل این اتفاق بزرگ زندگی کودکشان سکوت میکنند، ندیدن را به دیدن ترجیح میدهند. او را در دنیای غریب پیش رویش تنها میگذارند و به ناگاه دور و دور و دورتر میشوند. این شیوه برخورد با فرزندان نهتنها آنان را از پیامدها و تجربیات خاص این دوران مصون نمیکند، بلکه فقط دستیابی به یکی از تواناییهای طبیعی آدمی ـ فرزندآوری ـ را با زمینهای تلخ در خاطر آنان باقی میگذارد.
شما، خود شما چقدر از فرزندتان دورید؟
عبارات داخله گیومه برگرفته از صحبتهای نوجوانانی است که طی فراخوانی از مشکلات خود گفتهاند.