محمد بقاییماکان پژوهشگر
فرهنگ بهطور خلاصه مجموعه دستاوردهای فکری و عملی فرد و جامعه است. بنابراین وقتی صحبت از فرهنگ میشود، اعم از شفاهی یا مکتوب باید به این اصل توجه شود که صحبت از همه فعالیتهایی است که درمجموع، زندگی هر فرد و جامعه را تشکیل میدهد.
آنچه که از ذهن هر فرد میتراود یا به قول یونگ از ذهن جمعی حاصل میشود و همینطور هر آنچه که حاصل فعالیتهای یک فرد یا جامعه است میتواند نام فرهنگ را بر خود بگیرد. بر این اساس هر جامعهای فعالیتهای فکری آن بیشتر باشد در نتیجه دستاوردهای فرهنگی بالاتری خواهد داشت. فرهنگ شفاهی و رواج آن در جامعه، به میزان زیادی بستگی به گرایش فرهنگ هر جامعه به مطالعه و آثار مکتوب دارد. هر چقدر جامعه توجه بیشتری به آثار مکتوب داشته باشد، فرهنگ شفاهی جای خود را به فرهنگ مکتوب و مستند خواهد داد. اگر بخواهیم تمثیلی دراینباره ذکر کنیم، باید گفت فرهنگ شفاهی به میزان قابلتوجهی تحتتأثیر شایعات قرار میگیرد به این معنا که وقتی موضوعی دهان به دهان میچرخد از بار مثبت و تحقیقی آن کاسته میشود. نمونه این فرهنگ، گفتوگوهایی است که بین افرادی که علاقهمند به گفتوگوهای خصوصی هستند رواج دارد که گاهی تا حد غیبت هم پیش میرود. با این روند، طبیعتا فرهنگی شفاهی نمیتواند جدا از برخی شایعات و دیدگاههای نادرست و غیرتحقیقی باشد که بین افراد رواج دارد. ویلیام جیمز درخصوص فرهنگ دو دیدگاه دارد. فرهنگ زبانی و فرهنگ مکتوب یا همان فرهنگ شفاهی که اعتبار مسائل به شخص گوینده بستگی دارد.
نسخههای تاریخی از زبان کسانی بیان میشود که میتواند مورد قبول باشد اما غالبا اینطور نیست چون گوینده زمان گفتن یک واقعه دچار اشتباهات ناخواستهای میشود که بعدا استناد به آنها موجب تحریف مسائل تاریخی شده است. با این حال نباید فراموش کرد که بسیاری از آثار تاریخی مکتوب در فرهنگ ایرانی و جهانی مبتنی بر فرهنگ شفاهی است. برای مثال تاریخ بیهقی که یکی از ارزشمندترین و مستندترین تحقیقات تاریخ در حوزه تاریخ غزنویان است براساس فرهنگ شفاهی نگاشته شده و همینطور تاریخ مشروطه احمد کسروی که هردو، کتابی ارزشمند بر بنیاد تاریخ شفاهی هستند به این معنا که نگارندگان این تاریخها براساس گفتوگوهایی که با چهرهها و شخصیتهای معتبر داشتهاند آنها را مکتوب کردند.
آنچه که در فرهنگ شفاهی اهمیت دارد، این است که مولف تا چه حد در حوزه کار خود تسلط داشته باشد و افرادی را که برای گفتوگو انتخاب میکند چندان مورد اعتماد باشد که آنچه از آنها ثبت میکند، قابل اعتماد باشد.
از اینروست که در تاریخ بیهقی مولف پیوسته از واژه «ثقه» (مورد اطمینان) استفاده میکند و پیش از هر نام مصاحبه شوندهای این کلمه را ذکر میکند که او مردی است «ثقه» به این معنا که او مردی است مورد اطمینان. بنابراین فرهنگ شفاهی را نمیتوان به کلی نفی کرد اما استفاده از آن باید بسیار با احتیاط انجام گیرد و این کار تنها از عهده کسانی برمیآید که درخصوص موضوع مورد مطالعه خود دقت و شایستگی لازم را داشته باشد. نکته بعدی که درمورد فرهنگها باید مورد توجه قرار گیرد، این است که بهطور طبیعی هیچ فرهنگ مکتوبی نمیتواند بدون اتکا به فرهنگ شفاهی شکل بگیرد. فرهنگ مکتوب مثل دستور زبان است که ابتدا یک جامعه براساس قواعد خاصی صحبت میکند اما بعد کسانی بهعنوان دستورنویس پیدا میشوند که آنها را مکتوب میکنند و در اختیار دیگران قرار میدهند. اساس فرهنگ مکتوب معطوف به فرهنگی است که در ذهنها وجود دارد و بر زبانها جاری شده و بعد تبدیل به یک اثر شده است. برای مثال شاهنامه فردوسی و همچنین ایلیاد هومر که هریک از آنها پایهریز یک مدنیت به شمار میآیند درواقع از ذهن پیشینیان به وسیله چهرههایی برجسته مثل فردوسی و هومر برآمده شده است. اما آنچه که امروزه از فرهنگ شفاهی به ذهن مینشیند دارای چنین تعریفی نیست زیرا با توجه به امکانات رسانهای که در چند دهه اخیر معمول شده نظرات، گفتوگوها و شنیدهها و دیدگاهها از طریق رسانههای مختلف به صورتی اشاعه مییابد که گاه به دلیل آنکه عامل اشاعهدهنده از قبیل رادیو و تلویزیون در اکثریت مطلق قرار دارند، صحت و سقم فرهنگ واقعی پوشیده میماند. برای مثال وقتی مجلهای مانند نشنالجئوگرافی با چیزی حدود 16میلیون شمارگان در جهان توزیع میشود که نام خلیج همیشه فارس را تحریف میکند و با توجه به کثرت تیراژ این تأثیر نادرست را در جهان میپراکند، حقیقتی تاریخی از میان میرود. شاید بتوان گفت که فرهنگ شفاهی از این منظر در عصر ما یکی از مسائل گمراهکننده به شمار میآید چراکه باعث شده یک اشتباه تاریخی ثبت شود. مثال دیگر اطلاعاتی است که در دانشنامههای آزاد اینترنتی درج میشود که گاه کسانی که دست چپ خود را از راست نمیشناسند، درنهایت فضل و آگاهی و دانش معرفی میشوند و القاب و عناوین شگفتآوری به آنان داده میشود که باز هم به دلیل آنچه این عامل رسانهای در اکثریت قرار دارد به نادرست مورد توجه کاربران قرار میگیرد.
اگر بخواهیم آغاز آشفتگی فرهنگ شفاهی را به دقت معلوم کنیم باید گفت این نابسامانی از زمان پیدایش صنعت چاپ به وسیله گوتنبرگ آغاز شد و از همان زمان دنیای مسیحیت دست به انتشار آثار در حجمی زد که بسیاری از آنها نهتنها با مدنیت نوین بلکه با علم جدید هم کاملا مغایر بود و همین امر سدی شد در جلوگیری از حرکت مدرنیته سریعتر بر غرب که اگر تلاش چهرههایی مانند ولتر، جان لاک، مونتسکیو و امثال آنها نمیبود هنوز هم منطق ارسطویی بر اندیشه غرب یا به عبارت دیگر تفکر قرونوسطایی بر فرهنگ غرب حاکمیت داشت.