سپهر دادجوي توكلي روزنامهنگار
و آنچه از نظر میگذرانی روایتی است از دورترها که از منش و روش مردمی روایت کند که به «جهان اول» ملقب است و بر خیلی از همولایتیهامان، از ملل آمریکایی گرفته تا ابوالحسنخان ایلچی خودمان که نیم نگاه ظریفی بر آن دیار داشتهاند، گاه عاشق بودهاند و گاه فارغ. و برخی به سبیل خدمت به تنظیم و نشر آنچه از یمین و یسار دیدهاند برخاستهاند.
1- در فرنگ همچون ولایت خودمان، دستگاههایی است که خودپرداز نام دارد و به خودی خود با کمی ورد و جنبل، دو دستی به شما پول میپردازد. همانند ولایت ما تعدد دارد و مکررا تکثیر میگردد. اما یک تفاوت اندکی بر این 2 دستگاه در 2 بعد جغرافیایی حاکم است و آن در نوع پرداخت است. چه در فرنگ زمانی که پای این ابزار بایستی هر آنچه در توان دارد در هر شرایطی ارایه دهد و من به جز یک بار در یک قرن ندیدم که این خودپرداز از پرداختن امتناع کند. لکن به واسطه و بیواسطه دانید که پرداختن در ولایت ما به چه ریسمانهایی متصل است. این نکته پنهان نماند که:
فرق است میان آنکه یارش در بر
با آنکه دو چشم انتظارش بر در
2- روزی بر خانه استادی فرنگی نازل شدم و به تحفه یک بسته شکلات «مِرسی» با خود بردم. از سه چهار نوع موجود در مغازه من نوع بزرگتر را برگزیدم. بسیار سفارش شده بود که بپرهیزم از خرید گران که تعجب آورد میزبان را. استاد ندایی در داد «وه، بزرگش را آوردی؟» خرده نگرفت اما من به هزار و یک خاطرهای اندیشیدم که در ولایت خود تجربه کردم. که عمل یک چیز باشد و شعار چیز دیگر. و بارها ما و شما در آستان درب ورودی با هدیهمان وزن شدهایم.
3- خانههای فرنگ مانند توتهایشان گنده نیست. کوچک است. غالبا کم نور است و به دقت مصرف انرژی در آن کنترل میشود. و البت نمور است. یعنی نم دارد. مثل ولایات شمالی ما چند برابر بیشتر. تصور بفرمایید عصر سبوعیت وُسطی را. ساختار همان است. در اغلب مراکز کشورهای اروپایی خانهها 20 الی 30 متر برای حتی یک زوج در نظر گرفته میشود و دو صد البته برای مهاجرین بیشتر. فلذا اگر قصد عزیمت به دیار فرنگ کردید خاطره خانههای پدریتان را ببوسید و بگذارید در انبار بماند، نکند که با خود ببرید و پارادوکسی خفن شما را در خود ببلعد.
4- در شبکههای اجتماعی و سایتهای فرنگی همچون ولایات ما فضایی است که شما کالای دست دوم خود را بفروشید و یا اگر چیز خاصی با قیمت خاصی احتیاج دارید بفرمایید و تهیه نمایید. هم در فرنگ هم در ولایت روند یکی است و معمول اینکه مورد استقبال نیز باشد. لکن تفاوت در نحوه نگهداری، ارایه و قیمت کالاست. صندلی چوبی 40سال پیش چنان نگهداری شده که همچنان مستحکم مینماید و به قیمت یکدهم صندلی تازه به فروش میرسد. این روند معقول مینماید. حال در ذهن مبارک به تصویر بکشید ولایت فخیمه ما. آب صندلی کشیده شده. احتمالا یک پایه ندارد. تقریبا رنگی بر جدارش نمانده و در قیمت نیز که شاید حدود 70درصد صندلی تازه. و اینگونه است که باب اعتماد و تجارت در جایی رونقی دارد و در جایی رونقی ندارد.