شماره ۶۲۲ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۶ مرداد
صفحه را ببند
ضرورت تعامل ما با فرهنگ‌های مختلف

لطف‌الله آجداني  مورخ و مدرس دانشگاه

 وقتي سخن از يك نظام ارزشي به ميان مي‌آوريم، هم مفهوم نظري ارزش و هم مصاديق ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها الزاما مفهوم و مصاديق واحدي نيست كه نتواند محل مناقشه يا حتي منازعه باشد. چه‌بسا كسي مفهوم و امري را ارزش تلقي و معرفي كند و كسی ديگر همان مفهوم و امر را ضدارزش، يا يك مفهوم و امري در يك شرايط خاص ارزش و در شرايط خاص ديگر ضدارزش تلقي شود.
   به‌رغم تكثر و تنوع و بلكه تضاد مفهومي درباره ارزش‌ها و ضدارزش‌ها، به‌طور نسبي و براساس وجه غالب، همواره در طول تاريخ ايران با دو نظام ارزشي رسمي و غيررسمي روبه‌رو هستيم.  حكومت متولي اصلي نظام ارزشي رسمي و متولي اصلي نظام ارزشي غيررسمي، باورها و قراردادهاي اجتماعي و انگاره‌ها و آموزه‌هاي كنشگران برون‌حاكميتي است.
  در بررسي نسبت ميان نظام ارزشي رسمي و غيررسمي در يك جامعه، ممكن است مشابهت‌ها، هماهنگي‌ها و همراهي‌هايي در پاره‌اي از مفاهيم و مصاديق ديده شود و نيز پاره‌اي ناهمساني‌ها و حتي تقابل‌ها. به‌ويژه در جوامع و نظام‌هاي حكومتي‌ای كه در آن مفهوم دولت و ملت شكل چندان مدون و مدرني نيافته‌اند، اين ناهمساني‌ها و گاه تقابل‌هاي ارزشي ميان ارزش‌هاي رسمي و غيررسمي بيشتر است.
    بدون ترديد نظام ارزشي حاكم بر جامعه به سبب سرشت اجتماعي آن پيش و بيش از هر چيزي منعكس‌كننده باورها، خواست‌ها و مطالبات اكثريت مردم آن جامعه است. باورها و مطالباتي كه البته تحت‌تاثير آموزه‌هاي حكومت، دين و فرهنگ آن جامعه قرار دارد. در گستره تحولات تاريخي در ايران، نظام ارزشي در جامعه ايراني بارها دستخوش پاره‌اي تحولات با سمت‌وسوي تقويت و تضعيف شده است.  
در منحني تاريخي فراز و فرود نظام ارزشي در ايران، هرگونه توصيف و تحليل واقع‌بينانه و درست‌انديشانه از بازسازي پاره‌اي از عناصر نظام ارزشي جامعه ايراني، مستلزم توجه به واقعيت سرشت جامعه ايراني و ارزش‌هاي كلان حاكم بر آن در چارچوب يك جامعه سنتي- مدرن و متاثر از نظام ارزشي ملي- مذهبي و غربي و خرده ارزش‌هاست. در چنين شرايطي، هنگامي مي‌توان سخن از بازسازي ارزش‌ها براي گسترش آنها با هدف جهاني‌كردن آن به‌ميان آورد كه ارزش‌هايي براي جهاني‌شدن گزينش و پردازش شود كه قابليت‌ها و امكان جهاني‌شدن را داشته باشند.
زبان مشترك، احساس مشترك، فهم مشترك و مطالبات مشترك، جملگي بعضي از الزامات جهاني‌شدن يك ارزش است. هنگامي مي‌توانيم در جهاني‌شدن سهيم باشيم كه در ايده‌پردازي و اداره  نظام ارزشي- نه الزاما نظام ايدئولوژيك- جهان سهيم باشيم. براي مشاركت در ايده‌پردازي و رهبري نظام ارزشي جهان نيازمند طرح و ارايه ارزش‌هايي هستيم كه پيش‌فرض آن، جهان‌نگري بر پايه تعامل با فرهنگ‌هاي مختلف جهان است. جهان‌نگري و مديريت‌جهان‌نگر بايد بتواند ضمن حفظ ارزش‌هاي كارآمد و پايدار بومي و محلي خود، ساير فرهنگ‌ها و ارزش‌ها را پاس بدارد و همزيستي با ساير فرهنگ‌ها و ارزش‌ها را امكان‌پذير كند. حاصل اين تعامل مبتني‌بر درون‌نگري و برون‌نگري توأمان، شكل‌گيري ارزش‌هاي بالاتر و برتر است. ارزش‌هايي كه مي‌تواند در عين جهاني‌بودن، محلي باشد و در عين محلي‌بودن،
 جهاني.

 


تعداد بازدید :  155