احمدرضا دالوند
برتراند راسل میگوید: « وقت تلف شدهای که از تلف شدن آن احساس پوچی و بیهودگی نکنی، تلف شده به حساب نمیآید». با کمال تاسف، در زندگی مدرن و در شرایط دشوار اقتصادی، هر ابزاری که به والدین کمک کند تا به برنامههای خود برسند، مفید تلقی میشود. برنامههایی مثل کلاس رفتن، مدرک گرفتن، ارزش گذاشتن به رفاه و پولدارشدن و... برای والدین که دستشان به دهانشان میرسد، مهم آن است که ابزار این کار فراهم شود. درنتیجه به ظاهر در اندیشه رفاه کودک هستند اما در اصل، کودک به هر نحوی باید مشغول شود تا والدین به کار خود برسند، به مهدکودک فرستاده شود، ساعتها به تماشای برنامههای تلویزیون بپردازد و ... و درنهایت اوقات فراغت و بازی بستری برای بالندگی کودک نخواهد بود. البته، نگاه برخی از والدین این است که بازی و وسایل بازی باید کودک را رشد دهد، آموزنده باشد و باعث ارتقای کودک شوند. اتفاقا در این نوع نگاه برخلاف نگاه اول، والدین باید برای کودک وقت بیشتری بگذارند، مثلا در یادگیری یک رشته ورزشی یا هنری، کلاس کامپیوتر یا زبان، یا رفتن به یک باشگاه، توجه از دور به کودک کافی نیست باید از نزدیک نظارت و آموزش انجام شود. کودک نیاز دارد ساختن و خراب کردن را تجربه کند، انرژی خودش را تخلیه کند، شاد باشد، تشویق شود، سیستم محرک و پاسخ را بیازماید، با مفهوم شانس آشنا شود، برای سوالات خود درباره دنیای پیرامون پاسخ درست و قابل قبول بگیرد، قوانین طبیعت مثل جاذبه، مغناطیس و الکتریسیته را با آزمایش و به صورت شناختی بفهمد.
برای فراهم ساختن اوقات فراغت و بازی دو رویکرد وجود دارد: یکی اینکه کودک برای آنکه مزاحم کار بقیه نشود، باید سرگرم شود. یک رویکرد دوم هم وجود دارد که اصل حاکم بر آن این است که بازی، یک مشق مهم و نوعی تمرین برای زندگی آینده کودک است. کودک باید از زمان تولد جدی گرفته شود، آنقدر که از پساش برآید، مسئولیت داشته باشد. آنقدر که میتواند در تصمیمات خود یا دیگران سهیم باشد. اسباببازی نباید به معنی شوخی گرفتن زندگی کودک باشد وگرنه رویکرد سرگرمی تا آخر عمر ادامه پیدا میکند، کودک بزرگ میشود، اسباب بازیهایش هم بزرگ میشود. کودک امروز در خانه اسیر است، بچگی نمیکند، فقط سرگرم است. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که بین بچگی کردن و سرگرم بودن تفاوت وجود دارد. کودک امروز با چیپس و پفک و لپلپ سرگرم میشود. کودکان گذشته، کودکی جدیتری داشتند، مثلا یک بچه 5 ساله فرفره میفروخت یا لواشکهایی که مادرش تهیه میکرد را در کوچه در بساطی که خودش ساخته بود، میفروخت. نیاز مالی مطرح نبود، فرآیند خرید برایش لذتبخش بود. عروسکهای امروزی هم با عروسکهای گذشته فرق کرده است. کودکان قدیم خودشان برای عروسک خود لباس میدوختند، با سنگ و گل برای عروسکها خانه میساختند . مادر امروزی یک عروسک با چندین نوع لباس میخرد و فقط لباس آن را عوض میکند، با این کار درواقع کودک خرید و استفاده را یاد میگیرد و نه تولید و ارزشآفرینی و درنهایت تجملگرایی را به کودکان یاد میدهند. بازیهای مفیدی که روزگاری در میان کودکان رایج بود و اصلا هم منجر به انزوا و فرو رفتن در صفحه موبایل و آی پد و از این قبیل نمیشد، نمیدانم هنوز هم بچههای ما با این سرگرمیهای مفید دمخورند یا نه؟ بازیهایی مثل: مکعب روبیک، سنگ – کاغذ – قیچی، چیستان، پانتومیم، تردستی، اسم فامیل، منچ، مار و پله، نقطهبازی، دوز، ایروپولی، شطرنج، بازیهای کلامی و شفاهی، داستانگویی، بیستسوالی، دومینو، گل یا پوچ، مشاعره، خیمهشببازی، بازی مشاهیر، هفت سنگ، یک قل دوقل، مسابقه الفبا، تیله بازی، بادبادک بازی، مسابقه قوطی کبریت، بازی جابهجایی حروف، جدول کلمات متقاطع، فکر بکر، سودوکو و ... یادشان بخیر!