| سکینه محمدی | آموزگار |
آموزش عدمخشونت به کودکان در اولین گام باید در خانواده انجام شود. کودکانی که وارد مدرسه میشوند، دو دسته هستند. دسته اول، کودکانی آرام که در محیط خانه خشونت را در عمل و رفتار والدین یا دیگر اعضا ندیدهاند. اگر رابطه پدر و مادر در خانه بدون تنش و مسالمتآمیز باشد و به اصطلاح کودک شاهد دعواها و جروبحثهای زن و شوهری نباشد، مفهوم خشونت و درگیری را در خانه یاد نمیگیرد. غالبا کودکانی که در محیطی آرام رشد میکنند، روحیه آرامتری دارند و نشانههای رفتار خشن در آنها کمتر است. با این حال نمیتوان گفت این کودکان خشونت را فرانمیگیرند؛ زیرا مخالفت، اعتراض و ابراز ناخشنودی از رفتارهای ذاتی انسان است که در کودکان در طول زندگی بهواسطه محیط پیرامون و موقعیتهای مختلف پرورش داده یا سرکوب
میشود.
دسته دوم کودکانی هستند که در محیطهای پر تنش رشد پیدا میکنند؛ پدر و مادر با هم اختلاف دارند، مدام جر و بحث و دعوا میکنند، یا اینکه هریک از والدین با دیگر فرزندان رفتار خشونتآمیز دارد. کودک در این محیط خشونت، پرخاشگری و لجبازی را فرا میگیرد و با این روحیه وارد مدرسه میشود. با توجه به روحیات متفاوت کودکان، کار معلم برای آموزش مهارتهای رفتاری سخت و تا حدودی پیچیده است. به نظر من اولین وظیفه آموزگاران، شناخت روحیات و خلق و خوی بچههای کلاس است تا بتوانند متناسب با خصوصیات رفتاری آنها عدمخشونت را به آنها یاد بدهند. در این بین راههایی که در متدهای آموزشی برای کنترل خشم بهکار گرفته میشود، متفاوت است.
من سالها تجربه تدریس در دوره دبستان را دارم و تقریبا در تمام سطوح، افتخار معلمی داشتهام. مواجهه با خشم یکی از مهمترین کارهایی است که میتوان به بچهها آموزش داد. برای همین ما در سنین پایینتر مثلا کلاس اول و دوم اغلب با اجرای نمایش و قرار دادن یکی از دانشآموزان در شرایط خشم سعی میکنیم راههای درست ابراز خشم را به آنها بیاموزیم. با اجرای راههای مختلف ابراز خشم میتوان آموزش راههای کنترل خشم و عدم اعمال خشونت را به بچهها آموزش داد. کودکی که تا قبل از ورود به مدرسه یاد گرفته بود وقتی خشمگین میشود، فریاد بکشد، گریه کند یا به طرف مقابلش حمله کند و خشمش را با زدن اطرافیان ابراز کند، در محیط کلاس یاد میگیرد راههای دیگری هم برای ابراز خشونت وجود دارد؛ راههایی که به کسی آسیب نرساند و کودک را
آرام کند.
در سنین بالاتر مسأله پیچیدهتر است و حضور یک مشاور در مدرسه کمک بزرگی به این مسأله میکند. مشاور نگاه تخصصیتری به رفتارهای کودک دارد. با این وجود آموزش صرف بچهها درحالیکه محیطهای مختلفی در خانه دارند، چندان کارساز نخواهد بود.
به همین دلیل به نظر میرسد همکاری و همفکری بین اولیا و مربیان مدرسه عامل مهم بعدی است که میتواند در آموزش عدم خشونت موثر باشد. در بسیاری از موارد اگر اولیا همکاری و مشارکت لازم را با متدهای آموزشی مهارتهای رفتاری در مدرسه داشته باشند،
مثلا اگر بازیهای خشن را از دسترس بچه دور کنند و مهارتهای کنترل خشم را بهطور عینی با دانشآموز کار کنند،
تأثیر بیشتری بر رفتار کودک میگذارد. نکته دیگر که باید مدنظر قرار داد این است که معلم و پدر و مادر بیشتر از گفتار با رفتارشان راهنمای بچهها هستند. رفتاری که کودک از خود نشان میدهد آیینه رفتار اطرافیان است. به عبارت دیگر اگر ما در حرف شعار بدهیم ولی رفتارمان جور دیگری باشد، کودک دچار دوگانگی میشود از اینروست که نخست باید نمادهای خشونت در رفتار خودمان را از بین ببریم بعد به فکر آموزش رفتار بدون خشونت باشیم.