شماره ۶۲۲ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۶ مرداد
صفحه را ببند
اجتماعیات و درددل‌های «یوسف‌پوریا» در وسط هفته طرح نو
حمیدرضا عظیمی روزنامه نگار حالا 76‌سال دارد. سالیان‌سال است که می‌نشیند و با مُغاری در دست (یا حالا انواع و اقسام ابزارهای دستی دیگر)، چوب‌ها را می‌تراشد؛ چوب توت! می‌نشیند و چوب را می‌تراشد تا از درون این چوب‌های کج و معوج، سازی بیرون بیاورد. از اوضاع و احوال، راضی است اما شأن او را گاهی آن‌طور که باید نشناخته‌اند! البته خودش می‌گوید این نخستین‌بار نیست که از سوی مراکزی که باید، هنرمندان پیشکسوت، قدر نمی‌بینند و آخرین‌بار هم نخواهد بود. نکته مهم درباره او، این است که برای هنرمندان معروفی از قبیل مرحوم محمدرضالطفی ساز ساخته است. رابطه‌اش با مرحوم لطفی البته رابطه ویژه‌ای بوده و آن‌طورکه خودش تأکید دارد، در مسیر ساخت ساز از کمک‌های مرحوم لطفی، استفاده زیادی برده و محمدرضالطفی نیز در کتاب «چهره‌های گویا» از او یاد کرده است. او نگاه اجتماعی‌اش را نیز اراده می‌دهد و جامعه را با پی‌رنگ اجتماعی با میراث ماندگارش مرتبط می‌داند. «وسط هفته» این هفته را با استاد «یوسف پوریا» می‌گذرانیم. پای درددل او می‌نشینیم و همدلی‌هایش را با گوش‌جان نیوش می‌کنیم؛ بخوانید.

رسم ما در جامعه ایرانی اینه که وقتی به خدمت بزرگی می‌رسیم(البته بقیه هم همین‌طور) به صورت ویژه احوال می‌پرسیم. شما هم اجازه بدید که از این رسم تخطی نکنیم. حالتون چطوره و این‌که روزگار بر وفق مراد هست یا نه؟
ممنونم! والله دنیا بر وفق مراد هست اما به‌هرحال پیریه و‌ هزار درد! منم استثنا نیستم دیگه. کمردرد بدی دارم اونم تو ناحیه ستون فقرات. دیسک کمرم خیلی وقتا، اذیتم می‌کنه.
برای درمان اقدامی کردین یا شما هم مثل بقیه، خود درمانی(طب گیاهی و ...) یا بی‌توجهی می‌کنین؟
اقدام که انجام دادم. دارو مصرف می‌کنم و آقایون اطبا، نظر بر عمل دارن اما منتظرم و باید دید چه می‌شه دیگه. به‌هرحال با درد روزگار رو سپری می‌کنم.
خب اگه اینطوریه و وضع به این وخامت، پس ساز نمی‌سازین دیگه؟
یادم رفت بگم الان با عصا راه می‌روم اما با همین موقعیت، ساز هم می‌سازم. البته سعی می‌کنم خیلی فشار به خودم نیارم و کار سبک انجام بدم.
استاد! ساخت ساز طبق اطلاع من، مستقیم با وضع جسمی، اونم با ستون‌فقرات و کمر ارتباط داره؛ چون نوع قرار گرفتن بدن هنگام ساخت ساز، یه جوریه! کار سختی انجام می‌دین.چرا؟
خب تازه این وضع خودش مربوط به نوع کارکردنه. ما ( من و هم‌نسلانم) در روزگار جونی خیلی مراقب نبودیم. روزی 15، 16 ساعت کار می‌کردیم و بدنمون تو حالت بدی قرار داشت. امروزم که این وضع پیش اومده، به دلیل همون کارکردن تو ایام جوونیه.
شما که جوونی و سلامتی‌تون رو، رو ساختن ساز گذاشتین. البته قبول دارین که ما ایرانیا همه‌مون نسبت به بدن و حفظ سلامت فیزیکی و این حرفها، سهل‌انگاریم. اما به نظر نوع کاری که انجام دادین و هنوزم انجام می‌دین، بیشتر عاشقانه بوده ، درسته؟
بله کاملا درسته. پای عشق و علاقه که به میون بیاید، دیگه به آدم اجازه نمی‌ده محافظه‌کاری درباره جسم و فیزیک بدن، داشته باشه. وقتی عشق باشه، دستت که ببره یا درد بگیره، اصلا برات مهم نیست، یعنی  درد رو نمی‌فهمی! بعدشم که دیگه اصلا به این فکر نیستی که در آینده چی می‌خواد اتفاق بیفته و چی میشه و...
استاد! چند ساله که ساز می‌سازین؟
من از‌ سال 47 کار و شروع کردم، البته بعد از‌ سال 48 یک مدتی ساز ساختن رو کنار گذاشتم. دوباره تا ‌سال 52 حجم کار و کم کردم و از‌ سال 53 به بعد دیگه جدی شروع کردم. اون زمانی‌که حجم کار و کم کرده بودم، زیاد تولید نداشتم و تقریبا کار تفریحی بود اما از همون 53 به بعد خیلی جدی و با تمرکز شروع به ساخت ساز کردم.
یه سوالی که این‌جا پیش میاد اینه که قاعدتا باید تو ساخت ساز استادی داشته باشین. پیش کی این کار و یاد گرفتین؟
من وقتی شروع به ساخت ساز کردم که هنرستان می‌رفتم. البته اول ساز می‌زدم. بچه‌هایی که ساز می‌زدن هر کدومشون ادعا داشتن که ساز بهتری دارن. این می‌گفت ساز من خوبه، اون یکی می‌گفت ساز من بهتره. منم از همون بچگی، فنی بودم. بعدشم که رفتم شرکت نفت استخدام شدم، خیلی بیشتر کار فنی کردم. بگذریم. اون زمان به فکرم افتاد که سازی برای خودم بسازم. استاد نوازندگیم«صادق خان» بود که پیشش، تار یاد می‌گرفتم. از اون درباره چوب ساز پرسیدم که گفت: چوب توته. کم‌کم از بچه‌ها و دور و اطراف اطلاعات دیگه‌ای به دست آوردم و سازی برای خود ساختم. وقتی ساز رو به استادم نشون دادم، خیلی تعریف، تمجید و تشویقم کرد. درحالی‌که بعدها فهمیدم سازی که ساختم، دوزار هم نمی‌ارزه (اما هنوز هم اونو به‌عنوان اولین سازی که ساختم، نگه داشتم و دلمم نمی‌یاد بندازمش بیرون یا خردش کنم.) استادم گفت: این‌که ساز می‌زنی خیلی خوبه اما بیا و ساز ساختن رو شروع کن چون تو می‌تونی ملکم در اصفهان فوت شده، در شاهرود یا تهران هم کس دیگری را نداریم. آقای ظریف (هوشنگ) هم خیلی مرا تشویق کردند و به هر صورتی که بود من ساز ساختن را شروع کردم.
پس به‌طور مستقیم استاد خاصی نداشتین و تقریبا می‌شه گفت، کار رو به صورت خودآموز پیش بردین؟
بله تقریبا همینطوره، چون من بیشتر با راهنمایی اساتید نوازنده شروع به ساختن ساز کردم، ساز می‌ساختم اما فهمیدم که ایراداتی در کار هست تا این‌که بعدها با واسطه اصغر کردبچه رفتم پیش سلیمان روح‌افزا که نوازنده قدری بود و با «یحیی» (معروف‌ترین سازنده ساز در ایران) رفاقت نزدیکی داشت و با این شیوه با سازهای «یحیی» آشنا شدم.
استاد! یکی از کارهای مهمی که شما در زمینه ساخت‌ساز انجام دادین، ساخت‌ساز یک تیکه است. این کار نوآوری و خلاقیتی‌که کسی قبل از شما انجام نداده، درسته؟
بله! خیلی تعجب‌آور بود. برای تمام کسانی که با ساز آشنایی دارن این موضوع عجیب به نظر می‌رسید. خب من که اول بلد نبودم. خیلی هم سخت بود. حتی توی ساخت ساز برعکس کار می‌کردم یعنی اول الگوی ساز و رو چوب پیاده می‌کردم و بعد برش می‌دادم. خب برش‌زدن چوب بزرگ کار سختی بود. بعد می‌خواستم روش‌هایی رو انتخاب کنم که برش راحت‌تر بشه یعنی چوب رو به سمت پایین و پایین‌تر برش می‌دادم که با خودم فکر کردم گفتم چرا من اینو یک تیکه خالی نمی‌کنم، چرا می‌برم؟ اونجا تیکه‌سازی، به فکرم رسید که بعد در ‌سال 54 با آقای لطفی خدابیامرز، جلسه‌ای داشتیم، من
سازی رو برای این‌که ببینه، برده بودم. می‌گفت: تو که نه نجاری، نه خاتم‌کاری و تجربه این کارا رو نداری، چطوری ساز می‌سازی؟ بهش گفتم در ضمن این تیکست. مرحوم لطفی می‌گفت: تیکه یعنی چی؟ یعنی چطوری؟ بعد که توضیح دادم گفت: الله اکبر تو دیگه کی هستی؟
از استاد لطفی هم توی ساخت  ساز چیزی یاد گرفتین؟
تو همون جلسه وقتی لطفی سازو زد و از یک تیکه بودنش، تعجب کرد و گفت: بیا من راهنمایی‌هایی می‌کنم تا سازت بهتر بشه. در اصل، مهم‌ترین بخش راهنمایی‌های من، اون راهنمایی‌هایی بود که آقای لطفی خدابیامرز کرد.
میشه بگین راهنمایی‌هاش چیا بود؟
لطفی به من گفت: بیا از روی الگو کار کن. گفتم: یعنی چی؟ گفت: خب تو سازنده‌های ما هرکدومشون یک سازهایی اونم به روش خودشون ساختن، به نظرت بهترینش کدومه؟ بهش گفتم:  یحیی. گفت: خب تو هم یکی از سازهای یحیی رو گیر بیار و از روی اون کار کن. این سازی که ساختی، ساز خوبیه و خوب صدا میده ولی یکم اینورش بالاست و اونورش پایینه و از این حرفا، گفت: تجربه اشتباه گذشته رو تو نباید تکرار کنی، خیلیها اومدن خودشون کارایی کردن و نشده اما بهترین ساز یحیی ا‌ست و تو هم حتما از روی یحیی کار کن. منم یک ساز یحیی پیدا  و شروع کردم از روش الگوبرداری کردن. دیدم عجب حرفی‌زده واقعا حرفش طلا بود. به‌هرحال از اونجا من شروع کردم به «یحیی»سازی تا این‌که بعدا ساز «سلیمان» رو هم ساختم و کار تکمیل شد.
حالا یک چیز دیگه استاد! شما استخدام شرکت نفت بودین، چه ربطی بین ساخت ساز و کارتون تو شرکت نفت داشت؟
من در شرکت نفتم توی بخش فنی بودم چند کشورم رفتم برای آموزش فنی. بعد این آموزش‌ها، شم فنی بودن در منو رشد بیشتری پیدا کرد. ربطش هم مثل این است که شما هم پزشکی و هم کوهنورد خوبی می‌شوی یا مثال‌های دیگر شبیه این.
شما برای استاد لطفی ساز ساختین یا برای آقای علیزاده از آدمای مشهور دیگه، برای کی، ساز ساختین، یادتون هست؟
ببین! خیلی‌ها ساز من‌و داشتن. این چیزی که می‌گم تعریف از خودم به حساب نیارین اما ساز من همیشه در رده بالا بود. هر کسی هم که ساز خوب می‌خواست احتمالا سراغ ساز من میومد. منم اینطور نبودم که ساز رایگان به کسی بدم. یعنی از همون اول اینطور بود و نمی‌تونستم و نمی‌خواستم سازی که چند ماه روش کار کنم رو به رایگان به کسی هدیه بدم. اصلا اینطور نبود. یادم میاد ساز رو اون زمون می‌دادم 1500 تومن دیگه حداقلش 1200 تومن بود. همه سعی کردن این رویه رو رعایت کنن و کم‌کم خیلی از اساتید هم اومدن و مشتری ساز من شدن حتی پیشاپیش هم سازهای من پیش‌فروش می‌شد. همین الانم خیلی‌ها که توی موسیقی هستن، مشتری منن. تعدادشونم زیاده اما دیگه مدتیه خیلی سفارش قبول نمی‌کنم چون نمی‌رسم. من آدمی بودم و هستم که این قبیل سازها رو هم به هیچ شاگردی نمی‌دادم و نمی‌دهم و همشو خودم می‌سازم؛ مخصوصا بیرون ساز رو که به نظرم شخصیت سازنده تو اون نمود پیدا می‌کنه. مثلا این سازی که نگاه می‌کنین و میگین ساز یحیی ا‌ست، بیرونشه که نشون میده نه این‌که داخلش مشخصه‌ای نداشته باشه اما اون بیرونشه که بیشتر نشون میده ساز یحیی ا‌ست. برای همینه که هیچ‌کدوم از سازند‌ه‌های ساز، بیرون ساز رو نمیدن به شاگرد بسازه یا روش کار کنه.
خب الان باتوجه‌به تجربیاتی که دارین در مرکز یا مراکز دیگه مشغول هستین؟
بله! الان کارشناس چند جایی هستم ازجمله  میراث فرهنگی، خانه موسیقی و ...
الان وضع ساخت ساز، چطوریه؟
ساختن ساز اینطور نیست که دو تا چوب گرد رو به هم بچسبونیم، یکی بزرگ و یکی کوچک و بشه ساز. متاسفانه الان اینطوره و خیلی‌ها که آموزش کافی و تعلیمات این کارو ندیدن، دقیقا با همین رویه، دارند ساز می‌سازن. مثلا تا حالا هیچ‌کس نتونسته، ساز یحیی رو پیاده کنه. خودستایی نمی‌کنم...
نه استاد اطلاع از این موضوعات برای همه ما لازمه...
... خودستایی نمی‌کنم اما فقط من توانسته‌ام ساز یحیی را پیاده کنم. 50‌سال با عشق تمام گفته‌ام «یحیی»، هر جا «یحیی»‌ای بوده رفته‌ام و الگو گرفته‌ام و با چشمانم از آن تصویر‌برداری کرده‌ام، تا توانسته‌ام به «یحیی» برسم. این آقایونی که ساز می‌سازند و خیلی هم عاشق «یحیی» هستند، به یکی‌شان (یا اغلب آنها) می‌گویند چرا فرم و شکل سازت شبیه یحیی نیست. می‌گوید: خب او «یحیی» است من هم آقای «ایکس» هستم. این بد است اول برو اگر می‌توانی «یحیی» را پیاده‌کن بعد اینطور حرف بزن. اینها نمی‌توانند. «یحیی» ساختن، کار هر کسی نیست. سخته. حالا «یحیی» که جای خود دارد، فرم «جعفر» هم ساختن، کار ساده‌ای نیست. در ضمیرش چیزی دارد که ساختن آن را سخت می‌کند. آدم نباید دچار نوعی از نخوت و خودبینی شود که هنوز چیزی نشده خود را در حد و اندازه بزرگان ببیند! متاسفانه الان اینطور است.
استاد! موضوعی که از همون اول می‌خواستم سوال کنم و فرصت نمی‌شد، اینه که ساز «یحیی» چه ویژگی‌هایی داشت که این‌قدر معروف شد؟
ساده‌ست! ویژگی‌هایی داشت که ساز هیچ‌کدوم از قدیمی ها نداشت دیگه. همین!
چند ساله که دیگه ساز «یحیی» ساخته نمی‌شه؟
یحیی ‌سال 1311 فوت شد. 10، 15 ‌سال پیش هم قبرش سنگ نداشت که ما 4، 5 نفری تو خانه‌موسیقی(هیات‌مدیره) این کار رو انجام دادیم و حدود 100 نفر هم دعوت کردیم و برنامه خوبی داشتیم. به‌هرحال «یحیی» نابغه‌ای مثل «میکل‌آنژ» بوده و در خور تقدیره.
استاد! قیمت ساز «یحیی» چقدره؟
برای اینجور چیزها، قیمت نمیشه تعیین کرد و قیمت ساز به‌چیزهای مختلفی هم بستگی داره، الان ساز «یحیی» 200‌میلیون بلکه 250‌میلیون تومن قیمت داره البته اگه این ساز دست اساتیدی مانند مرحوم جلیل شهناز باشه که بیشتر قیمت پیدا می‌کنه. ساز «یحیی» هرچقدر بگید می‌ارزه. بیخود هم نیست. چیزی‌رو که جامعه شناخته، ارزش پیدا می‌کنه.
بعد از ساز «یحیی» کدوم سازها قیمت بیشتری داره؟
این دیگه به جامعه بستگی داره که چقدر خواهان ساز باشه. اما از نظر کیفیت بعد از «یحیی»، ساز «جعفر»ه که اونم ساز خوبیه اما در سطح پایین‌تری از ساز «یحیی» قرار داره اما «یحیی» هرچی ساخته انصافا سازهای خوبی بوده و حرفی توش نیست.
استاد! شما فقط تار می‌سازین دیگه؛ درسته؟
بله. من فقط تار می‌سازم. به‌هرحال کاری که آدم میکنه باید به دلش بشینه ضمن این‌که این کار، تخصصیه. بعضیا هر سازی که دم‌دستشون می‌رسه، می‌سازن. به جایی نمی‌رسه. استاد ما (در دوره معاصر) آقای قنبریه دیگه. انصافا استاد همه ما است و رودستش در تاریخ کسی رو نداریم. انصافا استاده و سازهاش بسیار سازهای زیبا و تمیزیه (ایشون 20‌سال پیش فوت‌شدن) اما سه‌تارش که سه‌تار‌ هاشمی نمیشه. سنتورش خیلی زیباست اما به گرد سنتور ناظمی نمی‌رسه که. یا تارش همینطور. ایشون همه سازها رو به شکل بسیار زیبایی ساخته اما چون تخصصی روی یک ساز تمرکز نداشته، کیفیتش در مواردی به برخی از سازها نمی‌رسه با این‌که استاد بسیار قدری بود.
به نظر می‌رسه اون چیزی که ساز رو با ساز متفاوت میکنه، صدای ساز باشه...
بله اما نباید فرم رو فراموش کنین. یک سازنده ممکنه مبتدی باشه و سازی بسازه که بر حسب تصادف صدای خیلی خوبی در حد صدای ساز «یحیی» داشته باشه اما فرم نداره. به همین دلیل باید فرم جایگاه ویژه‌ای تو ساخت ساز داشته باشه و داره و یک ساز رو موندگار میکنه.
استاد سازهای شما الان چه قیمتی داره؟
قمیت سازهای ما بالاخره به جامعه بستگی داره. اگه ساز من رو نخرن، قیمتش پایین میاد، وقتی می‌خرن به‌هرحال قیمتش بالاست دیگه به‌هرحال اینو جامعه تعیین میکنه. من قیمتو تعیین نمیکنم اما وقتی ساز منو می‌خرن 100‌میلیون تومن، من خیلی باید دیوانه باشم که کمتر بفروشم.
تعداد سازهایی که ساختین، چندتاست، آماری دارین؟
بله. من حدود 400 تا ساز ساختم. وقتی بود که من ماهی سه تا ساز یا دو  و نیم‌  ساز می‌ساختم.
مرحوم لطفی هم ساز شما رو داشت؟
بله، ایشون ساز منو داشت، البته نمی‌دونم چیکار کردش. یک ساز داشت به نام «یاقوت» که ساز «یحیی» بود، از سازهای من هم استفاده می‌کرد. سازهای زیادی داشت ایشون.
استاد بدون تعارف امثال شما میراث جامعه ما هستین. تجربیات زیادی هم دارین. بحث من الان انتقال تجربه‌ست. تجربیاتی که سرمایه اجتماعی هم به حساب میاد. برای این‌کار چه اقدامی انجام دادین؟
شما اگه از کسایی که تو این کار هستن و تو زمینه موسیقی، آشنایی دارن همه میدونن که من هر چی یاد داشتم در اختیار بقیه قرار دادم. بدون تعارف می‌گم دانسته‌های خودمو کف دست شاگردام گذاشتم. همه رو‌ها نه این‌که یک فوت و فنی رو برای خودم نگه داشته باشم. نه اینطوری نیست. من خودم چون خیلی با زحمت ساز ساختن‌رو یاد گرفتم و بازحمت یک سری موضوعات‌رو کشف کردم، دلم نمیومد این سختی رو شاگردام هم بکشن برای همین همه چیز رو کف دست شاگردام گذاشتم. شاگردای من هم الان اینطور نیستن که تو بازار باشن یعنی سازی‌رو بسازن و برن تو بازار و در مغازه‌ای اون‌رو بفروشن. آدمای کاربلدی هم هستن و بدون اغراق اگه کسی سازی که شاگردای من ساختن‌رو بخره، برد کرده. چون قیمت پایینه و کیفیت خوبی هم داره.
کیفیتش هم همون ساز خودتونه دیگه؟
به هر حال من هر چی میدونستم کف دستشون گذاشتم. بعضیاشون هم الان میان پیشم و سازی رو که ساختن نشون میدن و ایراداتشو میگم که مثلا فلان جاش بهتره که اینطور یا اونطور بشه.
شما از شرکت نفت بازنشسته شدین دیگه، درسته؟
بله؛ من بازنشست شدم بعد از 25 سال. البته باید 30‌سال می‌موندم که 25‌سال موندم و بازنشست شدم. مسائلی هم اونجا پیش اومد که از خیلی از مزایا دست کشیدم و هرچی هم گفتن نموندم.
شما تو خانواده هنرمندی هم به دنیا اومدین چون اونطور که من اطلاع دارم مرحوم پدر هم کار هنری انجام می‌دادن...
بله؛ پدرم حجار بودن. گاهی هم کارهای خوبی در این زمینه انجام می‌دادن اونطور که یادم هست یک بار عقابی با سنگ ساخته‌بودن که خرگوشی به چنگال داشت. حمل و نقلش هم بسیار سخت بود باید خیلی مواظب می‌بودیم که تو حمل و نقل نشکنه. از این کارها می‌کردن ایشون.
الان وضع فعلی خودتون چطوره. کما فی‌السابق با توجه به کسالتی که گفتین دارین، ساز می‌سازین؟
بله می‌سازم اما کمتره دیگه. اگه بخوام نسازم که از کار میفتم. اصلا طاقت نمیارم. درسته پیر شدیم اما رادندمان اومده پایین.
استاد! شما غیر از زندگی هنری، زندگی اجتماعی هم دارین. اوضاع از این نظر چطوره؟ منظورم وضع جامعه است. شما تجربیات زیادی‌رو تو این 76‌سال سن گذروندین و نظرات‌تون باید محل رجوع باشه...
میگن اگه روزگار با تو نسازد، تو با روزگار بساز.   به‌هرحال هرچند عده‌ای دنبال موسیقی رفتن اما به‌هرحال به صورت رسمی این موضوع پذیرفته نشده دیگه. اگر این نبود اوضاع جامعه ما کمی فرق می‌کرد از کوچکترین جزء تا بزرگترینش. مثلا من هم می‌تونستم تو تلویزیون آموزش بدم. چطور میان تو تلویزیون کارهای خیلی ساده‌رو نشون میدن یا مثلا آشپزی‌رو. من هم می‌تونستم دانش خودم‌رو در اختیار همه قرار بدم. به‌هر حال کار ما با روح آدم ربط داره. موسیقی به روح آدم‌ها غذا می‌رسونه. به‌قول مولانا: گردش‌های چرخست این‌که خلق/ می‌سرایندش به طنبور و به حلق؛ مؤمنان گویند که آثار بهشت/ نغز گردانید هر آواز زشت؛ ما همه اجزای آدم بوده‌ایم/ در بهشت آن لحن‌ها بشنوده‌ایم، یعنی این (موسیقی) از طریق یک شخص نیست، بلکه خداوند آن را در اختیار ما قرار داده است. موسیقی تاثیرگذار است اما کمی در جامعه ما به حاشیه رانده شده است.ولی باز هم شاکریم چون نسبت به گذشته خیلی ترقی کرده‌ایم. ساز ساز یک‌زمانی نداشتیم اما الان هزاروپونصد تا دوهزار نفر عضو خانه‌موسیقی هستند. الان مشکل این است که کمیت هست اما کیفیت دیگه نیست. دیگه مثل «یحیی» پیدا نمیشه. همه دنبال پول و مادیات هستن که متاسفانه چوب هدر دادنه. چند‌سال پیش مصاحبه‌ای در رادیو داشتم، اونجا گفتم با این سرعتی که آقایون پیش می‌رن دیگه تا چند‌سال دیگه، چوب تو ایران پیدا نمیشه باید بریم از افغانستان چوب بیاریم. کیفیت کم شده، حتی گوش‌ها هم مشکل پیدا کرده و صدای ساز خوب رو نمی‌شناسه. فکر می‌کنیم چرا بعضیا دنبال ساز قدیمی می‌گردن. برای همینه دیگه. طرف با ماشین ماهی 50 تا ساز درست میکنه. میزنه و ساز درست میکنه و سود مالی می‌بره البته اونا بهتر از ما سود می‌برن اما چیزای مهم دیگه‌ای هم هست.
استاد موضوعات معنوی هم توی کار شما (اختصاصا صدای ساز)، اهمیت داره؟
صدا، درجه‌ای از عشقه. عشق نباشه یکی برای پول ساز بسازه که صدا نمی‌ده. همون اوایل صحبت عرض کردم که روح انسان توی سازش نهفته‌ست. هرکسی شخصیتش در ساز نمود داره. اونهایی که اهل دلن وقتی صدای ساز رو در میارن، از صدای ساز می‌فهمن این ساز مال کیه نه از شکل و فرمش. چنین افرادی بودن. الان هم داریم این افراد رو. کسایی که خوب ساز رو میشناسن. همیشه هم از این افراد خواهند بود. بعضیاشون میان پیش من. اینا افرادین که وقتی از اون سازهای ماشین‌ساز بهشون بدی، مفتم بدی، نمی‌خوان. با قیمت خیلی بالاتر ساز رو می‌خرن به دلیل همین صدا، صدای عشق که از ساز درمیاد. اگه این آدما نباشن موسیقی منقضی میشه. اصلا هنر میره کنار.
ممکنه جای گلایه هم باشه. این‌که ما در کشورمون، از مفاخرمون استفاده نمی‌کنیم و خیلی وقتها هم قدرشونو نمی‌دونیم. این موضوع رو جامعه نظاره میکنه و احتمالا اگر جواب منفی باشه، احساس خوبی درباره اون نداره. برای خود شما دستگاه‌هایی مثل وزارت ارشاد و میراث فرهنگی به اندازه کافی قدرتون رو دونستن؟
نه آقا! این حرفها چیه. ما با این حرفها غریبه‌ایم. الان باید مجسمه‌طلایی برای «یحیی» بسازن، اما چه کردن؟ او از سرمایه‌های اجتماعی ما است. هرچند که اگر این کار رو هم بکنن دیگه به درد خود «یحیی» نمی‌خوره. الان من با 76‌سال سن، مغار دستمه و مغار میزنم. در همه دنیا این جزو روش‌شونه که با اساتیدی با این میزان تجربه، طور دیگه‌ای رفتار میشه. الان من باید مغار بزنم تا کمرم اینطوری بگیره؟ باید یک مکانی (سوله) دراختیار ما قرار بدن با 100 متر عرض و 200 متر طول و شاگردا هم باشن تا ما بتونیم تجربیاتمون‌رو در سطح وسیع به بقیه انتقال بدیم. این تجربیات بخشی از سرمایه این جامعه به حساب میاد. الان استادان زیادی هستن که زمینگیر شدن و فردا ممکنه نباشن. چوب توت که برای ساخت ساز استفاده میشه، همراه خودش نوعی حساسیت هم داره (نمی‌دونم میگن نوعی سم درونش هست) اساتید زیادی از ناحیه ریه، زمینگیر شدن. امیرعطایی که کمونچه میساخت یکی از نمونه‌هاشه. ‌هاشمی هم از ناحیه ریه دچار آسیب شد.
قدردانی از سوی نهادها، اثر اجتماعی هم داره؟
به هرحال مردم وقتی می‌بینن، از اساتید و میراث‌شون قدرانی میشه، روحیه بهتری پیدا می‌کنن. همبستگی اجتماعی در این زمینه بیشتر میشه و نوعی از همدلی پیش میاد.
به نظر شما احترام به بزرگان در دوره کنونی وجود داره؟
ببین! من از این وضع راضی نیستم. من خوشبختانه نیاز مالی ندارم و وضعم بد نیست اما موضوع احترامیه که از سوی نهادهای رسمی، باید انجام بشه و نمیشه و همین موضوع غیر از این‌که برای خود این افراد خوشایند نیست برای جامعه هم، حالت خوشایندی نداره. جامعه ایرانی از قدیم، قدر بزرگاشو میدونسته و اگه این اتفاق به دست فراموشی سپرده بشه غیراز این‌که سرمایه‌های اجتماعی کشور از دست میره، موجب بدبینی جامعه هم خواهد شد.


تعداد بازدید :  235