شماره ۶۱۷ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۳۱ تير
صفحه را ببند
ادای ادب

فرهاد خاکیان‌دهکردی قصه‌نویس

به محض این‌که به آدم می‌رسند، بنا می‌کنند به چاکرم و نوکرم و قربون شما و کمی پیشرفته‌ترش می‌شود: تصدقتان، عنایت فرمودید، استدعا دارم، کامروا باشید و... با هیچ‌کدام از این لغات مشکلی ندارم، اتفاقا در جای خودشان، وقتی به صورت طبیعی در زبان استفاده شوند، نشانه ادب هم هستند و دمشان گرم.
صبحتم درمورد همین در جای خود استفاده‌کردن از لغات بالاست. حق طبیعی هر انسانی است که در گفت‌وگو با دیگری، احساس امنیت داشته باشد. این احساس امنیت هم محقق نمی‌شود، مگر وقتی که از لغات در جای درست‌شان استفاده شده باشد. این جای درست را هم همان حس امنیت تعیین می‌کند. هنگامی که کسی، مثلا یک ناشناس بنا می‌کند در اولین گفت‌وگو به لفاظی‌کردن و هی کارکشیدن از آن دست لغات بالا، ناخودآگاه این سوال مطرح می‌شود که چرا؟ آیا با آدم چاپلوسی طرف هستم؟ آیا او دارد زبان‌بازی می‌کند؟ هدفش چیست؟ همه اینها حس امنیت را از آن گفت‌وگو جدا می‌کند. مخصوصا که خیلی مهم است افراد در چه جایگاهی هستند و در چه شرایطی این لغات را به‌کار می‌برند. به عبارت دیگر استفاده کردن از این کلمات به شمشیر دو لبه شباهت دارد. یک طرفش ادب و احترام به دیگری است و طرف دیگرش ایجاد حس عدم اطمینان و وقوع نوعی از چاپلوسی که به شدت دافعه دارد.
رفتار طبیعی در انسان به گمان من همان مهره‌ماری است که بشر قرن‌ها، درباره‌اش افسانه‌های ریز و درشت ساخته است. اولین بازخوردش ایجاد امنیت در دیگران است. به فرض مثال، یک کاسب وقتی در مواجهه با مشتری و درحین معرفی محصولش طبیعی برخورد کند، حق انتخاب را برای او قایل شده و در آن شرایط خاص همین حق انتخاب به مشتری حس امنیت روانی می‌دهد. همه‌چیز طبیعی است، پس احتمالا خرید از آن مغازه اتفاق می‌افتد، بی‌آن‌که کاسب با مثلا چاپلوسی قصد داشته باشد، مشتری‌اش را مسخ کند. در نگاه اول این مسأله بدیهی به‌نظر می‌رسد ولی وقتی که کوشا بودن در تجارت، جای خود را به‌لفاظی‌های غیرمعمول بدهد، شرایط طبیعی به‌هم می‌خورد، پس کل مجموعه با شکست روبه‌رو می‌شود. رفتار درست در این‌جور مواقع، رفتار طبیعی است.
لفاظی یا همان ادای ادب را درآوردن، شبیه به ماسک منفوری است که اتفاقا خیلی هم زود ماهیت خودش را بروز می‌دهد. معمولا هم در کنار این ماسک وسایل دیگری هم هستند، مثل یک کیف یا عینک یا وسایل الکترونیک که حضورشان در آن موقعیت کاملا بی‌دلیل به‌نظر می‌رسد. این دسته آدم‌ها اصرار دارند که مدیریت بحث را هم به عهده بگیرند و جالب این‌جاست که از غرق‌شدن ناو بیسمارک تا فرآوری گلابی در صنعت غذا، دامنه دانش و آگاهی آنها گسترده است. انواع برندها را می‌شناسند، کاملا به فلسفه هنر و فلسفه‌های غیرهنری واقفند. شعر می‌نویسند، ساز می‌زنند، فیلم ساخته‌اند، یک رمان درحال نوشتن دارند، داروها را می‌شناسند، به روانشناسی واقفند و... در یک کلام وقتی در برابر آن غرور مسخره‌شان هستید، حالت تهوع اولین دستاورد شماست.
هر طبقه اجتماعی، هر صنف و هر گروه در جایگاه خود، هم به‌غایت محترم است و هم زبان و آداب خودش را دارد. وفاداری به این آداب، یعنی ادب و نه این‌که پیروی‌کردن از الگویی ساختگی هم در ظاهر و هم در رفتار را در کنار کارکشیدن از الفاظی خاص، ادب بدانیم.
این به عبارتی ادای ادب را درآوردن است و دیگران خیلی‌زود بوی متعفن این ادا را تشخیص می‌دهند. بعد از آن هم دیگر اهمیتی ندارد که چه‌چیزی با گوش‌های‌شان می‌شنوند یا با چشمان‌شان می‌بینند، آنها در اولین برخورد بوی متعفن ادای ادب درآوردن را شنیده‌اند و خیلی زود او را پس می‌زنند. آدم‌ها تشنه رفتار طبیعی هستند.  


تعداد بازدید :  367