| استیو دنینگ * | برگردان: مهدی بهلولی |
از من خواستهاند که از دید خودم «یگانه و بهترین ایده برای بهسازی آموزشوپرورش»
را بنویسم. هنگامیکه شما تنها فرصت یک شلیک دارید، دوست دارید به یادماندنیترین شلیکتان باشد. از اینرو، من در اینجا - همانطورکه هرکسی اندیشهای درخشانتر دارد- درخشانترین ایدهام را به اشتراک میگذارم.
مدل کارخانهای مدیریت
ریشهایترین علت
برای تصمیمگیری درباره یگانه و بهترین ایده بهسازی آموزشوپرورش، باید بزرگترین دشواری این سامانه را یافت. از دید من بزرگترین دشواری دل بستن به مدل کارخانهای مدیریت آموزشوپرورش و بکارگیری این مدل است. مدلی که در آن، هر چیزی برای مقیاسپذیری [scalability] و کارآیی «سامانه» برنامهریزی میشود و دانشآموزان، آموزگاران، پدر و مادران و مدیران باید با آن هماهنگ شوند. سامانهای که همواره با افزایش هزینه و کاهش کارآیی و دلسردکردن یکسان دانشآموزان، آموزگاران و پدر و مادران به پیش میرود.
اما از آنجاییکه مدل کارخانهای مدیریت خیلی خوب کار نمیکند، حتی در کمشمار کارخانههایی که هنوز در این کشور هستند- یا راستش را بخواهید در هر جای دیگر در محیط کار- پس به هیچرو نباید از اینکه این مدل در آموزشوپرورش خوب کار نمیکند، شگفتزده شویم. این فرض که سامانه آموزشی آنچنانکه پیداست در دردسر است ما را به این اندیشه میل میدهد که نیازمند «مدیریتی بهتر» یا «مدیریتی نیرومندتر» یا «مدیریتی خشنتر» هستیم؛ «مدیریتی» که مدل کارخانهای مدیریت پنداشته میشود. این پندار، مدیریت از بالا به پایین و کنترلهای سختتر و سیاست هویج و چماق بیشتر را درپی دارد. این پندار چکشکاری آموزگارانی که کار نمیکنند و بیرونکردن سنگدلانه «آدمهای به درد نخور» را در پی دارد. این اندیشه البته در دل سیاست «مسابقه برای اول شدن» و «هیچ کودکی جا نماند» هم جای دارد.
این شیوهها به شیوههای شکست خورده در بخش خصوصی شناخته میشوند. از آنرو که کارکنان را دلسرد میکنند و تواناییشان را در عرضه قدرت تخیل و آفرینشگری محدود میکنند. آدمها را سرخورده میکنند و هر سازمانی را که دل به آنها میبندد، نابود میسازند. پس چرا باید از آنها انتظار چیزی متفاوت در بخش آموزش داشته باشیم؟
هنگامیکه دشواریها پیش از هرچیز با معرفی عمل «مدیریت» ریشهیابی شده باشد و پس از آن نوع «مدیریتی» جدیتر جستوجو شود، تنها به بدتر شدن اوضاع میانجامد. این کار به عمل پزشکان قرونوسطی میماند که تلاش میکردند بیماران را با زالوها درمان کنند؛ کاری که تنها حال بیماران را بدتر میکرد. نامناسب بودن این شیوهها با دگرگونیهای اقتصادی افزون میشود. چندی پیش، توانستیم پیشبینی کنیم چه کارها و پیشههایی در بزرگسالی در دسترس کودکان خواهد بود. آموزشوپرورش در اینکه بچهها باید چه چیزی را بخوانند تا برای زندگی آماده شوند، پاسخهای اندکی دارد. ما به هیچرو نمیدانیم که در یک دوره 20 ساله آینده چه مشاغلی وجود خواهند داشت. امروزه جدا از مهارتهای بنیادینی همچون خواندن، نوشتن، ریاضی، اندیشیدن، خیالورزی و آفرینشگری، نمیتوانیم بدانیم چه دانش یا مهارتهایی در بزرگسالی به کار بچههای کنونی خواهند آمد.
یگانه و بهترین ایده
برای بهسازی آموزشوپرورش
با آنچه که در بالا آمد، باور من این است که یگانه و مهمترین ایده برای بهسازی آموزشوپرورش با دگرگونی در هدف پیوند دارد. هدف باید از ساختن سامانهای که برنامه درسی را به شیوهای کارآمدتر به بچهها آموزش میدهد به ساختن سامانهای کارآتر با الهام گرفتن از یادگیری همه عمر در دانشآموزان تغییر کند تا آنان بتوانند در یک اقتصاد به سرعت دگرگون شونده، زندگی پربار و زایایی داشته باشند.
جنبههای نهفته پذیرش دگرگونی
در هدف
این کار، هدف به جلو بردن سامانه برای خود سامانه (شما میخوانید آنچه که ما به شما میگوییم بخوانید، آن هنگام که ما میگوییم، به آن روشی که ما میگوییم و در مکانی که ما میگوییم) را به تمرکز بر هدف بنیادی یادگیری (هدف ما باید به دانشآموزانمان الهام بخشد تا یادگیرندگانی همه عمر و با عشق به یادگیری شوند تا اینکه بتوانند هر آن چیزی را یادگیرند که باید یادگیرند) دگرگون میسازد. همه بخشهای آموزشوپرورش- آموزگاران، مدیران، اتحادیهها، پدر و مادران و دانش آموزان- باید پذیرای این هدف تازه شوند.
هنگامیکه ما این هدف را میپذیریم میتوانیم ببینیم که بسیاری چیزها باید برای رسیدن به آن دگرگون شوند. ما همچنین درمییابیم که مهمترین اندیشههای «بهسازیهای» کنونی این سامانه، میتوانند در معنای واقعیشان همچون برنامه و کارهایی نگریسته شوند که در عمل کارها را بدتر میکنند.
شماری از جنبههای نهفتهای
که این رویکرد دربردارد:
1- نقش آموزگاران و پدر و مادران: آموزشوپرورش باید از دستگاه منتقلکننده بسته ایستایی از دانش، به دستگاه منتقلکننده هدف پویای توانمندسازی دانشآموزان برای پدیدآوردن دانش و بهکار بستن مهارتها در موقعیتهای تازه دگرگون شود؛ بدون این نگرانیکه این رهیافت به چه خواهد انجامید. در جهان کنونی آموزشدادن با روش انتقال اطلاعات به خوبی عمل نخواهد کرد. در رویکرد تازه، آموزگاران (و پدر و مادران) تبدیل به کسانی میشوند که دانشآموزان را برای یادگیری توانمند میسازند و در شکوفایی تواناییها و استعدادهایشان الهامبخش آنها میشوند.
2- نقش مدیران: مدیران باید درک کنند که مدیریت آموزگاران با کنترل سلسله مراتبی سنتی و با یاری سیاست هویچ و چماق، کار را از آنچه که در صنعت میگذرد بهتر نخواهد ساخت. اگر آموزگاران خودشان شوق کاری نداشته باشند، دور از ذهن است که بتوانند الهام بخش دانشآموزانشان شوند. نقش مدیران باید از «کنترلکننده» بودن به «زمینهساز» بودن تغییر کند تا توان و استعدادهای آموزگاران را آزاد سازند و مانعهایی را که در کارشان با آن برخورد میکنند، رفع کنند.
3- نقش آزمونها: به جای اینکه آموزگار یا مدیر به داوری پیشرفت بپردازند مقیاسهای روشنی وجود دارد که به وسیله آنها هم دانشآموزان و هم آموزگاران، خودشان میتوانند دریابند که (در زمان خودش) چگونه عمل میکنند؛ بنابراین یادمیگیرند چگونه پیشرفت کنند.
4- از قانون گودهارت (Goodhart´s low ) : تمرکز کنونی بر آزمونها باعث شده نتیجههای آزمونی را بهعنوان هدف سامانه به شمار آورد به جای اینکه آنها را یک پیمانه و معیار سنجش در نظر گیرد. دگرگونی در هدف یعنی دریافتن این مسأله که آزمون تنها یک مقیاس است. بکارگیری آزمونها بهعنوان هدف، قانون گودهارت را نادیده میگیرد: هنگامیکه اندازهگیری، هدف شود نمیتواند اندازهگیری کارآمدی باشد.
5- شیوه پاسخگویی: بهجای اندازهگیری پیشرفت از رهگذر آزمونهای بالا به پایین و بوروکراسی، سامانه آموزشی باید به روشی پویا با یادگیری خودگردان دانشآموزان در پیوند باشد. آموزشوپرورش باید از پاسخگویی با استفاده از برنامهها، آییننامهها، فرآیندها و گزارشهای جزیی- که هم هدف و هم ابزار رسیدن به آن را بهطور دقیق روشن میسازند- دست بکشد. در عوض به «پیوندسازی پویا» نیازمند است. بدین معنا که: الف) کار در دورههای کوتاه انجام پذیرد؛ ب) آموزگار هدفهای یادگیری دوره را تنظیم سازد؛ پ) تصمیمها درباره شیوهای که یادگیری باید رخ دهد برعهده دانشآموزان باشد؛
ت) فرآیند برحسب پرسشهایی اندازهگیری شود که دانشآموزان توانا به پرسیدن آنها میشوند نهتنها پاسخهایی که آنها میتوانند طوطیوار بازگو کنند؛ ث) دانشآموزان باید بتوانند خودشان پیشرفتشان را اندازه بگیرند- آنها وابسته به آزمونهای آموزگاران نیستند. (ابزار ارزشیابی ELLI رویکرد امیدوارکنندهای به انجام این ارزشیابی هدفها دارد.)
1- تغییر ارتباطها از فرمانروایی به گفتوگو: یعنی دگرگونی روابط از بالا به پایین (فرزانه فرمانروا) که اغلب از شیوهنامههای سلسله مراتبی تشکیل میشوند، به گفتوگوهای همتراز (راهنمایی حاشیهای) که به دانشآموزان در کشف منابع تازه، راهحلها و آفریدن بینشی تازه کمک میکند.
2- برنامه کاری تحققپذیر: برخلاف بسیاری از ایدههای دیگر که هماکنون در آموزش و پرورش دنبال میشوند، دگرگونی در هدف نیازمند سالها پژوهش یا جمعیت مشاوران یا بودجه هنگفت نیست. این کار درگیر از نو ساختن چرخ نمیشود. هزاران مدرسه مونته سوری ، سالها با دستاوردهای درخشان در این مسیر رفتهاند. از بروندادها به برآمدها: البته جنبه نهفته در دگرگونی در هدف، دگرگونی ضمنی از تحویل بروندادها (شمار دانشآموزانی که آزمونهای استاندارد را پشتسر میگذرانند) به برآمدها (برحسب آنچه دانشآموزان بهعنوان نتیجه آموزششان توانا به انجام آن میشوند) را هم دربرمیگیرد. در اصل، این کار دگرگونی از تمرکز بر چیزها به تمرکز بر انسانها و هدف راستین آموزشوپرورش است.
منبع: نشریه فوربس
*استیو دنینگ، نویسنده شماری از کتابهای مدیریتی است. برای نمونه کتاب «راهنمایی برای رهبری مدیریت رادیکال» که در سال 2010 منتشر شد. دنینگ به مدت چهار سال (2000-1996) مدیر بخش مدیریت دانش در بانک جهانی
بوده است.
برای تصمیمگیری درباره یگانه و بهترین ایده بهسازی آموزشوپرورش، باید بزرگترین دشواری این سامانه را یافت. از دید من بزرگترین دشواری دل بستن به مدل کارخانهای مدیریت آموزشوپرورش و بکارگیری این مدل است. مدلی که در آن، هر چیزی برای مقیاسپذیری [scalability] و کارآیی «سامانه» برنامهریزی میشود و دانشآموزان، آموزگاران، پدر و مادران و مدیران باید با آن هماهنگ شوند. سامانهای که همواره با افزایش هزینه و کاهش کارآیی و دلسردکردن یکسان دانشآموزان، آموزگاران و پدر و مادران به پیش میرود.
آموزشوپرورش در اینکه بچهها باید چه چیزی را بخوانند تا برای زندگی آماده شوند، پاسخهای اندکی دارد. ما به هیچرو نمیدانیم که در یک دوره 20 ساله آینده چه مشاغلی وجود خواهند داشت. امروزه جدا از مهارتهای بنیادینی همچون خواندن، نوشتن، ریاضی، اندیشیدن، خیالورزی و آفرینشگری، نمیتوانیم بدانیم چه دانش یا مهارتهایی در بزرگسالی به کار بچههای کنونی خواهند آمد.