امیر هاتفینیا روزنامهنگار
یکم. سرش را عقب میکشد، دستهایش را جلو؛ او باید چهرههای بیشتری را در قاب دوربین آیفون خود جا بدهد؛ چهرههایی خاموش، درهم فرورفته، آرایش نکرده، با خطها و چینهایی که هرکدام خبر از یک آسیب اجتماعی میدهد؛ آسیبی که زاییده زیادهخواهی خود صاحب آیفون است؛ همان که دوست دارد سرش عقبتر بیاید، و دستهایش جلو.
دوم. او به توجه دوستانش در شبکههای اجتماعی نیاز دارد؛ امروز، نه غذای مورد علاقهاش را در رستوران همیشگی میل کرده و نه در بام تهران و دربند عکسی انداخته است؛ چه چیزی بهتر از احساس ترحم نسبت به جمعی از کارتنخوابها، گروهی از کودکان کار، تعدادی از توانیابان تکیهداده بر عصا و ویلچر، عدهای از مبتلایان به بیماریهای سخت، ... آنها که بدون حمایت پدر یا مادر مرفه، و به دور از آموزشهای لازم، و پیگیریهای بهموقع و مناسب مسائل درمانی روزگار گذرانده و با درد ساعتهای زندگی خود را سپری کردهاند؛ با همه این احوال اما کم نیاوردهاند، مقاومت کردهاند، و حالا در قاب دوربین فردی که نام «مددکار» را یدک میکشد، نمایشگر نابرابری میشوند؛ در قاب دوربین فردی که دوست دارد دستهای درازی داشته باشد.
سوم. در یک خیریه کار میکند، از فعالیت خود لذت میبرد، احساس خوبی دارد، شبها راحت سرش را بر بالش میگذارد و به خواب میرود، صبحها هم صفر روی صفرهای متعدد حسابهای بانکیاش میگذارد، و پرچم رقابت در بازار را مغرورانه در دستهایش تکان میدهد. او برای جلب نگاه تعداد بیشتری از دخترها و پسرهای خوشپوش و خوشچهره به خیریه، از طرف مدیر مهربان آن تشویقی دریافت میکند؛ هرچه خوشپوشتر، هرچه خوشچهرهتر، بهتر؛ چون آن وقت تناقض جذابتری با حضور در کنار فرد آسیبدیده شکل میگیرد؛ فکرش را بکنید: یک پسر خوشاندام با لباسهایی مارکدار و سر و صورتی آرایشکرده در کنار یک کارتنخواب که چند عضو از بدنش را زیر سرما در خیابان از دست داده قرار بگیرد؛ یا دختری که از فرط آرایش و جراحیهای متعدد زیبایی به یکی از بازیگران سرشناس سینما شبیه شده، کنار کودک کاری قرار بگیرد که عضلههای صورتش دستور خندیدن و یا حتی لبخندزدن را فراموش کرده است؛ تناقضی که میتواند احساس ترحم آدمهای پولدار بسیاری را برانگیزد؛ آدمهای پولدار بسیاری که بقای خیریه به میزان و درجه ترحم آنها وابسته است؛ آدمهای پولدار بسیاری که دوست دارند دستهای درازی داشته باشند.
چهارم. راه دوری نمیرویم؛ در همین ویکیپدیا و بنابر نسخه نهایی تعریف «مددکاری اجتماعی» توسط فدراسیون بینالمللی مددکاران اجتماعی، این حرفه مبتنی بر عمل و یک رشته دانشگاهی است که با تأکید بر عدالت و مسئولیت اجتماعی، انسجام و توانمندسازی افراد را ارتقا میدهد و ساختارها را در بررسی چالشهای زندگی و تقویت بهزیستی درگیر میکند؛ یا بهقول لغتنامه دهخدا، مددکار به فردی گفته میشود که «دستگیر» است. همین ویکیپدیا در یکی دیگر از صفحات خود در تعریف عنوان «مجیددلبندم» میآورد: «نام عروسک دستدرازی است که با شیرینکاریهایش تبدیل به یکی از کاراکترهای تلویزیونی پرطرفدار در اواخر دهه هفتاد شده بود.»
فرق «دستگیری» و «دستدرازی»، فقط چند حرف الفبای فارسی است؟!