| مصطفی عابدی |
قصد ما اين نيست كه در اين وانفساي مشكلات و مسائل داخلي و خارجي كشور، دوباره و چندباره به موضوع فيفا و سپبلاتر بپردازيم، ولي بعضي مواقع به نظر ميرسد كه مشابهتهاي ميان و ما و بلاتر آنقدر هست كه پرداختن به او، چندان توفيري با پرداختن به موارد مشابه در داخل نميكند. يك وجه مشابهت مسأله فساد است، وجه ديگر آن نحوه برخورد سپ بلاتر با مسأله فساد است كه ما را به ياد نيروهاي داخلي مياندازد. او ميگويد: سپ بلاتر، رئيس فيفا كه اخيرا اعلام كرده از سمت خود كنارهگيري میكند، مدعي است كه وجدانش آسوده است كه در هيچيك از اقدامات غيرقانوني صورت گرفته در فيفا دست نداشته و با هيچ يك از مسئولاني كه فساد آنها ثابت شده شريك نبوده است. بلاتر كه در نتيجه فشار شديد رسانهها و گروه پرشماري از اهالي دنياي فوتبال، تنها چند روز پس از پيروزياش در انتخابات اخير اعلام كرد از سمت خود كنارهگيري میكند در این گفتوگو اعلام كرده است: «برخي از مردم متوجه كلماتي كه به كار میبرند نيستند و آنها مرا فردي فاسد میدانند. آنهايي كه ادعا میكنند من فاسد هستم اول بايد اين ادعا را با دليل و مدرك ثابت كنند. هيچكس نمیتواند ثابت كند كه من مديري فاسد هستم چون نيستم. براي من انتقادات سازنده يا مخرب اهميتي ندارند. با اين حال اگر كسي میگويد كه بلاتر فاسد است چون فيفا است، تنها كاري كه میتوانم در واكنش به او انجام دهم اين است كه سرم را (براي ابراز تأسف) تكان دهم. وجدانم راحت است وگرنه وقتي درباره اين موضوع حرف میزنم نمیتوانستم در چشم مخاطبانم نگاه كنم. اتهاماتي كه به من نسبت داده میشود هيچ ربطي به فوتبال ندارند و هدف بسياري از اين هجمهها تخريب زندگي شخصي من است». متاسفانه در بسیاری از مدیران داخل ایران هم ابتدا ميگويند فساد چيه؟ همه چيز سالم است و نظارت كامل داريم. وقتي كه فساد كشف شود، ميگويند، ما كه فساد نكرديم، هر كس فاسد بود، او را محكوم و مجازات كنند. نهتنها طلبکار میشوند بلکه ادعا میکنند که قصد منتقدان تخریب شخصیت آنان است. در حالي كه اينها دو مسأله جداگانه است. فاسد بودن يك مدير، يك مسأله است كه مسئوليت كيفري دارد و بايد محاكمه و مجازات شود. ولي بياطلاع بودن يك مدير از كاركنان و معاونان تحت امرش و نظارت كافي نداشتن بر آنان، بهطوري كه آنان فساد كردهاند، موضوع ديگري است كه حتي اگر مسئوليت كيفري و حقوقي نداشته باشد، مسئوليت اداري و سياسي دارد. اتفاقاً مديري كه قدرتمند باشد و خودش فساد كند، خطرش كمتر از مديري است كه متوجه فساد در زيرمجموعهاش نشود، زيرا اولي متوجه ماجرا هست و بر همه افراد و امور كنترل دارد و كارها را در مجموعهاش درست پيش ميبرد، البته خودش هم فساد ميكند، كه قطعاً كار زشت و ناپسندي است، ولي مدير دومي اصلاً متوجه ماجرا نيست، و نميداند كه در سازمان تحتامرش چه ميگذرد، هيچ نظارتي بر آنان ندارد. اين يعني بيكفايتي، حداقل در زمينه نظارت بر رخداد فساد. اگر باز هم به مديريت او ادامه داده شود، طبيعي است كه زيردستانش مجدداً فاسد خواهند شد. خوب است نگاهی هم به سخنان رئیس فدراسیون فوتبال ایران کنیم تا برخی شباهتها دیده شود. رئیس فدراسیون فوتبال ایران با تأکید بر این نکته که وجود هیچگونه فسادی در فوتبال ایران ثابت نشده، گفت: «به نظر من فساد در فوتبال ایران وجود ندارد و هیچ فردی نتوانسته مدرکی بیاورد که فساد در فوتبالمان وجود دارد. تخلف دیده شده، اما فسادی ثابت نشده است. تاکنون 70-60 مورد فساد به فدراسیون گزارش شده، اما فقط درحد گزارش بوده و مدرکی که اثبات کند این اتفاقات رخ داده وجود ندارد. ضمن اینکه اگر در فلان شهر تخلفی رخ میدهد چه ربطی به فدراسیون فوتبال دارد؟»
مشكل منطق بلاتر اين است كه مثل دستاندركاران ايراني است، هرگاه پیروز شوند و موفقیتی پیدا کنند، به صورت جمعي خود را پدر و مادر پيروزي معرفي ميكنند و در همه موفقيتها شريك و حاضر هستند، ولي خدا نکند که شکست را تجربه کنند که در شكستها غيب ميشوند، و دريغ از اينكه حتي نقش نامادري را بازي كنند. اين رفتار ما را به ياد استدلال دانشآموزان ايراني مياندازد كه وقتي ميپرسيم نمرهات چند شد، اگر 20 و 19 شده باشد، ميگويند مثلاً 20 شدم. و اگر 10 و 12 شده باشد، ميگويند معلم 10 داد! اين نوع برخوردها با موفقيتها و شكستها يا مفاسد اداري و ناكاميها، ناشي از ضعف اخلاقي مديران است كه اعتماد به نفس كافي ندارند، و با زدوبند بالا ميآيند و با همين شيوهها آنجا، جا خوش ميكنند تا زمانی که تق ماجرا درآید. مربيان معتبر باشگاههاي جهان، شجاعانه مسئوليت شكستها را ميپذيرند، حتي اگر بازيكنان تیم آنان اشتباه كرده باشند. آنان ميدانند كه مسئوليت غم و شادي با آنان است و این دو قابل جدا كردن از یکدیگر نيست، حتي اگر ديگران هم در شکست تیم سهيم باشند آنان خودشان مسئولیت را میپذیرند. اگر بازيكنان يك تيم تكروي كنند و دستورات مربي را اجرا نكنند، قطعاً آنان مسئول شكست هستند، ولي همين كه مربي نتوانسته آنان را چنان منضبط بار آورد كه دستوراتش را اجرا كنند، او نيز مسئول است و بايد پاسخگو باشد. امیدواریم که از این پس کمتر شاهد این نوع رفتارها و گفتارهای دوگانه و غیرمسئولانه باشیم. چه در ایران و چه در فیفا!