سوشیانس شجاعیفرد طنزنویس
[email protected]
کفشفروشی رحمانیفضلی:
آقا اون کفش بنفشه رو میشه بدید؟
همون کفش آلمانیه؟ که زیره چرم داره؟ دستدوز و لبدوز هم هست؟ همون که پارچه رویهاش ایتالیاییه؟
بله همون آلمانی، زیره چرم، پارچه ایتالیاییه
کدوم کفش آلمانی، زیره چرم، پارچه ایتالیاییه؟! ما همچین کفشی نداریم! کی گفته ما همچین کفشی داریم؟ باز این رسانهها از قول من چیزی گفتند؟!
آقا جان، اون کفش بنفشه رو بدید به من، کاری ندارم کجاییه، شما چی گفتید، رسانهها چی گفتند!
بفرمایید...
آقا اینکه تنگه...
جا باز میکنه! بیایید اون یکی لنگهشو هم بپوشید
این یکی که گشاده
یکم که باهاش راه برید تنگ میشه! خیالتون راحت!
مغازه مبارزه با فساد اقتصادی:
آقا خاوری 3000 دارید؟
بله میدم خدمتتون، دیگه چیزی لازم ندارید؟
یه دکل 78 میلیونی لطفا، چند تا فساد تأمیناجتماعی، یه کامیون مفقودی شمش طلا
بله، دیگه چی؟
دستتون درد نکنه، همینهارو بدید لطفا.
بفرمایید .
اینها چیه برای من گذاشتید؟ اینها چیزایی نیست که من گفته بودم.
خب، آقا تحریمیم، توی این برهه حساس کنونی جنس اصل که نداریم، به جاش این جوان زورگیر گذاشتم که به خاطر صدهزار تومن زورگیری کرد!
نکته: وای به حال مملکتی که توش، زورگیر، مظلوم باشه!
رستوران پایداری (شعبه مجلس)
آقا غذا چی داری؟
کوفت!
دیگه چی داری؟
زهر مار!
دیگه چی؟
زهر هلاهل!
آقا چرا اینطوری صحبت میکنی؟
دو دو، دو دو! این کارت زرد رو بگیر، اینم برگه استیضاحت!
چیکارش کنم؟
ببر دم صندوق حساب کن!
سفرهخانه اصلاحات:
با عرضه انواع خوراکهای ایرانی و فرنگی و انواع قلیان در محیطی خانوادگی در خدمت شما عزیزان میباشد .
سلام، غذای فرنگی چی دارید؟
غذای فرنگی؟ ما غذای فرنگی نداریم! ما ایرانی هستیم، مومن هستیم، غذای فرنگی چیه؟ منظور ما غذاهای فرهنگی بود! اون هم فرهنگ ناب ایرانی و اینها! زنده باد مخالف غذاهای فرنگی!
غذای ایرانی چی دارید؟!
غذای ایرانی؟ کی گفته ما غذای ایرانی داریم؟ منظور ما غذاهای محلی بود! ما از طریق سرو غذاهای خردهفرهنگهای ایرانی، به گفتوگوی میان اقوام شجاع و دلیر ایران کمک میکنیم.
خب غذای محلی چی داری؟! باقالی قاتوق داری؟! قلیهماهی داری؟! دال عدس داری؟!
غذای محلی؟! در این برهه حساس کنونی...
خب بابا، یک غذا آنقدر سخنرانی نیاز نداره، برو یه قلیون بلوبری بیار...
سخنرانی نیاز نداره؟ واقعا نیاز نداره؟! پس یک دفعه بفرمایید من اینجا تدارکاتچی هستم!
بازار اصولگرایان، چار سوق وحدت:
مشتری: آقا پیچ دارید؟
حجره موتلفه: داریم. ما خودمون واردکننده انحصاریش هستیم! چقدر میخوای؟
پیچفروشی حداد: برادر من، چرا مردم را گمراه میکنید؟ آیا من نماینده یگانه و آزادگزین آن پیچ نیستم؟!
مشتری: الان چی منظورتون بود؟
حداد: همون نماینده انحصاری و تامالاختیار!
پیچ تاریخی پایداری: در این پیچ تاریخی و برهه حساس کنونی، بیا از ما هم که نماینده انحصاری هستیم خرید کن! خائن!
هایپرپیچ قالیباف: نه عزیز من بیا اینجا، بیا مغازه ما نو تره، کرکره برقی داره، آبسرد کن داریم، توی مغازه، نگارخانهای داریم به وسعت یک بازار، بیا اینجا خرید کن،
من خودم این پرواز که رفتم اروپا نمایندگی انحصاری این پیچ رو گرفتم!
پیچ و پوچ کیهان: آیا این همکاران اصولگرای ما نمیدانند که حجره ما تنها نماینده انحصاری پیچ در جهان میباشد؟ میدانند ولی خودشان را به آن راه زدهاند! ولی آیا این باعث سردرگمی مشتری نمیشود که با تابلوهای مختلف نماینده انحصاری روبهرو میشود؟ بله بله میشود! آیا نهادهای قانونی و امنیتی کشور به وظیفه خود...
مشتری: آقا شما چرا داری با خودت حرف میزنی؟
پیچ و پوچ: من با خودم حرف نمیزنم! ما دو نفریم داریم گفتوشنود میکنیم! دلت خواست بیا از ما پیچ بخر، دلت هم خواست نخر! ما کیسه کیسه به نهادهای قانونی کشور پیچ میفروشیم!
مشتری: اه بابا ولم کنید، کچلم کردید، هی نماینده انحصاری نماینده انحصاری.... اصلا میرم از این دستفروشه میخرم!