| حجتالاسلام سيداحمد هاشمينژاد |
الف) تعدادي از آيات به گونهاي است كه اگر شأن نزول آنان درك نگردد لطائف و زيباييهاي آيه ظاهر نميگردد و به تعبيري خورشيد، پس ابر ابهام مخفي ميماند و اين ابهام دليل ندانستن شأن نزول است.
مثلاً آيه مباركه: «إنَّ الصَّفَا وَ الْمَروَهَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ» كه دقت نظر در شأن نزول، مطالب ظريفي را يادآور ميشود همچون: 1) صفا و مروه از شعائر الله است.
2) توجه به شأن نزول، ذهنيت واجب شمردن حركت در صفا و مروه را نفي كرده و تنها نبودن مانع در تردد ميان اين 2 محل بيان شده است و اگر مفهوم اصلي اقتباس نشود ممكن است وجوب رفتن، از آن برداشت شود. آيه به اين واسطه نازل شد كه بتپرستان از زمان قبل از اسلام بتهاي متعددي را در مسير صفا و مروه نصب كرده بودند و عبور مسلمين در اين مسير موجب ميشد تعدادي اين تردد را از رسوم جاهليت بدانند و رفت و آمد را معصيت بشمارند ولي وقتي آيه نازل شد اين ابهام را زدود و مناسبت اين تردد را جداي از رسوم جاهليت دانست.
ب) برداشت سطحي و غير بنيادي از تعدادي آيات براي عدهاي شبهه ميآورد و ذكر يكسري واژهها و تعبيرات و كلمات را، بيمورد و نابجا ميدانستند و اين تفكر حاكي از ندانستن شأن نزول آن آيات بوده است. در آيه «و ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه» كه ميفرمايد خداوند براي يك مرد دو قلب قرار نداده است، كه با ديد سطحي به اين مطلب، مطرح ميشود كه مُسَلم است كه مرد يك قلب بيش ندارد و توضيح آن اضافه است. در پاسخ، شأن نزول آيه را ذكر ميكنيم كه در ابتداي بعثت رسول اكرم حضرت محمد مصطفي(ص)، كفار ايشان را محروم از ارتباط با غيب ميدانستند و ايشان را شخص نابغهاي معرفي كرده بودند و معتقد بودند كه او 2 قلب دارد، و آيه در پاسخ به اين تفكر ناصحيح آمده بود كه خير، او يك قلب بيشتر ندارد. بنابر اين دانستن شأن نزول آيات بسياري از ابهاماتي كه به نظر ما در آيات ديده ميشود را برطرف ميکند.