پدرام ابراهیمی طنزنویس
[email protected]
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت، گفته: «رئیسجمهوری معتقد است که باید جرم سیاسی تعریف و ماهیت آن از جرم امنیتی تفکیک شود.» ما هم امروز میخواهیم شما را از طریق آشنایی با مصادیق جرم سیاسی، روشن کنیم تا تعریف جرم سیاسی حسابی دستتان بیاید.
مثال اول: پدر به فرزندش قول داده اگر نمرات آخر سالاش خوب بشود، برایش دوچرخه بخرد. به مکالمه روشنگرانه بین این پدر و پسر توجه فرمایید.
پسر: بابا کی بریم دوچرخه رو بخریم؟
پدر: دوچرخه؟ دوچرخه واسه چی؟
پسر: اِ بابا مگه قول ندادی نمرههام خوب شد برام دوچرخه بخری؟
پدر: گفتم اگه نمرههات خوب شد. نمرههاتو بخون ببینم.
پسر: فارسی 20، انشاء 20، علوم 20 ،ریاضی 99/19...
پدر: آهااااان! ریاضی 20 نشدی پس از دوچرخه خبری نیست.
پسر: بابا ولی شما قول دادی.
پدر: بچه بیشتر از این گیر بدی مصداق جرم سیاسیه. برو تیله بازیتو بکن کرهخر!
پسر جوانی زل آفتاب وارد بقالی اصغرآقا شده که بستنی یخی بخرد. بستنی را برداشته و 1000 تومان به اصغرآقا میدهد. ایشان هم 200 تومان بقیه میگذارد کف دست پسر. جوان میگوید: «آقا درست شد حساب ما؟» اصغرآقا هم نگاه بقال اندر سفیهی میاندازد و با سر اشاره میکند «بله.» جوان میگوید: «ولی این بستنیا همه جا پونصده.» اصغرآقا: «چی؟ جرم سیاسی؟» (همین جا با سوت دوانگشتی بچه محلها را خبر میکند و آنها مرد جوان را تفهیم اتهام میکنند).
دو تیم فوتبال مشغول بازی هستند. بازیکن تیم سفیدپوش وارد محوطه جریمه تیم زردپوش شده با دروازه بان ریغونه سوراخ سوراخ زردپوشان تک به تک میشود. پا را که میبرد بالا که کار را تمام کند، به یکباره مدافع تیم زرد از پشت سر مثل بیل مکانیکی میآید مهاجم را درختکن کرده و به دیار باقی ترانسفر میکند. تا کلاغهایی که بالای استادیوم در پرواز بودند میگویند: «غنالتی غنالتی!» داور با دست امر به ادامه بازی میدهد. بازیکنان سفیدپوش هجوم میبرند سمت داور و کاپیتان سفید داد میزند: «پنالتی بوووووود!» داور هم به او یک کارت زرد میدهد که زین پس سرلوحه اعمال خویش قرار دهد و دیگر دور و بر اینگونه جرایم سیاسی نپلکد.
یک آقای محترم عملی تابلوی زواردررفته فزرتیای میرود به پارک محل که متاعی به دست آورد و خود را توپ سازد. ساقی مورد نظر هم طبق معمول در سرما و گرما در محل ایستاده و مشغول خدماترسانی به آحاد ملت است. القصه؛ مافنگی محترم پولی را که از فروش ضبط صوت خانه به یک دهم ارزش آن به دست آورده، میدهد به ساقی. ایشان پول را میگذارد توی جیبش و میرود که مواد بیاورد، ولی برنمیگردد. سه روز بعد جناب معتاد به صورت اتفاقی ساقی مورد نظر را میبیند و از او طلب مال یا متاع خویش میکند و با مشتهای بیجانش به سینه ساقی میکوبد و این موادفروشِ مشرف به قوانین، میگوید: «چی؟؟؟؟؟!!! جرم سیاسی؟!»
ما مطلب را میفرستیم برای روزنامه. از طریق جواسیسمان در روزنامه مطلع میشویم که دبیر سرویس رودهبر شده، سر دبیر طحال میترکاند از بس که میخندند. دیگر درباره عمق مفهومی کار چیزی نمیگوییم. بعضی مواقع بین صفحه اندیشه و صفحه آخر سر مطلب ما دعوا راه میافتد. ولی چون با قیافه ما حال نمیکنند، مطلب را رد میکنند، تا هم میآییم اعتراض کنیم میگویند: «چی؟؟؟!!! جرم سیاسی؟»
خب خوانندگان فهیم شهرونگ، متوجه شدید تعریف دقیق جرم سیاسی چیست یا بیاییم برایتان با رسم شکل توضیح دهیم؟