شماره ۶۰۱ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۹ تير
صفحه را ببند
هادی خانیکی، نعمت‌الله فاضلی و احمد میدری وضع امید و نشاط اجتماعی درکشور را بررسی کردند
جامعه شادمانی کم دارد
مرضیه کوهستانی | وزارت رفاه، سازمان بهزیستی کشور و اداره کل بهزیستی استان تهران با مشارکت و همکاری علمی انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات سلسله نشست‌هایی را ترتیب داده‌اند تا به‌ضرورت بحث و گفت‌وگو درخصوص گسترش امید و نشاط اجتماعی و عواقبی که فقدان آن، در جامعه به بار می‌آورد؛ گفت‌وگو شود. قرار است از دل این نشست‌ها، بسته‌های سیاستی با هدف برنامه‌ریزی‌هایی برای گسترش امید و نشاط اجتماعی در کشور ایجاد شود. در نشست اول که با حضور دکتر‌هادی خانیکی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، نعمت‌الله فاضلی استاد مطالعات فرهنگی پژوهشکده علوم‌انسانی و احمد میدری معاون رفاه وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی؛ در دانشگاه تهران و به‌میزبانی، انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار شد، تأکید سه سخنران بر این بود که امید و نشاط اجتماعی یک مسأله اجتماعی و چند وجهی است. دکتر خانیکی گفت: برای مسأله امید و نشاط اجتماعی نباید راه‌حل ساده‌ای پیدا کرد و باید ابعاد مختلف آن را بررسی کرد. تأکید دکتر فاضلی بر این بود که نوعی اشکال در فهم مسأله امید و نشاط اجتماعی وجود دارد، به این علت که کارشناسان معمولا کمتر به عاملیت توجه می‌کنند و مسأله را ساختاری می‌بینند و در راه‌حل‌های کاربردی گم‌می‌شوند. دکتر میدری اما در اولین نشست اشاره کرد که با نوعی کل‌گرایی فلسفی روشنفکرمابانه روبه‌رو هستیم که در این کل‌گرایی روشنفکرانه به جای آن‌که مسأله امید و نشاط اجتماعی را پروژه‌ای ببینیم به ابعاد بزرگ و پیچیده و محدودکننده‌ای می‌رسیم و درنهایت در پیدا کردن راه‌حل ناتوان می‌مانیم.

دومین نشست امید و نشاط اجتماعی با حضور همین سه سخنران در سازمان بهزیستی کشور برگزار شد تا به بررسی دقیق‌تر معنای امید و نشاط اجتماعی و ابعاد پیچیده آن در جامعه ایرانی بپردازد.
دکتر‌هادی خانیکی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، درخصوص وضع امید و نشاط اجتماعی در کشور، بر پایه تحقیقات داخلی و بین‌المللی گفت: بیش از نیمی از افراد جامعه، میزان شادمانی کمتر از حد متوسط دارند. در همین حال او تأکید کرد: برخلاف تصور اولیه، ایران جزو کشورهایی که پایین‌ترین نوع شادمانی و امید را دارند، نیست و برعکس در سطح متوسط  هستیم.
خانیکی گفت: تنها با بهبود وضع معیشتی، سطح شادمانی و رضایت در ایران بالا نمی‌رود و باید فرد از انزوای اجتماعی خارج‌شده و سرمایه اجتماعی در سطح جامعه بالا رود و از این زاویه نقش خانواده بسیار پر اهمیت است.
او تصریح کرد: حاکمیت قانون، توجه به حقوق مدنی، آزادی و وفور اقتصادی نیز در امید و نشاط اجتماعی تاثیرگذار است و برای افزایش امید و نشاط اجتماعی باید روابط اجتماعی را در جامعه گرم‌تر کرده و کمیت و کیفیت معاش اجتماعی را بالا بریم و در جهت تأمین حقوق اساسی و توجه به نظم و قانونمندی، اعتماد عمومی را جلب کنیم.
خانیکی با اشاره به تجربه موفق انجمن ارتباطات و مطالعات فرهنگی در حوزه گفت‌و‌گوی آب برای کاهش بحران آب در کشور، گسترش امید و نشاط اجتماعی در ایران را نیز منوط به ایجاد فضای گفت‌وگویی گسترده در این حوزه دانست. او اشاره کرد که لازمه ایجاد گفت‌وگو در حوزه امید و نشاط اجتماعی به‌کار بستن همه نیروها و سازمان‌ها و نهادهای مدنی فعال در این حوزه است.
خانیکی در ادامه با اشاره به شعر شفیعی‌کدکنی «طفلی به نام شادی، دیریست گم شده است...» گفت:  «به نظر می‌رسد که در کل ایران با پدیده‌ای
 به نام ناشادمانی مواجهیم که نتیجه ناشادمانی هم پایین بودن امید اجتماعی است. اما این صرفا کلی‌گویی است که باعث می‌شود برای این مسأله راه‌حلی پیدا نشود.» او برای مقابله با این کلی‌گویی‌های ناکارآمد، پیش‌فرض‌هایی را که در تحقیقات ایرانی و بین‌المللی درخصوص گسترش امید و نشاط اجتماعی مطرح می‌شود، بیان کرد و به‌عنوان اولین پیش‌فرض تصریح کرد که امید و نشاط شاخص‌هایی هستند که بعد روانشناختی و جامعه‌شناختی دارند و باید به هر دو این ابعاد توجه کرد. او پیش‌فرض دوم را این دانست که روان افسرده و معیوب و درکنار آن جامعه افسرده و معیوب منجر به اضافه بار هزینه‌های اجتماعی می‌شوند؛کما این‌که همین وضع در همه کنش‌ها اعم از تحصیل، کارآفرینی، مشارکت سیاسی اثر می‌گذارد. وی گفت: همین پیش‌فرض است که باعث می‌شود دولت با هدف کاهش این اضافه بار اجتماعی درخصوص گسترش امید و نشاط اجتماعی تلاش کند.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه گفت: پیش‌فرض سوم این است که به دلیل کوتاه و عرضی بودن شادی‌ها و امیدها در جامعه (که این ریشه در واقعیت‌های تاریخی ایران هم دارد) روشنفکران،
به گونه‌ای در ادبیات و فرهنگ ما ناشاد بودن را باز تولید می‌کند. او برای مثال به شعر «اگر غم را چو آتش دود بودی؛ جهان تاریک بودی جاودانه؛ در این گیتی سراسر گر بگردی؛ خردمندی نیابی شادمانه»؛ اشاره کرد و گفت: این نمونه ساده‌ای است که نشان می‌دهد ما خردمندی را مساوی گرفته‌ایم با غمگین بودن.
خانیکی پیش‌فرض چهارم را این‌گونه تبیین کرد که «به‌رغم تصورات رایج ریشه‌های دینی و اخلاقی و عرفانی به عبارت دیگر مبانی فرهنگی ایرانی به ضرورت امیدوار بودن و شاد بودن تأکید دارند. اگرچه نمونه‌های آن مانند «چه کسی از رحمت خدا ناامید است مگر گمراهان» یا ضرورت طرب و شادی در ادبیات عرفانی ما مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند و از ظرفیت‌های دین و عرفان و اخلاقی برای امیدواری و شاد بودن دور مانده‌ایم.»
پنجمین پیش‌فرضی که خانیکی درخصوص شادی و نشاط به آن اشاره کرد این است که به دلیل بی‌تجربگی در شادی هر وقت فرصت شادی هم رخ می‌دهد به گفته آقای دکتر معیدفر شاهد وندالیسم هستیم و همین امر نشان می‌دهد که ما هنر شاد بودن را نداریم.
خانیکی ششمین پیش‌فرض را این دانست که وجود یا عدم شادی آثار قابل مشاهده‌ای دارد که باید آثار قابل مشاهده را برشمرده و در سیاستگذاری‌ها به آن توجه کنیم. مثلا مشخصا اگر جامعه به سمت شادی رود خوش‌بینی جامعه به خود، اعتماد به خود و دیگری را شاهد خواهیم بود. اگر جامعه به سمت فقدان شادی‌ها برود آثاری دارد مثل افسردگی، بدبینی، انواع و اقسام اختلالات روانشناختی، به سمت هنجارشکنی، بحران‌های سیاسی، حتی رشد بیماری‌ها و بیماری‌های صعب‌العلاج بی‌علاقگی به کار، پایین بودن تعهد به کار، اعتیاد، گسترش خشونت و حتی روی آوردن به فرهنگ‌های بیگانه. او آخرین پیش‌فرض قابل توجه در حوزه امید و نشاط اجتماعی را پایین‌تر بودن امید و نشاط اجتماعی به نسبت امید و نشاط فردی دانست. او با اشاره به طرح تحقیق و پیمایش ملی نگرش ایرانیان که در ‌سال‌های 79 و 81 و 83 انجام شده است، گفت:  در جامعه ما امید اجتماعی حتی پایین‌تر از امید فردی است و این اختلالات زیادی را ایجاد می‌کند زیرا فرد به خود امید بیشتری دارد تا به جامعه و حکومت و نظایر آن. نتیجه این امر از فرار مغزها است تا نوعی بی‌نظمی اجتماعی. او با اشاره به این پیش‌فرض‌ها گفت پیش از هر چیز باید بپذیریم که امید و نشاط اجتماعی در ایران پایین است و این مسأله می‌تواند مشکلات فراگیری را برای جامعه ایجاد کند. او افزود: اما به این مسأله نباید ذاتگرایانه نگاه کرد و باید دانست که این وضع قابل تغییر است و از سویی عزمی هم برای تغییر شرایط وجود دارد.
خانیکی همچنین به تحقیقی که دکتر چلبی در حوزه امید و نشاط اجتماعی انجام داده است، اشاره کرد و در جمع‌بندی این پژوهش گفت: شادمانی یکی از احساسات ریشه‌ای مثبت است که بر سلامت فرد و جامعه تاثیرگذار است و شادمانی همواره با خرسندی و خوش‌بینی و امید و اعتماد همراه است به عبارتی کاتالیزوری در فرآیند توسعه به‌ویژه توسعه متوازن محسوب می‌شود.  او اضافه کرد: در این پژوهش به ضرورت مطالعات تطبیقی تأکید و اشاره شده است که در دوره‌های طولانی به دلیل برآورده نشدن آرزوها و انتظارات، نوعی بدبینی نسلی در ایران وجود دارد. باید به شادمانی به‌عنوان یک مقوله اجتماعی چند وجهی در سطح خرد و کلان پرداخته شود و شاخص‌هایی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تعریف کرد.
خانیکی گفت: بر پایه مقاله دکتر چلبی چنانچه «احساس سلامتی، احساس رفاه مادی و احساس رضایت شغلی» را در حوزه اقتصادی و «احساس امنیت و احساس خودمختاری و استقلال، احساس امید و عدالت» را در حوزه سیاسی و «هویت فردی و عزت نفس و بصیرت و تعین اجتماعی» را در حوزه فرهنگی و «احساس دوستی و همبستگی، احساس خشنودی و هویت جمعی و احساس اعتماد» را در حوزه اجتماعی بالا بریم، طبیعتا سطح شادمانی را هم بالا برده‌ایم.
در ادامه این نشست دکتر نعمت‌الله فاضلی، رئیس پژوهشکده علوم‌انسانی به نقد تصویر تحقیر شده انسان ایرانی پرداخت و گفت: «تئوری‌هایی که ما در علوم اجتماعی و در گفت‌و‌گوهای عمومی درباره خود (جامعه ایرانی) شکل دادیم، عمدتا تصویری تحقیر شده از جامعه ایران و ایرانی ارایه کرده است.» او اشاره کرد:  «ما در نقد اجتماعی شروع کردیم به برجسته کردن نیمه خالی وجود خودمان و درواقع آن را نیمه ندیدیم. ما امید را از حوزه سیاستگذاری حذف می‌کنیم و آسیب‌شناسی اجتماعی را می‌گذاریم به جایش. درباره این ملت ناچیز، معماری ناچیز، تاریخ ناچیز، دایما پاتولوژیک نگریستیم.»
او با نقد این رویکرد گفت: باید این گفتمان را به چالش بکشیم و با نقد گفتمان جامعه در حال گذار و نقد گفتمان پاتولوژیک در مورد جامعه، به بازبینی مجدد وضع موجود بپردازیم. امروز باید این گفتمان هژمونیک فکری را آسیب‌شناسی کرده و برای رسیدن به سیاست امید، هژمونی امید ایجاد کنیم.
رئیس پژوهشکده علوم انسانی همچنین با نقد گفتمان توسعه که از‌ سال 1327 بر پایه «عمران» آغاز شد، گفت: باید برنامه‌ریزی توسعه‌ای گفتمان عمران را به گفتمان انسان تغییر داد و در همین جهت «فرهنگ» در توسعه، پل بین گذشته، حال و آینده و از سویی پل میان خانه، محله، منطقه، شهر، کشور و جهان باشد.
او با نقد این‌که فرهنگ جای خود را در برنامه‌ریزی و اجرا بازنکرده است، گفت: برنامه‌ریزی توسعه می‌تواند مبتنی بر امید باشد که از پارگی نسل‌ها جلوگیری کند.
اگرچه فاضلی تأکید کرد که جامعه راه خود را می‌رود و سیاستگذاری‌ها درواقع در برخی موارد از جامعه عقب مانده‌اند:  «جامعه ما به کمک علوم انسانی و اجتماعی که یک‌سوی آن پاتولوژی و یک سوی آن بازخوانی و تفکر انتقادی بوده توانسته توان و دوام جمعی خود را حفظ کند.»
فاضلی اشاره کرد: «گفتمان امید در ایران به مثابه یک سیاست وقتی شکل می‌گیرد که ظرفیت‌های انسانی و فرهنگ‌های زمانی شکل گیرد. فرهنگ به مثابه امر ارتباطی در صورت‌های نمادین مثل علوم اجتماعی شکل بگیرد. امید به مثابه سیاست مستلزم این است که کاوشگران سیاسی با امید خلاقیت را گسترش دهند. ما باید امروز با هم به یک میثاق درباره امید برسیم و لشکر امید را بسازیم؛امیدی به معنی نوعی بر ساخت روانی اجتماعی.» او گفت: «تقاضای اجتماعی برای بازخوانی هویت انسان ایرانی شکل گرفته جامعه درحال مقاومت است. ما احمق، عقب مانده، ذلیل و تحقیر شده نیستیم و جامعه‌شناسی خودمانی امروز درحال پس خوردن است.» او با اشاره به این‌که گفتمان امید، گفتمانی است که الزامات و اقتضائات خاصی دارد، گفت: «باید به این حوزه ورود پیدا کرد و فارغ از برنامه‌ریزی تکنوکراتی و تکنیکی که داریم و فارغ از هژمونی پول، باید کمی تامل کنیم. باید بیندیشیم که سرمایه‌های غیرپولی ما چه چیزهایی هستند. »
در ادامه این نشست دکتر میدری معاون رفاه اجتماعی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی گفت: «سازمان بهزیستی در حوزه امید و نشاط اجتماعی بیش از سایر سازمان‌ها فعال است و با توجه به این‌که بهزیستی در همه حوزه‌ها در موضوع توانمندسازی از مهدکودک‌ها گرفته تا سالمندان، زنان سرپرست
 خانوار معلولان و... فعالیت می‌کند، می‌توانیم وضع موجود را تغییر دهیم.»
او در تعریف امید اجتماعی گفت:  «امید اجتماعی یعنی این‌که فرد این قدرت را در خود ببیند با همکاری دیگران تغییری در جامعه ایجاد کند پس این موضوع در این سازمان مبحث جدیدی نیست زیرا این موضوع در فعالیت‌های این سازمان اعم از توانمندسازی، معلولان، زنان سرپرست خانوار و... به چشم می‌خورد. اما این موضوع در خارج این سازمان کاملا متفاوت است. اگر ما از طریق جامعه محلی اجتماعات بتوانیم این تغییر را در جامعه ایجاد کنیم و این قدرت را به جامعه برگردانیم در سازمان مدیریت این موضوع تجسم چندانی ندارد.»
معاون رفاه اجتماعی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی اشاره کرد:  «ما در یک گذرگاه تاریخی هستیم وقتی در جامعه‌ای شرایط اقتصادی بد می‌شود جوامع تصمیم می‌گیرند این سیر را ادامه دهند یا یک نقطه عطفی در جامعه پدید آورند و این موضوع در جهان مثال‌های متعددی دارد. مثلا در سال1929 دو واکنش مختلف در اروپا به وجود آمد. ایتالیا و آلمان به سمت فاشیست و حکومت‌های فاشیستی رفتند اما در انگلستان و آمریکا دولت‌های رفاهی بر سرکار آمدند. ما نیز با توجه به شرایط اقتصادی جامعه یا کنش‌های ارتباطی را تغییر می‌دهیم، یا همان روال را ادامه می‌دهیم و سرنوشت کشور را به‌گونه‌ای دیگر تغییر می‌دهیم و اینجاست که اصرار رهبری برای همدلی و همزبانی میان دولت و ملت را بهتر می‌توان درک کرد. گاه جامعه در شرایطی مثل سال‌های جنگ تحمیلی به انسجام بهتری می‌رسد ولی گاه اعمال برخی، مثل بابک زنجانی‌ها مردم را به جان هم می‌اندازد و وضعیت بدتر می‌شود. چگونه ما باید میان این دو، یکی را انتخاب کنیم؟ این موضوع پروژه فکری گسترش امید و نشاط اجتماعی در جامعه است.»
او ادامه داد: در این خصوص می‌توان به کنش‌های ارتباطی اداری مختلفی رسید. اول کنش ارتباطی خنثی‌سازی به این معنی که کنش ارتباطی ما در هر اداره و حتی بین اداره‌ها خنثی‌سازی روابط متقابل است که اگر به تحکیم قدرت تبدیل شود منجر به توانمندسازی شده و وضعیتی بهتر را در جامعه ایجاد می‌کند و این نوع از رابطه بر برنامه‌ریزی‌ها باید حاکم شود. دومین کنش ارتباطی عدم شفافیت است که اعتماد متقابل را در سیستم اداری خدشه‌دار کرده است. سومین مورد کنش ارتباطی عدم پاسخگویی است که این کنش، زمینه‌ساز عدم اعتماد و شفافیت است. دکترمیدری از سویی به کنش ارتباطی تمرکزگرا اشاره کرد و گفت: «در شاخص‌های اداری که ما در جامعه داریم در بالاترین سطح تمرکز هستیم و چون این کنش قدرت را به سطح جامعه بازنمی‌گرداند نمی‌توان از تغییر استفاده کرد.» او گفت: «پروژه امید و نشاط اجتماعی یک پروژه دولتی نیست بلکه یک پروژه روشنفکری است و تا زمانی که روشنفکران ایران رویکرد خود را به این مسأله عوض نکنند نمی‌توان تغییری در جامعه داد.» او اضافه کرد:  «همانطور که فریره می‌گوید:  ارایه نسخه‌ای برای مردم لازم نیست، گاه تنها با در کنار مردم بودن تغییرات را می‌توان در جامعه ایجاد کرد؛ اما در ایران این تغییرات همواره از روش‌های خشونت سیاسی یا برنامه‌ریزی‌های سیاسی بوده و نمی‌توان راه برون‌رفت را در آن دانست. این پروژه باید مانند بسیاری از برنامه‌های دیگر، دستورالعمل‌ها و نسخه‌های ازپیش‌تعیین‌شده برای مردم یا در نظام اداری پیچیده می‌شود باید به یک کنش متفاوت در جامعه تبدیل شود و در این پروژه فکری حتی از اقداماتی که در گذشته این سازمان در این حوزه انجام داده و استفاده نشده می‌توان بهره گرفت و به این امر اعتقاد واقعی وجود دارد.»
او در ادامه تأکید کرد که «جامعه بی‌امید نه به معنی این‌که شادمان نیست بلکه به معنای جامعه‌ای که بی‌قدرت بوده و احساس قدرت نمی‌کند، است و در این پروژه از تمام کارمندان سازمان بهزیستی کشور و کارشناسان سازمان در سطح کشور دعوت به همکاری شده و پس از انجام آن به سطح بالاتر یعنی در وزارتخانه برنامه‌ریزی شود و از آن‌جا به سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور ارسال شود و امیدواریم با انجام این پروژه جامعه را به سوی آینده بهتر سوق دهیم. »
او گفت: «تاکید من به سازمان بهزیستی کشور از این نظر است که رویکرد این سازمان مددکاری بوده و نگرش آن به وقایع متفاوت است و می‌توان آن را به سایر حوزه‌های اجتماعی نیز تعمیم داد. با این نگرش فضای بی‌اعتمادی که در جامعه حاکم شده را می‌توان به سمت رویکردی که فرد را کنش‌گرا و صاحب قدرت می‌داند تغییر داد. »


تعداد بازدید :  239