| مصطفی عابدی |
هميشه اين پرسش وجود دارد كه چرا مخالفان يك خطمشي يا يك حكومت در برخي از موارد، پس از گذشت مدتي در بسياري از رفتارها ناخواسته مثل همان خطمشي يا حكومت رفتار ميكنند و كمابيش مشابه آنان ميشوند؟ اين نكته مهمي است كه بسياري از انقلابيون و اصلاحطلبان توجه كافي به آن نميكنند و پس از گذشت زمان وقتي متوجه ماجرا ميشوند كه راه بازگشت وجود ندارد. نمونه مشهور آن مبارزه چريكي عليه رژيمهاي استبدادي است. چريكهاي آزاديخواه وقتي مبارزه مخفي عليه رژيمهاي سركوبگر را آغاز ميكنند به ناچار از قواعد پنهانكاری و فعاليت مخفي تبعيت ميكنند، قواعدي كه در عمل و به مرور زمان ساختاري غيردموكراتيك و استبدادي را بر روابط حاكم ميكند و پس از گذشت مدتي ديده ميشود كه چريكهايي كه صادقانه جان خود را براي رسيدن به آزادي بر كف دست گذاشته بودند، خودشان بيش از رژيم سركوبگر، آزادي را نقض ميكنند و حتي با بهانههايي جزيي و خيالي اعضاي خود را ميكشند. چرا چنين اتفاقي ميافتد؟ به اين دليل ساده كه به انگيزههاي فردي بيش از حد ساختارهاي سازماني اهميت ميدهند. اينكه يك فرد گمان كند انگيزه آزاديخواهي يا عدالتخواهي دارد نسبت به اينكه ساختار سازماني كه او درون آن كنش دارد، موضوعي فرعي است، براي رسيدن به آزادي و عدالت نميتوان با تن دادن به چارچوب و ساختار غيردموكراتيك عمل كرد و به نتيجه رسيد. بايد كوشش خود را معطوف به ایجاد ساختار مناسب كرد. يك نمونه آن، وضع نقد و نمونه ديگر آن دروغ و حقيقت است. اين يادداشت درصدد است كه مصاديق اين نمونهها را با ذكر علت در دام افتادن مخالفانش بيان كند. هر ساختار سركوبگر مانع از آزادي و نقد است. علت هم روشن است. نقد آن ساختار منجر به تغيير رويهها و افراد آن خواهد شد و منافع برخي را در خطر قرار ميدهد، لذا در برابر نقد آن مقاومت ميكنند. به دليل همين رفتار است كه عدهاي به مخالفت با آن ساختار برميخيزند، بيشتر اين افراد نيز صادقانه در اين راه گام مينهند و هزينههاي آن را نيز تقبل ميكنند. جريان مبارزه با ساختار فاسد، در عمل دچار فراز و نشيبهايي ميشود، و بايد به بازخواني و نقد خود بپردازد. ولي از آنجا كه هرگونه نقد خود را مترادف با ایجاد فرصتي براي ساختار فاسد ميبيند، از نقد خود پرهيز كرده و حتي آن را محكوم ميكند. زيرا در جريان مبارزه با ساختار فاسد، حاضر نيست كه از شيوههايي استفاده كند كه موقعيت خود را در برابر آن ساختار تضعيف كند، ولي متوجه نيست كه به اين بهانه ساختار دروني خود را فاسد ميكند و درنهايت يك ساختار فاسد در برابر يك ساختار فاسد ديگر به مبارزه مشغول ميشود كه نهتنها هيچكدام بر ديگري ترجيح ندارند، بلكه ساختار مبارزهكننده از يك حيث خطرناكتر هم هست كه مجال بحث آن نيست.
دروغ نيز مشكل ديگر اين نوع مبارزات است. وقتي كه نفي ساختار استبدادي و فاسد شده اصل باشد، اعتبار شيوهها فرع بر اين هدف ميشود. چون ساختار فاسد عليه مبارزان دروغ ميگويد، آنان نيز آگاهانه يا ناآگاهانه به دروغپردازي عليه آنان مشغول ميشوند، سازوكار دروغگويي لزوماً چندان هم آگاهانه و عامدانه نيست، بلكه چون طرف مقابل را سياهي و ظلم مطلق ميدانند، هرگونه خبر منفي را عليه او به سرعت ميپذيرند و زحمت راستيآزمايي به خود نميدهند. در اين فرآيند، دروغ محور اصلي اخبار ميشود. بهويژه اكنون كه رسانههاي بدون مسئوليت نيز به وفور در دسترس است. جالب اينكه اگر كسي با این اخبار دروغ مخالفت كند، فوري متهم به طرفداري از ساختار مورد هجوم كه استبدادي است ميشود. بازي صفر و يك شده و هركس كه با يك طرف نيست با طرف مقابل است. در نتيجه افراد مخالف با این شیوههای ناسالم، كمكم خود را كنار ميكشند و دو گروه که مشابه هم هستند و در اساس تفاوت چنداني از حيث نتيجه براي مردم ندارند، رودرروي يكديگر قرار ميگيرند و به نام مردم با هم مبارزه میکنند.
موضوع حقيقت و نحوه مواجهه با آن نيز همينطور است. كشف حقيقت بايد موضوعي مستقل از هر انگيزه سياسي و مبارزاتي باشد. افراد بايد حقيقت را پايه و معيار مبارزه خود قرار دهند و نه برعكس. اگر در جريان مبارزه به حقيقتي دست يافتيم كه نافي فهم گذشته ما بود بايد رفتار آينده خود را در پرتو اين حقيقت تصحيح كنيم نه آنكه حقيقت را تخطئه كنيم. اين روزها برخي از نظرسنجيها درباره اتفاقات گذشته و حال منتشر شده است كه ظاهراً براي برخي از افراد خوشايند نبوده است و به نوعي مغاير با درك آنان از واقعيت است، لذا به سرعت به تخطئه آن پرداخته و يا در بهترين حالت از كنار آن رد شدهاند. درحاليكه اگر نتايج بر برداشتهاي آنان انطباق داشت، نحوه برخوردشان با نتايج آن به كلي دگرگون ميشد. البته اين به معناي آن نيست كه نظرسنجيها را تخطئه نكنيم، كه قطعاً بايد نقد و تحليل و حتي رد كرد. ولي اين نقد و تحليل بايد از حيث علمي و از سوي افرادي كه در آن زمينه كارشناس هستند صورت گيرد. مشكل ما تخطئه غيركارشناسانه و غيرروشي است و چون نتايج را مطلوب نميدانند، آن را رد ميكنند. همان كاري كه ساختار مقابل آنان هم با این نوع نظرسنجیها انجام ميدهد، نتايج را رد ميكند يا اجازه انتشار نميدهد و يا از اساس اجازه سنجش و انجام نظرسنجي را نميدهد. چرا اين اتفاق ميافتد؟ به اين دليل ساده كه مخالفان نميپذيرند كه حقايق مخالف با گزارههاي ذهني آنان منتشر و پذيرفته شود، درحاليكه طرف مقابل و حكومت، اجازه سنجش و انتشار موارد مشابه كه عليه حکومت است را نميدهد. اگر سيستم مخالف حقيقت است، مخالفان در ابتدا موافق حقیقت هستند ولي در مسير مبارزه با سيستمِ مخالفِ حقيقت، خودشان نيز تن به برخي از حقايق نميدهند و آنها را چشم بسته نفي ميكنند، و اينجاست كه دو طرف به يكديگر ميرسند و مخالف و موافق شبيه يكديگر ميشوند و قدرت ساختار حاكم بر این نوع از مبارزه چنان ميشود كه در عمل مخالفان را در معده حکومت هضم ميكند.