این روزها صحبتهای زیادی درباره نقش شورایی به نام شورای راهبردی اصلاحطلبان مطرح میشود بهعنوان آغاز بحث، بگویید پیشزمینههای تشکیل چنین شورایی چگونه در میان اصلاحطلبان به وجود آمد؟ و نقش این شورا در انتخابات مجلس و تصمیمات کلان اصلاحطلبان چگونه است؟
پیش از انتخابات مجلس در سال 90 بخشی از جریان اصلاحطلب موافق حضور در انتخابات مجلس نبود و این موضوع تا جایی پیشرفت که پس از رأی دادن رئیسجمهوری اصلاحات در حوزه انتخابیه دماوند انتقادات شدیدی هم متوجه او شد. بنابراین در آن انتخابات اصلاحطلبان حضور کمرنگی داشتند هرچند بعدا مشخص شد آن حضور براساس خطمشی و استراتژی مشخصی بوده و اگر اصلاحطلبان بر اصلاح امور اصرار دارند نباید از طرق کمهزینهای مانند انتخابات فاصله بگیرند. این تجربه در انتخابات سال 92 به حداکثر توانمندی خود رسید. از سوی دیگر در سالهای پس از دوم خرداد شاهد شکلگیری حلقهای از چهرههای اصلاحطلب از احزاب مختلف بودیم که حلقه مشاورین رئیسجمهوری اصلاحات را شکل میدادند و بهعنوان شورای مشاورین مشغول فعالیت بودند. نشستهای این شورا به صورت منظم هفتگی و یا حداکثر دو هفته یکبار با حضور خود رئیس دولت اصلاحات برگزار و مسائل سیاسی تحلیل میشد.
البته به نوعی میتوان گفت که مبدع و مبتکر نشستهای اینچنینی آقای ناطقنوری بود که هنوز هم با استانداران دوران وزارت کشور خودش جلسات ماهیانه برگزار میکند.
درست است در زمان وزارت آقای ناطق طیف منسجمی بهعنوان استاندار حضور پیدا کردند که خیلی از آنها بعدا بهعنوان استاندار و معاونت رئیسجمهوری خدمت کردند. آقای ناطق بعد از وزارت کشور خود این تشکل را حفظ کرد و جلسات ماهیانهای را با این نیروها ادامه داد و جالب این است که در این نشستها از هر دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب حضور داشتند شورای مشاورین هم براساس چنین ایدهای شکل گرفت، بنابراین ما از زمان اصلاحات یک شورای هماهنگی اصلاحات متشکل از گروههای 18گانه داشتیم که احزاب اصلاحطلب را پوشش میداد و شورای مشاورین رئیس دولت اصلاحات هم جلسات خود را برگزار میکرد.
فعالیتهای این دو مجموعه با هم هماهنگ میشد یا اینکه کاملا جداگانه حرکت میکردند؟
قرار بود جداگانه باشد و درواقع شورای مشاورین به اعتبار شخصیشان در کنار رئیسجمهوری اسبق حضور پیدا میکردند یعنی یا وزرایی بودند که در دولتهای ششم و هفتم حضور داشتند یا معاونین آنها بودند که در جلسات شرکت میکردند. البته تعداد این افراد در اوایل کار 30 یا 40 نفر بود که به مرور بزرگتر شد و امروز به حدود 70 نفر رسیدهاند.
جبهه اصلاحطلبان ایران هم در همان زمان تشکیل شد؟
این جبهه از سال 91 شکل گرفت و شامل احزاب جوانتری بودند که در دهه اخیر با مشی اصلاحطلبی تشکیل شده و با تحرکاتی که داشتند از جمله نامهای که در سال 91 برای مقاممعظمرهبری نوشتند و اعلام کردند به دنبال کاندیداتوری رئیس دولتهای ششم و هفتم برای انتخابات ریاستجمهوری هستند فضای انتخابات را به شدت تحت تأثیر خود قرار دادند. این جبهه همچنین در آستانه سفر آقای روحانی به نیویورک نامهای به اوباما نوشتند و خواستار تجدیدنظر در نگاه آمریکا به ایران شدند که شاید بتوان گفت رخدادهایی که در نیویورک و بعدا در ژنو رخ داد در این نامه مورد توجه قرار گرفته بود.
مهمترین تأثیرگذاری این سه تشکلی که نام بردید را در کدام مقطع میدانید؟
در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 شاهد حضور آقای عارف بهعنوان یک نامزد اصلاحطلب بودیم که باید گفت تأثیری که کنار رفتن او در انتخابات گذاشت کمتر از حضور و رأیآوری آقای روحانی بهعنوان برنده انتخابات نبود. به نوعی میتوان گفت مجموعه اتفاقاتی که شکل گرفت یعنی کنار رفتن آقای عارف به خواست رئیسجمهوری اصلاحات و نیز درایتی که جریان اصلاحطلبی از خود نشان داد فرصتی را فراهم آورد که بعد از انتخابات ما شاهد شکلگیری فعالیتهایی هستیم که با محوریت آقای عارف دنبال میشود. شورای مشاورینی در کنار آقای عارف شکل گرفته که نگاه و تمرکز آن بر انتخابات پیش روی مجلس است.
به نظر شما این تصمیم تا حدی عجیب نبود؟ اینکه شما بهعنوان شورای مشاورینی که در کنار یک نامزد اصلاحطلب قرار گرفتهاید، پیشنهاد کنید او به نفع دکتر روحانی کنار برود؟ آیا همانطور که به آقای عارف توصیه شد از دور رقابتها کنار برود به شما هم توصیه کردند که از این تصمیم حمایت کنید یا اینکه از ابتدا در شکلگیری این تصمیم نقش داشتید؟
طبیعتا اینطور بود. وقتی به آقای عارف توصیه شد کنار برود به ما هم توصیه شد که این تصمیم حمایت کنیم.
این تصمیم را به راحتی پذیرفتید یا در مقابل آن مخالفتهایی هم وجود داشت؟
اصلاحطلبان در سال 84 یک اشتباه استراتژیک انجام دادند و بازی برده خود را تحویل رقیب دادند. ما در آن سال مشاهده کردیم در جریان اصلاحطلب چند نامزد در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردند. اصلاحطلبان با وجود سبد رأی 16میلیونی که داشتند با اشتباهات استراتژیک خود میدان را به رقیبی واگذار کردند که بیش از 12 میلیون رأی در سبد نداشت.درواقع بدترین بازی و خودزنی که جریان اصلاحطلبی کرد همان انتخابات سال 84 بود. اشتباهات تصمیمگیری در آن سال باعث شد اصلاحطلبان هم خودشان و هم کشور را 8 سال متأثر کنند. با توجه به این تجربه بود که دیدیم در سال 92 فرصتی برای تکرار آن اشتباه نداشتیم که نتیجه داد. اما از فردای انتخابات 92 عملا با 4حلقه متمرکز روبهرو بودیم که انتخابات 94 را مورد برنامهریزی قرار میدادند.
ایده شورای راهبردی توسط چه کسی مطرح شد؟
در سال 93 توسط شورای مشاورینی که پیشتر از آن نام بردیم یک شورای راهبردی به ریاست آقای موسویلاری شکل گرفت. تعدادی از اعضای آن شورای مشاورین و حتی برخی از اعضای شورای هماهنگی اصلاحات به این جمع پیوستند و این شورا نهایتا به مقوله انتخابات ورود و تلاش کرد به یک سازوکار مناسب در فعالیتهای سیاسی برسد. ضمن اینکه در شورای هماهنگی اصلاحات و گروههای 18گانه که حزب اعتماد ملی هم به آنان پیوسته بود فعالیتهای انتخاباتی آغاز شده است که مسئول این کمیتهها آقای رهامی بود و با حضور دبیران کل عضو شورای هماهنگی تشکیل جلسه میداد و از آن سو هم شورای مشورتی آقای عارف مسئولیتهای انتخاباتی خود را دنبال میکند و دفتر سیاسیاش به دنبال تدوین یک منشور برای انتخابات است. جبهه اصلاحطلبان هم در فضای جدید و با محوریت شورای هماهنگی فعالیتهای خود را دنبال میکند.
چرا اینقدر اصرار دارید فعالیتهای حزبی زیر نظر شوراهای هماهنگی انجام شود؟
احزاب اصلاحطلب در شهرستانها با همدیگر رقابت میکنند و باید مراقبت کرد تا این رقابتهای درونی جریان اصلاحطلب بر جامعه و مخاطبینی که سبد رأی اصلاحات محسوب میشوند تأثیر منفی نگذارد ضمنا این چهار حلقهای که گفتیم هم باید با هم هماهنگ باشند و بتوانند در فضای سیاسی کشور همانطور که در سال 92 تأثیرگذار بودند موثر باشند.
فعالیتهای سیاسی این چهار حلقه برای انتخابات مجلس دهم چگونه پیش میرود، مشخصا بگویید به چه راهبرد عملی برای کسب کرسیهای بیشتر رسیدهاید؟
برای فعالیتهای مجلس هر حزبی فعالیتهای خود را مستقلانه پیگیری میکند که در جریان دو جبهه این تلاشها هماهنگ میشود، یعنی شورای هماهنگی اصلاحات و جبهه اصلاحطلبان و در دو شورای مشورتی یعنی شورای مشورتی رئیسجمهوري اسبق و شورای مشورتی آقای عارف هم چهرههای موثر سیاسی مشغول رصد کردن و فعالیت هستند ضمن اینکه تلاش هم این است که بتوانند در فضای سیاسی کشور نشاط ایجاد کنند.
پروژه ائتلاف با اصولگرایان معتدلی مانند آقای ناطقنوری هم مطرح بود، موضوع به کجا رسید، فکر میکنید هنوز هم میتوان با آقای ناطق برای انتخابات مجلس ائتلاف کرد؟
بحث ائتلاف بههرحال در سیاست وجود دارد اما ائتلاف پیش از انتخابات نه منطق دارد و نه شدنی است وقتی انتخابات انجام شد و نمایندگان به مجلس رفتند آنگاه میتوان از ائتلاف سخن گفت. فرض کنید موضوع الحاق ایران به انپیتی بخواهد در مجلس بعدی مطرح شود خب در اینجا برخی از جریانات سیاسی دیدگاه خود را دارند و این دیدگاه با دیگران تا حد زیادی متفاوت است. در همین راستا در مجلس میتواند میان جریانات اصلاحطلب و اصولگرا به یک وحدت دیدگاهی رسید اما اینکه بخواهیم بحث ائتلاف را تا پیش از انتخابات تسری بدهیم فعلا نه ضرورتی دارد، نه مطرح و نه شدنی است.
آینده روابط دولت و اصلاحطلبان را چگونه پیشبینی میکنید؟ با توجه به اینکه ظاهرا معتقدید مسائل اصلاحطلبان در اولویتبندی دولت جایی ندارد.
اصلاحطلبان میخواهند وضع موجود را با کمهزینهترین راه ممکن اصلاح کنند فکر میکنم باید از فرصتها استفاده کنیم و دولت روحانی را هم یک فرصت برای جریان اصلاحطلبی میدانیم. هر جا سیاستهای دولت به اصلاحطلبان نزدیک بود طبیعتا مورد حمایت ما قرار میگیرد و هر جا هم با سیاستهای ما مطابق نباشد طبیعتا حمایت بیقید و شرط از دولت نخواهیم کرد بلکه در آن حوزه شفافسازی میکنیم و تلاش میکنیم دولت به دیدگاه ما نزدیک شود.