| برگردان: مجتبی پارسا |
انقلاب سبز، آرامش و انسانیت
تمدن، آنچنان که امروز شناخته میشود، بدون منابع کافی غذایی، نه میتواند باقی بماند و نه تکامل بیابد. هنوز غذا یکی از چیزهایی است که همه رهبران جهان آن را مسلم میدانند، با این وجود، واقعیت این است که بیش از نیمی از جمعیت جهان، گرسنه هستند. ظاهرا انسانها بر نادیدهگرفتن درسهای تاریخ، اصرار میورزند.
زندگی انسان، از زمان آدم و حوا تا اختراع کشاورزی، بهدلیل عجز انسان برای تضمین منابع غذاییاش، پرمخاطره بوده است. در طی دوران طولانی، مبهم و تاریک پیش از تاریخ، زمانی که انسان بهعنوان یک شکارچی سیار و جمعکننده غذا زندگی میکرد، کمبودهای غذایی مکرر، باید مانع توسعه تمدن روستایی شده باشند. در چنین شرایطی، رشد جمعیت انسانی بهطور خودکار توسط محدودیتهای منابع غذایی، محدود شد.
اختراع کشاورزی، در هر حال، بهطور دایمی نتوانست بشر را از ترس کمبود غذا، گرسنگی و قحطی رها کند. حتی در زمان ماقبل تاریخ، رشد جمعیت، غالبا توانایی انسان را برای تولید غذای کافی، تهدید کرده است. سپس زمانی که خشکسالی و شیوع بیماریها، حشرات و آفات، محصولات گیاهی را ویران کرد، موجب قحطی و کمیابی شد.
اما امروزه، ما باید خیلی هوشیارتر باشیم؛ با کمک خداوند و دانش و علممان، نهتنها باید منابع غذاییمان را افزایش دهیم، بلکه باید آنها را در مقابل فجایع بیولوژیکی و فیزیکی بهوسیله تلاشهای بینالمللی جهت فراهم آوردن انبارهای ذخیره غذا برای زمان نیاز، بیمه کنیم. همچنین این انبارهای ذخیره غذا، باید برای همهکسانی که به آن احتیاج دارند و پیش از وقوع قحطی و کمیابی، نه پس از آن، در دسترس باشند. انسانها میتوانند و باید جلوی قحطی را بگیرند و نه مانند گذشته که بعد از قحطی و کمیابی، به حال انسانهای از بین رفته، تاسف بخورند. اگر رفتار سهلانگارانه ما در آینده باعث وقوع مصایب و مشکلات شود، گناه یک جنایت بزرگ بر گردن ما خواهد بود. انسانیت نمیتواند چنین قصوری را تحمل کند.
آلفرد نوبل نیز درمورد اهمیت غذا، بسیار هوشیار بوده است. روزی نوشت: من ترجیح میدهم به شکمهای گرسنه اهمیت بدهم تا اینکه به شکوه و عظمت بناهای تاریخی بهجا مانده. سرنوشت تمدن جهان، وابسته به فراهمکردن زندگی استاندارد برای همهانسانها است. اصول اساسی برنده جایزه نوبل 1969، سازمان بینالمللی کار (ILO)، در منشور این سازمان بیان شده است: «صلح پایدار و جهانی، تنها بر پایه عدالت اجتماعی میتواند بنا شود. اگر آرزوی صلح دارید، عدالت کشت کنید.» این سخن بسیار فوقالعادهای است. هیچکس نمیتواند با این قاعده بزرگ، مخالف باشد.
تقریبا بهطور قطع میتوان گفت که ضروریترین مولفه عدالتاجتماعی، غذای مناسب و کافی برای همه انسانهاست. غذا، حق مسلم و اخلاقی هرکسی است که در این دنیا متولد شده است؛ اگرچه امروز هنوز 50درصد جمعیت جهان، بهسمت گرسنگی پیش میروند. بدون غذا، هیچ انسانی نمیتواند بیشتر از چند هفته زندگی کند؛ و بدون غذا، سایر مولفههای عدالتاجتماعی، بیمعنا هستند. بنابراین احساس میکنم که قاعده گفته شده را باید به این صورت بخوانیم: اگر مشتاق و خواهان صلح هستید، عدالت کشت کنید؛ و همزمان، مزرعهها را کشت کنید تا نان بیشتری تولید کنیم؛ در غیراینصورت، هیچصلحی وجود نخواهد داشت.
بحث از گرسنگی و نزاعهای اجتماعی مرتبط با آن، موضوع جدیدی نیست. در کتاب عهد قدیم (تورات) نیز شواهدی برای این موضوع وجود دارد: «...اگر شرایطی بیاید که آنها گرسنه باشند، به هم اخم و ترشرویی میکنند و پادشاهشان و بعد خدایشان را لعنت میکنند...»
شاید هیچکس در زمانهای متاخر به رادیکالی «لرد جان بوید اُر» ارتباط میان غذا و صلح را بیان نکرده است. لرد جان اُر، جنگجوی بزرگ خطمقدم درمقابل گرسنگی و اولین مدیرکل سازمان غذا و کشاورزی در سخنرانی معروف خود گفت: «نمیتوانید صلح را برپایه شکمهای خالی بنا کنید!» این سخنان که 21سال پیش (درسال 1948) گفته شده، برای شرایط امروز هم صحیح است. معنای این سخنان را زمانی که جمعیت جهان بهشدت افزایش یافت، بهتر خواهیم فهمید. زمانی که شلوغی و ازدحام و فشارهای اجتماعی و استرس، بیشتر شود. نشنیدهگرفتن سخنان «لرد اُر»، باعث اختلال و هرج و مرج اجتماعی خواهد شد. چراکه این، یک قانون اساسی بیولوژیکی است و زمانی که زندگی موجودات، بهدلیل کمبود موادغذایی در معرض تهدید قرار بگیرد، آنها برای بهدست آوردن مایحتاجشان، به خشونت، رومیآورند. ما باید این واقعیت را باور کنیم که غذای مناسب و کافی، تنها اولین نیاز زندگی انسان است. برای زندگی نجیبانه و انسانی، باید همچنین شرایط خوبی را جهت تحصیل، اشتغال، خانههای راحت، لباسهای خوب و مراقبتهای پزشکی دلسوزانه و موثر فراهم کنیم. در غیر اینصورت، انسان، خیلی زودتر از آنکه از گرسنگی، نابود شود، از بیماریهای زیست محیطی از بین خواهد رفت.
منبع: www.nobelprize.org