مهدی مالمیر روزنامهنگار
ظرف چند روز گذشته 2رویداد در صفحه حوادثِ روزنامهها و سایتهای خبری منتشر شد که در لابهلای انبوه خبرهای دور و بر مذاکرات هستهای و حواشی پیش آمده در تشییع پیکر شهدای جنگ 8 ساله و... گم شد! نخست: حادثه واژگون شدن اتوبوس حامل گردشگران خارجی (عراقی) در جاده تهران- شمال و دیگری مسموم شدن زائرانی که از کشورهای اطراف برای زیارت و گردش به شهر مشهد سفر کرده بودند. سرازیر شدن اتوبوس حامل توریستهای عراقی به دره، سوگمندانه با فوتشدن 20 و چند گردشگر عراقی پایان پذیرفت و به یک روایت، ماجرای مسموم شدن زائران خارجی در رستورانی در مشهد به قیمت مرگ 3 نفر از آنها تمام شد و مزه تلخی در کام معدود گردشگران خارجیای که به ایران سفر میکنند باقی گذاشت! این 2 رخداد که به فاصله کمی از یکدیگر به وقوع پیوست به روشنی کمکاریها و دستکم گرفتن قابلیتهای چشمگیری که در صنعت گردشگری از آن بهرهمندیم را بار دیگر از ژرفا به روی سطح آورد. در روزگاری که هر روز صنعت توریسم پیچیدهتر میشود و ترفندهای جذب مشتری هر لحظه تخصصیتر، در کشور ما گویی برخی مسئولان هنوز مُلتفتِ این صنعتِ پولساز و صدهاهزار شغلی که در عرصه گردشگری خوابیده، نیستند! حال و هوای صنعت گردشگری ما چنان پریشان است که 2حادثه پیدرپی فوت گردشگران خارجی که میتوانست در کشوری همانند ایتالیا، فرانسه و حتی ترکیه به یک جنجال بزرگ بدل شده و عدهای که در این دست حوادث نقش مستقیم دارند با موأخذه، حتی تا حد برکناری روبهرو شوند، خم به ابروی دستاندرکاران صنعت گردشگری نیاورد! و آب از آب تکان نخورد! جادههای خطرناک، هتلها و رستورانهایی که فرسخها با استانداردهای جهانی فاصله دارند، طبیعت کم مانند شمال و غرب کشور که کسی پروای مراقبت از آنها را ندارد و میتواند سالیانه اشتهایِ هزاران ماجراجو و اهل سفر را از گوشهگوشه جهان برانگیزد، آثار باستانی و تاریخی که موجب رشک هر کشوری است و میزان مراقبت از آنها و «توریست پسند» کردن آنها چیزی در حدود صفر است، جملگی معضلاتی است که سالهای آزگار است که با آنها دست در گریبانیم و آنچنان که از شواهد پیداست، گویا قرار نیست به این زودیها کسی به فکر سَر و صورتدادن به این مشکلات بیفتد! درحالیکه امروز هشدارهای پایان پذیرفتن «عصر نفت» را از زبان اقتصاددانان میشنویم و کشورهای نفتی از همین حالا برای زمانی که چاههای نفتیشان
ته میکشد به جنبوجوش افتادهاند، ما همچنان به سوار بودن بر اسبِ پیرِ «نفت» در مسابقه جهانی اقتصاد اصراری غیرمعقول داریم و هنوز نفت، این سرمایهای که به راستی غیرقابل اعتماد بودنش را با فراز و فرود ارزشش فقط در این چند ماهه به رخ کشیده است، در برنامهریزیهای ما حرف نخست را میزند! پایین آمدن 60درصدی قیمت نفت نشان داد که ارزش سیاسی، اقتصادی و ژئوپولیتیکی نفت هر روزی که میگذرد، برای کشورهای نفت فروش، کاستی نمایانی میگیرد و دیگر نه آش دهانسوزی است و نه کارت برندهای که بتوان آن را به رخ رقیبان و حریفان کشید. با این وصف، نیاز به گفتن ندارد که باید تدبیری برای روزهای کسادی فروش نفت اندیشید. در کشوری که آثار تاریخی و باستانی و طبیعت کم مانندش در دستان نخبگان صنعت توریسم میتواند به گنجی شایگان بدل شود و هزاران شغل و میلیونها سفره را رنگین سازد، جدی نگرفتن این صنعت، به راستی گناهی نابخشودنی است که ما را شرمسار نه فقط میلیونها جوان بیکار امروزمان که نسلهای آینده این سرزمین خواهد کرد! به راستی آیندگان پس از اینکه دوران خوشِ «نفت» به پایان رسید، از ما نخواهند پرسید با قابلیتهای خدادادیِ این سرزمین چه کردهاید و برای ما چه میراثی برجای گذاشتهاید؟!