امیر محبیان، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با سایت ندای ایرانیان جریان احمدینژاد را جریانی دانست که دیگر مورد اعتماد حاکمیت نیست.
این فعال سیاسی در خصوص کیفیت رابطه میان اصولگرایان و محمود احمدینژاد گفت: «اصولگرایان اکنون سعی میکنند فاصله خود را با احمدینژاد حفظ کنند. چرا که دیگر طیف احمدینژاد مورد اعتماد حاکمیت نیست اما اصولگرایان از نظر احمدینژاد یکپارچه نیستند؛ برداشت من این است که اصولگرایان سنتی از نظر احمدینژاد تاریخ انقضایشان گذشته بود و توانایی مواجه شدن با مسائل سیاسی را ندارند، با توجه به ذهنیت احمدینژاد فکر میکنم او اصولگرایان سنتی را بازی خورده هاشمی میداند؛ جریان ایثارگران و رهپویان را هم الان قبول ندارد و آنها را حیران میان حداد و قالیباف میداند؛ پایداریها را لازم میداند به شرطی که به او اقتدا کنند و نه آیتالله مصباح! نقطه حساسیت آنها یعنی مشایی را فعلا به پرده غیب میفرستد تا بهانهای نباشد؛ بهدست محصولی و... پایداری را اداره میکند و با شعارهای تند پایداری اصولگرایان سنتی حاشیهنشین و ایثارگران را منفعل!»
امیر محبیان در ادامه حضور جریان احمدینژاد در انتخابات را منتفی دانسته و گفت: «مشکل احمدینژاد در انتخابات آتی در وهله نخست، در سطوح بالای حاکمیت است. حاکمیت اعتمادش نهتنها از احمدینژاد بلکه از طیف احمدینژاد سلب شده است. به صحبتهای اخیر احمدینژاد دقت کنید که دائما درحال ارسال سیگنال به سطوح بالای حاکمیت است تا اعتماد را بازسازی کند. از ویترین خارج کردن مشایی هم در این راستاست. هر چند دیگر طیف احمدینژاد مورد اعتماد حاکمیت نیست با طرد کردن هم این اعتماد بازسازی نمیشود.»
محبیان در ادامه در تحلیل آینده احتمالی جریان احمدینژاد گفت: «آینده احمدینژاد به فاکتورهای متعددی بستگی دارد. بخشی از آن به فعالیتهای او و تیمش بستگی دارد ولی بخش مهمی هم به ناتوانیهای دولت روحانی در عمل به وعدههایش وابسته است. با وجود همه این مسائل فکر نمیکنم حاکمیت دیگر به طیف احمدینژاد اعتماد کند. احمدینژادیها دیگر مورد اعتماد نظام نیستند».
محبیان در ادامه در پاسخ به سوالی درباره چرایی حرکت احمدینژاد به سمت مشایی و رحیمی در زمان انتخابات و رویگرداندن از اصولگرایان، گفت: «احمدی نژاد هیچگاه متکی به احزاب نبود. از گذشته تا به امروز پایگاه قوی در میان فعالان سیاسی نداشته است. در زمان انتخابات هم به گمانم احمدینژاد تحلیلی اشتباه از میزان انعطاف نظام داشت. هنوز هم تحلیلش غلط است. او فکر میکرد نظام در برابر اصلاحطلبان یا فردی مثل روحانی که اشبهالناس به هاشمی دانسته میشد؛ چارهای جز اتکا به او ندارد. او اشتباه میکرد؛ سیستم، روحانی «قابل پیشبینی» را به او که قابل پیشبینی نبود، ترجیح داد. روحانی بخشی از یک پروژه بزرگ بود که نظام قرار بود آن را برای ساماندهی آینده اجرا کند، احمدینژاد دیگر امتحان خود را پس داده و مردود شده بود. در مقدمات این پروژه احمدینژاد هیچ نقشی نداشت. این نقش توسط فردی چون روحانی قابل اجرا بود، نه احمدینژاد».