عباس عبدی
به احتمال زياد تاكنون با اين وضع مواجه شدهايد كه ببینید يك درخت تنومند و به ظاهر محكم در برابر وزيدن يك باد نه چندان قوي، نتوانسته مقاومت كند و در نهايت سر خم كرده و از تنه دونيم شده است. درختي كه از بيرون محكم و قوي به نظر ميآمد. وقتي كه به محل شكسته شدن نگاه ميكنيم، متوجه ميشويم كه اين درخت از درون پوك و توخالي شده و موريانهها آنجا لانه كرده و چوبهاي آن را خورده بودند، و برخلاف ظاهر خوب و محكم، داخلی زشت و نااستوار و پوسيدهاي دارد، و تنها يك وزش متوسط باد است كه منجر به ظاهر شدن اين دوگانگي ويرانگر ميشود. آيا جوامع بشري نيز موريانه دارند؟ كدام ويژگي ماست كه مثل موريانه جامعه را از درون تهي و پوك ميكند، و در عين حال بيرون آن، آراسته و خالي از ضعف نشان میدهد. موريانههاي اجتماعي زياد است ولي يكي از مهمترين و ويرانگرترين آنها، موريانه «ريا» است. رياكاري از بدترين خصايل فردي است، اينكه در ظاهر به گونهاي باشيم، و چون به خلوت برويم «آن كار ديگر كنيم»، مصداق روشن رياكاري است. رياكاري دو وجه فردي و اجتماعي دارد، هرچند جدا كردن اين دو وجه از يكديگر بسيار سخت و شايد نشدني است. از نظر فردي، هرگاه يك نفر دچار ضعف شخصيت و اعتماد به نفس شود و نتواند خود را چنان که هست نشان دهد و بهگونهاي خویشتن را نمايش دهد كه در واقعيت نيست، در اين صورت رياكار ميشود. رياكاري مثل بازي كردن نقش در نمايشنامه يا فيلم است. وقتي كه كسي نقش بازي ميكند، لزوماً چيزي نيست كه هست، بلكه به سبب وظيفهاي كه براي او تعيين شده اينطور بازي ميكند. البته در مورد فيلم همه ميدانند كه او نقش بازي ميكند و ايرادي بر این بازی نيست، ولي اگر كل جامعه ما به اين صورت شود كه كساني سناريونويس يا فيلمنامهنويس باشند و براي همه مردم نقش تعيين كنند و بگويند كه آنها در این نقشها بازي کنند تا دستمزد بگيرند، همه زندگي فيلم خواهد شد و همه در نقشی دیگر از خود خواهند بود. نقشي كه نويسنده سناريو برايشان تعيين كرده. كافي است كه به دلايلي اين فيلم قطع شود و به زندگي عادي برگرديم، در اين صورت خواهيم ديد كه هيچ اثري از آن نقشهاي ساختگي در زندگي عادي نميبينيم. در اينجا به مفهوم اجتماعي ريا ميرسيم كه كسي يا كساني بر مسند قدرت نشستهاند و براي جامعه سناريو مينويسند و برحسب اينكه مردم حاضر به بازي در اين نقشها باشند، به آنان دستمزد ميدهند. در حالي كه اين افراد فقط و فقط نقش بازي ميكنند و هنگامي كه از صحنه این تئاتر بیرون ميروند، «آن كار ديگر ميكنند» و خود واقعي خويش را نشان ميدهند.
چندسال پيش آقايی كه رئيس بانك ملي بود از كشور فرار كرد و يك صندلي از صندلیهای دادگاه مهمترين پرونده فساد مالي در سالهاي اخير را خالي گذاشت، پروندهاي كه در جريان رسيدگي به آن يك نفر اعدام و تعداد زيادي نيز محكوم به زندان و جریمههای سنگین شدند. ولي همه ميدانيم كه رئيس بانك مليشدن يك اتفاق ساده نيست، اين افراد بايد از فيلترهاي گوناگوني عبور كنند. همان موقع يكي از تصاويري كه از وي پخش شد مربوط به چند ماه پيش از فرارش بود كه با چفيه در راهپيمايي 22 بهمن يا يك راهپيمايي ديگر شركت كرده بود. تا اينجاي كار هم چندان غیرمنتظره نبود، ولي مسأله وقتي عجيب شد كه تصاويري از خانواده اين فرد منتشر شد كه پيش از آن به گونه ديگري از آن تصوير منتشر ميكردند. تقريباً غيرمعقول است كه تصاوير رسمي يك خانوادهاي كه مذهبي بوده، در عرض چند ماه يا يكسال از وضعيت محجبه به وضعيت كاملاً غيرمحجبه برسد. يا نمونه ديگر مربوط به ازدواج فرزند يكي از مسئولان دولت پيش ميشود كه فرياد انقلابخواهي و استكبارستيزي او بر هر صداي ديگر غالب بود، و اگر فرزندان كسان ديگر با چنين ازدواج و حجابي در عرصه عمومي ظاهر شوند مورد خطاب و عتاب قرار ميگيرند، ولي درباره خودشان سكوت ميكنند. از اين نمونهها زياد است كه شمردن آنها مثنوي هفتادمن كاغذ خواهد شد. ولي مسأله اصلي اين است كه چرا در يك جامعه رياكاري شديدتر از جامعه دیگر است؟ در اين مورد بايد گفت هرگاه در يك جامعه سناريونويسي و ايفاي نقش بر زندگي عادي مردم غلبه كند، و مردم براي رسيدن به منابع کمیاب قدرت، ثروت و منزلت، مجبور شوند كه براساس سناريوهاي نوشته شده نقش زندگي را آن طور که سناریونویسان میخواهند بازي كنند، ريا به يك واقعيت فراگير تبديل خواهد شد. ولي مشكل اينجاست كه اين بازي و فيلم دير يا زود به پايان ميرسد، و تا ابد نميتوان براساس آن، ادامه زندگي داد و به همين دليل است كه بر اثر وزش يك باد ملايم نيز درخت زندگي اجتماعي كه پيش از اين به واسطه موريانه ريا از درون تهي شده است سقوط خواهد كرد، آنگاه تازه متوجه ميشويم واقعيت وجودي اين افرادي كه يك عمر نقش بازي كردهاند، چيست؟ باعث تأسف است كه برخي افراد ترجیح میدهند كه براي ديده نشدن واقعيت زندگی ديگران ريا بورزند. وضعيتي كه موجب تشديد رياكاري ميشود در ساختار حقوقي و كيفري و مديريتي و گزينشي و ارايه پاداشها و تحميل هزينهها ديده ميشود و اين همان موريانهاي است كه از درون درحال خوردن جامعه ماست، فقط منتظر وقوع يك وزش باد است تا اثرات آن با چشمهاي غيرمسلح نيز ديده شود. ریا در ظاهر مشکل اخلاقی است، ولی درواقع مسالهای اجتماعی است و با نصیحت و درس اخلاقی نمیتوان آن را درمان کرد. باید نگرش خود را به بهبود ساختارهای این بازی زندگی
متوجه کنیم.