احد هاشملو دانشجوی دکتری فلسفه دین
در طول تاریخ ادیان، همواره پیروان آنها کوشیدهاند تا بسته به جایگاه و فهمی که از دین دارند، برای آن، پشتوانهای فراهم آورند. جدا از بحث ادیان و حقانیت آن، موضوع لوازم اخلاقی و عقلانی دین و شریعت و نسبت آنها با انسان، موضوع دیگری است که موضوع اصلی این یادداشت است.
بحثهای زیادی برای نسبت دین با اخلاق و عقل صورت گرفته که همچنان در کنفرانسها و مقالههای سراسر دنیا، بالاخص در اروپا و آمریکا ادامه دارد. عدهای در جهت تخریب و تضعیف موضع دینداران و مومنان و عدهای از دینداران نیز در مقام دفاع عقلانی و گاه دفاع ایمانی از دین به معنای اعم و شریعت به معنای خاص، استدلالورزی میکنند. بحثی که مایلم در باب آن سخن بگویم، استیلای اخلاق در دین و اعمال شریعی است.
دیدگاههای مختلفی در باب شریعت (مثلا نماز و روزه) وجود دارد. کسی ممکن است بگوید نماز خواندن و روزه گرفتن، به من لذت میدهد و تنها به خاطر لذت این اعمال را انجام میدهم. هر حرفی، یکسری لوازم دارد که باید آنها را پذیرفت. در غیر اینصورت، مرتکب «ناسازگاری عقاید» خواهیم بود. یکی از لوازم این سخن ناصواب این است که اگر دلیل اصلی نماز و روزه، لذت آن است، ممکن است در آن لحظه، لذتهای بیشتری حاضر باشند؛ مثل خوابیدن بهجای نماز خواندن و خوردن بهجای روزه گرفتن.
بهنظر میرسد سه پایه موجه و معقولی در این میان وجود دارد که میتوانند به صورت طولی قرار بگیرند و سیستم سازگاری را پدید بیاورند. سیستم سازگاری که لوازم اخلاقی و عقلانی و دینی محکمی دارد. سه پایه سیستم ما براساس سه نظرگاه، به ترتیب عبارتند از:
پایه اول، نگاه تکلیفمدار
پایه دوم، نگاه اخلاقمدارانه
پایه سوم، نگاه پراگماتیستی یا عملگرایانه؛
هرکدام از این سه سیستم بالا، اگر به تنهایی درنظر گرفته شوند، نمیتوانند سیستم کاملی را ایجاد کنند. به بیان دیگر، اگر کسی بتواند هرسه پایگاه بالا را برای خود بهدست بیاورد، سیستم دینی استوار و پرمایهای خواهد داشت که لوازم عقلانی و اخلاقی موجهی را واجد است. اگرچه بحث اصلی من در مورد نگاه اخلاقمدارانه است که پایه دوم سیستم ما را تشکیل میدهد.
نگاه اول و به تعبیری، اولویت اول، «تکلیف» است. تکلیف به مثابه یک تکلیف. ما به شریعت دینمان عمل میکنیم، چون چنین تکلیفی بر دوش ما نهاده شده است؛ نه برای لذت، نه چیز دیگر. نگاه دوم، نگاه اخلاقمدارانه است. نظرگاهی که بر مستحکمترین پایههای اخلاق بنا میشود. میدانید که اخلاق، با «دیگری» آغاز میشود. اساسا مادامی که شما در دنیا، تنها باشید، اخلاق معنای موجه و معقولی ندارد. به محض آنکه فرد دیگری اضافه میشود، پای اخلاق وسط میآید. شما در قبال فرد دیگر، تکالیفی دارید و متقابلا او نیز در مقابل شما. در هر حال، وقتی پای «دیگری» وسط میآید، اخلاق، سر بر میآورد.
جهان امروز، از اخلاق تهی شده است؛ خواه در شمایل غیرمومنان و ملحدان، خواه در شمایل و ظاهر دین (مثل داعش و امثال آن). اخلاق یعنی به رسمیت شناختن «دیگری»، احساس تکلیف در قبال او و تحقق مستمر «دیگری» در خود. اگر این تعریف اخلاق را بپذیریم، میتوانیم ادعا کنیم که فرد اخلاقمدار، فردی با مسئولیت و از خود گذشته است. حال اگر این مقولات را در قالب دین و اعمال شریعی بریزیم، میتوان چنین نتیجه گرفت که شریعت، از خود گذشتن به خاطر «دیگری» است؛ که در اینجا، این «دیگری»، خدا است. فردی که بهطور مثال، روزه میگیرد و متحمل گرسنگی و تشنگی میشود، فردی است که حضور «دیگری» را درمییابد و دایما او را در خود محقق میکند. به این ترتیب، فردی که شریعت را بهجا میآورد، میتواند بنمایه اخلاق را که از خود گذشتن برای دیگری است، در خود محقق کند. در نهایت، نگاه پراگماتیستی یا عملگرایانه، میتواند بهعنوان سومین پایه سیستم ما تلقی شود. در این نگاه، عمل و نتایج مترتب آن، میتواند غایت رفتار شما باشد و آنرا توجیه کند. در اینجا، اگر فرد ادعا کند که «نماز خواندن یا روزه گرفتن برای من باعث احساس آرامش یا لذت میشود و یکی از دلایل انجام اعمال شریعی برای من، همین لذت و آرامش است»، ادعای کاملا موجهی است. چراکه در اینجا، احساس آرامش و لذت، اولا «تنها» دلیل برای انجام شریعت نیست و دوم آنکه در پایه سوم سیستم شما قرار گرفته است؛ و پیش از آن، احساس تکلیف و احساس اخلاقی، شما را مجاب به انجام عمل شریعی کرده است. لذا سیستم سه پایه ما میتواند به مثابه یک سیستم دینی (بر پایه اول: تکلیفگرایی)، اخلاقی (بر پایهدوم: اخلاقمدارانه) و عقلانی (بر پایه سوم: عملگرایی) تلقی شود.