شماره ۵۹۸ | ۱۳۹۴ شنبه ۶ تير
صفحه را ببند
نسبت جامعه مدنی و سلامت روان در گفت‌وگو با امیرحسین جلالی
یک نسبت ساده؛ حقوق شهروندی و آرامش عمومی

طرح‌نو| جامعه‌مدنی در تعریفی ساده، جامعه‌ای پویا است که همه مردم آن در امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مشارکت دارند و این مشارکت در قالب فعالیت‌های گروهی و سازمانی متشکل از مردم شکل می‌گیرد. جامعه‌مدنی منفعل و نظاره‌گر نیست و دنبال احقاق حقوق انسانی و شهروندی خود در تعامل با سیستم حاکم است. در چنین جامعه‌ای که حقوق شهروندی رعایت شود و عدالت‌اجتماعی نسبی در میان اقشار مختلف به‌وجود آید، آرامش و سلامت روان حاکم خواهد شد و جامعه می‌تواند در عرصه عمومی، آرام و صبور در مسیر توسعه پیش برود. «امیرحسین جلالی»، روانپزشک، با «شهروند» به گفت‌و‌گو نشسته و درباره نسبت جامعه توانمند و جامعه آرام مباحثی را طرح کرده است. شرح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.
نسبت جامعه توانمند و جامعه آرام چیست؟
اگر بگوییم جامعه آرام جامعه برخوردار از سلامت روان است، یکی از مولفه‌هایی که می‌تواند به جامعه آرامش بدهد و آن را از سلامت روان برخوردار کند، این است که جامعه در سرنوشت خود احساس مشارکت داشته باشد. به بیان دیگر این‌که افراد جامعه احساس تعلق به گروه یا انجمن خاصی داشته باشند و احساس این‌که بخشی از یک گروه بزرگ هستند یا درون گروهی وسیع‌تر قرار دارند، همه باعث نزدیک‌شدن جامعه به سطحی از آرامش می‌شود. درواقع این احساس نوعی نیاز هر فردی است که در اجتماعی بزرگتر و در تعامل با دیگر افراد زندگی می‌کند. جامعه‌مدنی معمولا از طریق سازمان‌های غیردولتی و جذب مشارکت‌های عمومی و از طریق ایجاد بستر برای اموری از این دست می‌تواند کمک‌کننده باشد و تأثیر مثبت در ایجاد این حس تعلق و نهایتا آرامش و سلامت روان‌جامعه داشته باشد.
از سوی دیگر یکی از مولفه‌های جامعه مدنی این است که فرد و حقوق فرد اهمیت دارد؛ جامعه ما در دوران طولانی تحت‌تأثیر فرهنگ جمع‌گرایانه بوده است؛ این بعد دیگری از ماجراست یعنی جمع تعیین‌کننده و تصمیم‌گیرنده بوده است. این فرهنگ جمع‌گرایانه با تعلق به گروه و  احساس جزیی از کل بودن متفاوت است. یعنی حالت اول این است که ما تعلق به گروه داریم و به‌واسطه کار گروهی، احساس می‌کنیم در سرنوشت جامعه سهم داریم و در جامعه به بازی گرفته شده‌ایم. حالت دوم یا همان فرهنگ جمع‌گرایانه، ارزش‌های جمعی تعیین‌کننده ارزش‌ها و انتخاب‌های فرد است. وضعیتی که  از دیرباز در جامعه ما وجود داشته و روحیه جمع‌گرایانه بر جامعه حاکم بوده است. با این حال این روند در 30‌سال گذشته رو به تغییر گذاشته و رفته‌رفته ارزش‌های فردگرایانه رشد پیدا می‌کند و ارزش‌های جمع‌گرایانه کاهش پیدا می‌کند.
گسترش فردگرایی که شما می‌گویید چند دهه‌ای است در جامعه ما یا به‌طورکلی جوامع مدرن دیگر درحال گسترش است، آیا این پدیده، آسیب‌زاست؟
گسترش فردگرایی به این معنا است که فرد بیشتر به انتخاب‌های شخصی خود اهمیت می‌دهد و سعی می‌کند بیشتر به خود اهمیت دهد. این فرد سعی می‌کند خودش سرنوشت خود را تعیین کند و در مقاطع تصمیم‌گیری برای انتخاب شغل و شیوه زندگی دیگر تابع جمع نیست و منش و عقیده خود را برای هر تصمیمی اعمال می‌کند و در سبک زندگی، سبک تشکیل خانواده و سبک انتخاب شغل سلیقه فردی خودش را به‌کار می‌گیرد. در این میان جامعه‌مدنی این امکان را فراهم می‌کند که فرد، حقوق فرد و انتخاب‌های فردی در آن به رسمیت شناخته شود. جامعه‌ای که نیازهای فردگرایانه در آن رشد پیدا کرده و فرد نیازمند این است که خودش انتخاب کند، اگر نتواند بستری برای احترام به نفس، تأمین آزادی‌های افراد و حقوق شهروندی آنها فراهم کند، نمی‌تواند جامعه آرام و برخوردار از سلامت روان باشد. به عبارتی ما در جامعه ایران با مولفه‌های امروزی جامعه مدرن، بی‌تردید به رشد جامعه مدنی از این حیث هم نیاز داریم تا جامعه از سلامت روان برخوردار باشد.
پس با این حساب، فردگرایی را نمی‌توان عامل آسیب‌زایی به جامعه توانمند دانست؟
من معتقدم فردگرایی تمایلی اجتماعی است و خواه‌ناخواه جامعه به این سمت حرکت می‌کند. معمولا وقتی سوال اینگونه پرسیده می‌شود، فحوای کلام اینطور است که فردگرایی پدیده زیان‌آور اجتماعی است و باید با آن مقابله شود؛ که البته من چنین اعتقادی ندارم. اعتقاد من این است همان‌طور که در طول تاریخ، بشر متحول شده، تغییر هم کرده است؛ انسان به شهر آمده است و شهرنشینی الزاماتی دارد. بشر امروزی نمی‌تواند در روستا زندگی کند! نمی‌توان گفت چون شهرنشینی آسیب‌هایی دارد پس شهرها را تعطیل کنیم یا این‌که چون زندگی شهری تنش‌هایی ایجاد می‌کند پس باید به زندگی روستایی برگردیم.

نمی‌توان با حذف تکنولوژی و فناوری‌های جدید دوباره به روش‌های قدیمی و طبیعی برای تولید انرژی بازگشت. واقعیت این است که چنین امکانی وجود ندارد و بشر روندی را طی کرده و در این فرآیند، تغییر چیزهای جدیدی را پذیرفته و اکنون در این نقطه است. به نظر من جامعه باید خودش را برای پذیرش فردگرایی و ارزش‌های فردی آماده کند به‌جای آن‌که آن را به شکل آسیب ببیند و تلاش کند آن را از میان بردارد یا با شیوه‌های مختلف مانند اجبار و محدودکردن جامعه را به 30 یا 50‌سال قبل برگرداند.
نمی‌توان گفت این فرآیند فردگرایی در جامعه، به نوعی با فعالیت‌های مدنی تناقض دارد؟
به هیچ‌وجه؛ به این دلیل که فردگرایی به این معنا نیست که هر کسی ساز خودش را در جامعه بزند. فردگرایی به این معناست که فرد در بستر جامعه این امکان را داشته باشد که بهترین انتخاب و تصمیم را برای خود بگیرد. بی‌تردید معنای فردگرایی این نیست که هیچ الزام اجتماعی و هیچ چارچوبی وجود ندارد. به بیان دیگر بودن در گروه یک نیاز است و نیاز به اتخاذ انتخاب‌های شخصی یک نیاز دیگر. با این حال حالت اول پیش می‌آید؛ این‌که مثلا ما می‌گوییم در جامعه تنها یک حزب وجود دارد و همه به آن حزب می‌پیوندند و تنها یک صدا از جامعه بیرون می‌آید. این حالت پذیرفته نیست؛ در جامعه 10 تا 20 حزب می‌تواند وجود داشته باشد که هرکدام می‌تواند از ظرفیت رسانه برخوردار باشند و حرف‌شان و مطالبات‌شان را بزنند و گروه و حزب خود را توسعه دهند. بنابراین فردگرایی این مفهوم را دارد که هر فرد امکان داشته باشد دیدگاه خودش را پیگیری کند. طبیعتا آدم‌ها همدیگر را پیدا می‌کنند؛ جمع و گروه تشکیل می‌دهند. پس فردگرایی به این معنا نیست که هر 7‌میلیارد جمعیت کره‌خاکی هرکدام حرف خودش را بزند. به‌هرحال انسان‌ها مشترکات زیادی دارند و احساس تعلق به گروه است که آنها را کنار هم قرار می‌دهد.
جامعه ایرانی چقدر با جامعه آرامی که مولفه‌های جامعه‌مدنی را دارد، فاصله دارد؟
مولفه‌هایی‌که در تضاد با آرامش و سلامت روان محسوب می‌شود، متاسفانه در جامعه کنونی ما بسیار زیاد است. البته این به این معنا نیست که موانع دشواری پیش‌رو داریم. فاصله ما زیاد است ولی می‌توان این فاصله را با آرامش طی کرد. نیاز اصلی ما یک تغییر نگرش حاکمیتی است. دستگاه‌های دولتی و به‌طورکلی حاکمیت باید نگاهشان را درباره نقش مردم و مشارکت افراد و ارزش‌های فردگرایانه تغییر دهند. اگر این بستر فراهم شود بی‌تردید جامعه می‌تواند آرام‌تر شود.یک مثال می‌تواند این مفهوم را روشن‌تر کند. بعد از انتخابات‌سال 92، تیم فوتبال ما به جام‌جهانی راه پیدا کرد و تیم والیبال هم چند پیروزی ارزشمند به دست آورد. براساس گزارش‌های رسانه‌ها و نهادهای نظارتی چند روز در شهر تهران وضع ترافیک و رعایت حق تقدم بهتر شد. وقتی مردم از نظر عمومی احساس امید کنند و باور کنند در سرنوشت خود سهم دارند و می‌توانند نتیجه انتخاباتی را تغییر دهند یا این‌که از نظر ملی پیروزی‌هایی به‌دست می‌آید و احساس امنیت ملی در جامعه ایجاد می‌شود، با این تغییرات می‌بینیم جامعه حتی در حوزه‌هایی مثل قانونمداری که مورد انتقاد است هم هست، خوب عمل می‌کند و مردم حقوق دیگران را رعایت می‌کنند.

 


تعداد بازدید :  108