| محسن گودرزی |
این روزها بیشتر افرادی را که میبینم، از من درباره نظرسنجیهای اخیر سوال میکنند. در ایمیلها یا شبکههای اجتماعی نیز با همین سوال مواجهام. در فضای مجازی مباحث پرشوری در جریان است، مخالفان و موافقان با هم بحث میکنند، گاهی زبان تندی به کار میگیرند، برخی هم پژوهشگران را دست میاندازند که نمیدانند در جامعه ایران چه خبر است و با تلفن نظرسنجی میکنند.
یادم میرود به روزهایی که وارد حوزه نظرسنجی شدم. آن روزگار هنوز نظرسنجی اینقدر شناخته شده نبود و افرادی که در این قبیل موقعیتها آماده صدور احکام کلیاند، میگفتند که «طبع ایرانی» با نظرسنجی سازگار نیست و ایرانیها دوست ندارند از افکارشان و درونیاتشان با افراد غریبه صحبت کنند. و حالا، امروز به جایی رسیدهایم که حتی افرادی که تخصصشان نسبتی با نظرسنجی ندارد، از دقت نظرسنجی میپرسند و گاهی در بین کلامشان از معرف بودن نمونه سوال میکنند و اینکه سوال پرسشنامه مستقیم بوده است و...
از آن روزها تا امروز چقدر راه پیمودهایم. آنچه امروز، یافتههای نظرسنجی را به گفتوگوهای مردم کشانده، اهمیت موضوع آن یعنی افکار عمومی است. منبع مهم و تازهای از قدرت و حقانیت شکل گرفته و سایه خود را بر بسیاری از کنشها و سخنان اجتماعی و سیاسی انداخته است. احزاب و سازمانهای سیاسی همواره خود را نمایندگان واقعی مردم و بیان خواست افکار عمومی میدانند. به همین دلیل است که در سخنرانی بسیاری از سیاستمداران و فعالان سیاسی، جملاتی را که از خواست و نظر مردم خبر میدهد، زیاد میشنویم. این جملات حاکی از اهمیت افکار عمومی بهعنوان منبع مهم قدرت و حقانیت است.
در عین حال، به سادگی و با گشتی در کوچه و بازار نمیتوان فهمید نظر مردم درباره این یا آن موضوع چیست، مردم درباره فلان سیاست یا اقدام معین چگونه فکر میکنند یا افکارشان در جریان گفتوگوی عمومی یا هر عامل دیگری چگونه تغییر میکند و به چه سمتی میرود. یا اینکه آیا همه مردم یکسان میاندیشند یا بخشهایی از آنها به یک گونه و بخشهایی به گونهای دیگر فکر میکنند. هیچ راه معتبر و علمی جز نظرسنجی برای پاسخ به این سوالات وجود ندارد. این نوع پرسشها راه را برای نظرسنجی و توسعه موسسات نظرسنجی هموار کرد.
در کشور ما از اواسط دهه 70 بود که موضوع نظرسنجی رفته رفته مهم شد. انتخابات مهمترین حوزهای بود که زمینه عینی را برای طرح این نوع پرسشها مهیا کرد. رقابت و تکثر دیدگاهها به گونهای بود که نتیجه انتخابات و میزان تمایل مردم به این یا آن نامزد ریاستجمهوری و انتخابات مجلس قابل پیشبینی نبود. به این ترتیب، موسسات نظرسنجی پا گرفتند و نظرسنجی هم به تدریج مورد توجه بیشتری قرار گرفت. با این حال، رشد این موسسات چنان که انتظار میرفت، ادامه نیافت.
برداشتهای نادرست درباره نظرسنجی آن را به امری سیاسی تبدیل کرد. وقتی یک نظرسنجی نشان میداد مردم به یک موضوع یا پدیده گرایش دارند، آن را گرایش و عقیده پژوهشگران تفسیر میکردند. برخی دوست دارند، نظرسنجی تصورات آنان را تأیید کند. آنان دوست نداشتند - و هنوز هم ندارند - نظرسنجی خلاف تصوراتشان را نشان دهد. آنان درستی تصوراتشان را با نظرسنجی نمیسنجند بلکه برعکس، درستی نظرسنجی را با تصوراتشان میسنجند. این مورد منحصر به گرایش معین سیاسی نیست، بلکه در بین طیف متنوعی از گرایشهای سیاسی کم و بیش چنین گرایشی وجود دارد.
در چنین فضایی، فشار روی نظرسنجی بسیار زیاد است و مدیران موسسات و پژوهشگران نظرسنجی برای کم کردن یا گریز از چنین فشارهایی ترجیح میدهند نتایج نظرسنجی را محرمانه تلقی کنند و میلی به انتشار عمومی نتایج آن ندارند چرا که بیم آن دارند اصل انجام خود نظرسنجی منتفی شود. امروز پیمایشها و نظرسنجیهای زیادی در دستگاههای مختلف به همین دلیل ساده در دسترس محققان قرار ندارد. محرمانه تلقیشدن نتایج نظرسنجی بیش از پیش افزایش یافته است و اطلاعات نظرسنجی کمتر انتشار عمومی پیدا میکند. در کنار آن، موسسات رسمی ترجیح میدهند افراد «محرم» نظرسنجی کنند تا امکان درز نتایج به بیرون کمتر شود یا دلایل دیگری که از دید خودشان نظرسنجی را از بلایای احتمالی مصون نگه دارد.
حالا در این روزها، انتشار نتایج نظرسنجیهای اخیر، پیامدهای ناخواسته این روشهای برخورد را برملا کرده است. آیا این همان چیزی است که مخالفان نظرسنجی میخواستند و این نتیجه مطلوب آنان است؟ خوب است کمی فاصله بگیریم و به جای یافتههای نظرسنجی، ماجرا را از زاویهای دیگر ببینیم. چه اتفاقی روی داده است؟ دو عامل مرتبط با افکار عمومی، یکی رسانهها و دیگری موسسات نظرسنجی است. در یک تصور ساده شده،
رسانهها سازندگان افکار عمومیاند و موسسات نظرسنجی هم سنجشگران آن. اگر رسانهها در ساختن افکار عمومی موثرند، موسسات نظرسنجی علاوه بر آن، سخنگوی افکار عمومیاند. هر کشوری تمایل دارد منابع شکلگیری افکار عمومیاش در داخل باشد و اختیار آن به بیرون منتقل نشود. هر دو عامل مرتبط با افکار عمومی در حال انتقال به بیرون از کشور است. سهم صداوسیما و رسانههای داخلی در سبد مصرف رسانهای به اندازه پیشین نیست. امروز رسانههای دیگری هم در حوزه اطلاعرسانی و هم در حوزه سرگرمی جای آنها را گرفتهاند. نظرسنجی و موسسات نظرسنجی هم انحصارا در داخل نیستند. تحولات فنی انجام نظرسنجی را از دور و بدون نیاز به حضور فیزیکی در داخل کشور، میسر کرده است.
این موسسات نهتنها دستی باز در انتخاب موضوعات و زمان نظرسنجی دارند، بلکه میتوانند نتایج تحقیقات خود را به صورت عمومی منتشر کنند و به همین واسطه در شکل دادن به گفتوگوی عمومی و افکار عمومی سهم بیشتری مییابند.
آنان که با نظرسنجی و موسسات نظرسنجی مستقل از زاویه تمایلات سیاسی مخالفت کردند، امروز باید خوشهچین وضعیتی باشند که با روشهای خود رقم زدهاند. آن زمان که در پرونده نظرسنجی، اصطلاح «پایلوت» را که به معنای مطالعات مقدماتی است، «خلبان» ترجمه کردند و بعد آن را نشانه نظرسنجی در زمینههای نیروهای نظامی تلقی کردند، دشوار نبود که موقعیت امروز را پیشبینی کنیم. این نوع نظرسنجیها آغاز یک روند مهم است که در نوشتهای تحلیلی که با همکاران خود بعد از انتخابات ریاستجمهوری 1392 منتشر کردیم، متذکر شدیم. اگر همچنان، مدار مواجهه با مشکلات، نفی آن باشد، در حوزه نظرسنجی همان اتفاق خواهد افتاد که در رسانهها روی داد. نفی موسسات نظرسنجی خارج کشور نه ممکن است و نه چاره کار. راهحلها ساده است: میدان دادن و فراهم کردن فضای مناسب برای پژوهشهای نظرسنجی و زمینهسازی برای شکلگیری موسسات مستقل خصوصی. در این راه، نخستین اقدام، انتشار عمومی نتایج نظرسنجی است. چنین فضایی شناخت و ارزیابی ما را از شرایط کشور و نگرشهای مردم واقعی خواهد کرد. در غیر این صورت، در اینجا هم با روندی مواجه خواهیم بود که در رسانهها مواجهیم. جای خالی ما را
دیگران پر میکنند.