فاطمه ظفرنژاد پژوهشگر آب و توسعهپایدار
شفارود، رودی است از حوضه آبریز اصلی خزر و حوضه فرعی اما بسیار مهم تالش تالاب انزلی. در بازدیدی که نگارنده به همراه دو تن از کارشناسان محیطزیست فعال منطقه و مستندسازی علاقهمند به مسأله آب- خانم ها مهرناز طاعتی و نسیم محمدی و آقای کمیل سوهانی- از حوضه آبخیز شفارود داشتیم، اثرات ساخت سدی گرانقیمت بررسی میدانی شد. تصور اینهمه هدررفت از منابع مالی محدود کشور و تصور آنچه میتواند در انتظار این رود و در انتظار دریافتکننده آبش تالاب انزلی از یکسو و در انتظار جنگل ژرف گاهوارهاش از سوی دیگر باشد، خواب در چشم تر هر دلسوزی میشکند.
گونههای کمیاب جنگلی هیرکان، بازمانده از عصر یخبندان در این نقطه شناسایی شدهاند. وسعت دریاچه و حریم آن 3486 هکتار دربرگیرنده 3364 هکتار جنگل هیرکان، 65 هکتار مسکونی، 12هکتار باغ، 1.5 هکتار شالیکاری و 30 هکتار رودخانه و حریم آن است که همه به زیر آب خواهند رفت. از این گذشته بخش مهمی از هیرکان برای ساخت راه جایگزین تخریب شده، بخشی دیگر برای ساخت کارگاه پیمانکار کفبر شده، بخشی دیگر برای برداشت منابع قرضه موردنیاز سد تخریب میشود. گذشته از غرقاب شدن جنگلهای موجود در مخزن سد، ویلاسازی پیرامون دریاچه سد نیز بلایی ناگزیر خواهد بود که بر نرخ تخریب هیرکان خواهد افزود. این درحالی است که مقام معظم رهبری در 17اسفند 1393 به مسئولان تأکید کردند، دستگاههای مسئول باید قاطعانه به تعدی با جنگلها به هر بهانهای اعم از هتلسازی، جذبگردشگر و حتی ساخت حوزهعلمیه و برخی توجیهات بهظاهر قابلقبول مقابله کنند.
نابودی زیستگاههای رودخانهای و کنار رودخانهای، شبیخون به رویای سبز شالیزارهای شفارود با خشکیدن ناگزیر سفره زیرزمینیاش و تصور آینده ناخوشایندتری که در سایه خشکاندن آخرین تغذیهکنندگان تالاب انزلی بر سر این پیکره آبی بسیار مهم کشور خواهد آمد، نگرانکننده است. شفارودی که گذشته از آبیاری شالیزارهای برنج پاییندست، گذشته از سیرابکردن دهانهای شیرین و حیاتبخش در تالاب انزلی، گذشته از فرصتی که میتواند هنوز برای ماهیان مهاجر بالاجهنده مانند ماهیآزاد فراهم کند، گذشته از تغذیه سفرههای زیرزمینی پاییندست حوضه آبخیز و گذشته از زیبایی و شکوهی که دارد، بنابر نامش شفابخش نیز هست.
1. دکتر هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران
2. گزارش ارزیابی اثرات زیست محیطی شفارود، جلد اول آلودگی منابع آب و خاک، تیر 1383
سد بتنی وزنی شفارود، در 65 کیلومتری شمالغرب رشت و 5کیلومتری رضوانشهر به ارتفاع 127متر و حجم 166 م.م.م (135 م.م.م در تراز نرمال 214متر بالاتر از سطح دریای آزاد) در 2کیلومتری غرب پونل ساخته میشود. این سد اراضی جنگلی و نیز زمینها و تأسیسات گردشگری در سرک، دوران وزشت، باسکم شم، شالم شیشار و وسکه را زیر آب میبرد و اهداف ساخت آن آبیاری 12هزار هکتار اراضی کشاورزی در فاصله میان دیناچال و شاندرمن، شرب رضوانشهر و پرهسر، آب صنعتی برای چوکا عنوان شده است. ساخت این سد سالهای دراز با اما و اگرهای بسیار روبهرو بود و به سبب ناکارآمدی متوقف شده بود.
مطالعات شناسایی و امکانیابی طرح شفارود ، میبایست پس از دو مرحله بالا و در صورت اثبات برتری اقتصادی- اجتماعی- زیستمحیطی سد بر دیگر گزینههای تامین، انجام میشد. اما تنها منطق در مدیریت آب کشور در دهههای گذشته ساختوساز، آنهم از گونه غولپیکر سازی بتنی بوده است. بدون دو بررسی یاد شده، مطالعات سد شفارود آغاز شد و به اجرا رسید.
اشتباهات بزرگ در تحلیل طرح شفارود، بهگونه چشمگیری دیده میشود. طرفداران ساخت این سد شاید اینگونه تحلیل کردهاند که این سد به توسعه منطقه خواهد انجامید اما نگاهی به تجربه تلخ بسیار حوضههای سدسازی شده نشان میدهد که این فرض نادرست است.
آزمون با و بی with and without project، در تحلیل هر طرح کمک میکند که تصمیمگیری کارآمدتر و صحیحتر انجام شود. این آزمون یعنی باید دید که با اجرای یک طرح چه رخ خواهد داد و بیاجرای همان طرح چه خواهد شد؟ مقایسه این دو وضع یکی از مهمترین روشها و تکنیکهای تحلیل یک طرح است که مابهالتفاوت آنها فایده واقعی اجرای طرح خواهد بود.
تحلیل اقتصادی سد شفارود نشان میدهد که باید مابهالتفاوت ارزش تولید کشاورزی در شرایط با و بدون سد در عرصه اراضی کشاورزی را به حساب فواید طرح میگذاشتیم. بنابر بررسیهای نگارنده مابهالتفاوت ارزش تولید شده در شرایط بدون طرح با شرایط طرح دستکم صفر است. یعنی درآمد کشاورزی این طرح صفر است. میگوییم دستکم، چون ساخت سدها همواره وضع بدتری را در پاییندست رقم زده است. سدها همواره هماهنگی اکولوژیک در آبخیزها را از میان برده و رودخانه و سفرههای پاییندست را بهشدت با کاهش ذخایر یا تهیشدن روبهرو ساخته است. کشاورزان زیادی به نگارنده شکایت کردهاند که پس از ساخت سد چاهها و قناتهایشان کمآب و خشک شده است. اما شکایت این اقشار مولد و ارزشمند کشور هرگز به پیگرد قانونی دستگاه مجرم منجر نشد.
چگونه ممکن است درآمد 12هزار هکتار زمین را به سد شفارود نسبت داد؟ چگونه ممکن است نسبت فایده به هزینه چنین سدی بالاتر از یک باشد؟ چگونه ممکن است تحلیل فایده/ هزینه Benefit/Cost Analysis در چنین طرحی 1.6 باشد؟ اعداد و ارقام خسارت مخزن بهنظر میرسد بسیار کمبرآورد شده باشند و تصویب این سد در کمیته تخصصی ویژه وزارت نیرو بهشدت زیرسوال است چه رسد به آنکه لابی سدسازی، که نام ناخوشایند دیگری نیز دارد، با انجام تغییراتی احیانا در شرکت آب منطقهای، شاید در سازمان جنگلها و مراتع و احتمالا در سازمان محیطزیست، سد را پس از سالهای طولانی مقاومت بحق کارشناسان حقیقی و دلسوزان این آب و خاک، کلید زده باشد.
از عمق یک فاجعه چندین هزار میلیاردی برای طرحهایی در راستای هرچه بیشتر بیابانیتر شدن کشور سخن میگویم. خبر و خطر آن هست که سدهای جدول پیوست نیز وارد جرگه اجرا شوند و کلید بخورند. سدهایی که در گذشته به سبب خدشهدار بودن و عدماطمینان از اهداف سدها و نتایج اقتصادی آنها در منطقه و همچنین اثر بسیار ناسازگار و حتمی آنها بر تالاب انزلی و سلامت دریای آبسکون یا خزر متوقف شده بودند و ساخت آنها مغایر با مصالح ملی و منطقهای تشخیص داده شده بود.
تب ساختوساز شرکتهای منتفع در سدسازی در آبخیزها بههذیان کشیده، مگر انتقال آب از خلیجفارس به استان فارس یا به استان کرمان غیر از هذیان است؟ تب ساختوساز فروکشناپذیر است و به بیابانیشدن ایران با پیامدهای بسیار ویرانگر و خطرناکش بر سرزمین انجامیده است.
دانش ژرف مدیریت آب ایرانی را احیا کنیم، «من حرفهای را پرفایدهتر از استخراج آبهای پنهان نمیدانم زیرا به کمک این کار زمین آبادان میگردد و زندگی مردم سامان میپذیرد و سود فراوان بدست میآید. پس این کتاب را با تعریف زمین و کیفیت آفرینش آن و چگونگی وضعش در جهان هستی آغاز میکنم. زمین با همه کوهها و دشتها و پستی و بلندیهایش کروی شکل است. خدا آن را مرکز عالم قرار داده است که تا ابد با حرکت دایمی خود بر گرد این مرکز میگردد.» این تکهای است از کتاب استخراج آبهای پنهان، نوشته ابوبکر محمدحسن الحاسب کرجی، متوفی به سال 410 هجری خورشیدی، وی در کتاب خود شش سده پیش از کپلر و کوپرنیک و گالیله به گرد بودن زمین و گردش آن به دور خود اشاره کرده است. او به جاذبه زمین شش سده پیش از نیوتن اشاره کرده که قناتکاران این سرزمین از سههزارسال پیش بر آن واقف بودند. کرجی از گداختهبودن مرکز زمین میگوید و به تبخیر آب در سدهای ایرانی واقف بود. بنابر این دانش، ما با آنکه سدسازان بسیار ماهری بودیم، سدسازی را از رویکرد مدیریت آب حذف کردیم و ساخت قناتها و آببندانهای گردآوری باران و برداشت درست از رودها را ادامه دادیم. اگر ما دانش ایرانی را به دور نیفکنده بودیم، امروز اینهمه سد با اینهمه پیامدهای ناسازگار ساخته بودیم؟ آیا امروز ارومیه و گاوخونی و بختگان و جازموریان و... خشکیده بودند؟
مدیریت آب کشور را از سدسازی و مدیریت سازهای جدا کنیم، باشد که مدیریت آب کشور را به منابعطبیعی و مدیریت نرمافزاری گره بزنیم و با مشارکت حقابهبران و جوامع بومی مولد و خبرگان آب، حوضههای آبخیز کشور را بار دیگر به سلامت گذشته بازگردانیم.
ساخت سد شفارود را متوقف کنیم، باشد که دیگر سدهای حوضه تالش تالاب انزلی که اثری محتوم بر نابودی تالاب بینالمللی انزلی دارند نیز متوقف شوند.
نیازسنجی: سد شفارود مطالعات نیازسنجی مستند و مدون ندارد. نخستین مرحله تحقیق نیازسنجی است و برای هر طرحی ضرورت دارد. مدیریت آب کشور دهههاست که بدون انجام یک بررسی مستدل و استوار مستندسازی شده از نیازها، مدیریت را به مدیریت سازهای و سخت افزاری یعنی سدسازی و انتقال گرهزده است. سدها و از آن میان شفارود هیچ گزارش مستندی ندارند که آیا حقیقتا کشاورزان منطقه به آب کشاورزی که با سد تنظیم شود نیاز دارند یا نه. مشاهدات و مصاحبههای نگارنده با کشاورزان بسیاری از آبخیزهای محکوم به سدسازی نشان میدهد که این اراضی غالبا به سد اصلا نیازی نداشتهاند. کمابیش همه سدهای حوضه زایندهرود، یا همین حوضه خزری با بررسیهایی در تجن، البرز، منگل و... نشان داده است که اراضی پاییندست نیازی به سد نداشتهاند. در بررسی شفارود نیز بار دیگر این نظر تأیید شد. در بازدید محلی مشاهده میشود که شالیکاران همه اراضی پاییندست را نشاکاری کردهاند و بدون سد زیرکشت برنج بردهاند. کشاورزان پاییندست هماینک با حقابههای موروثی خود از شفارود اراضی شالیکاری را آبیاری میکنند و بنابر گفته ایشان کمبودهای آخر فصل با آب زیرزمینی و چاههایی با عمق 20-10 متر تأمین میشود. یعنی این 12هزار هکتار بدون ساخت سد هم اکنون شالیکاری هستند و به سد کشاورزی نیازی نیست. جالب اینکه نتایج مطالعات کاربری اراضی مشاور نیز نشان داده بود که اراضی دیم یا زمین زراعی بیآبی در پاییندست وجود ندارد که بتواند نیاز به چنین سد غولآسایی را توجیه کند.
گزینهیابی: سد شفارود مطالعات گزینهیابی ندارد. این مرحله از بررسیها نیز برای هر طرح ضرورت است و متاسفانه در سامانه بررسیهای شرکت مدیریت منابع آب ایران به گزارشی مستدل و استوار از بررسی همه گزینههای مطرح و قابل دسترس و از آن مهمتر مقایسه اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی همه گزینههای ممکن برنمیخوریم. همهچیز با مطالعه یک سد آغاز میشود که در بهترین حالت این سد در چند ارتفاع متفاوت بهمثابه گزینه متفاوت! مقایسه میشود. درحالیکه گزینهیابی به این معنی است که چه روشهای دیگری برای تأمین یک نیاز وجود دارد. مثلا آیا یک آببندان محلی یا یک قنات یا... برای تأمین آب کشاورزی کارآمدتر و اقتصادیتر و کمپیامدتر نیست؟ آیا احداث چاه در منطقه ایمن بالادست گزینه مناسبتر و کارآمدتر و اقتصادیتری برای تأمین شرب نیست؟ آیا ساخت یک نیروگاه کوچک بادی، خورشیدی، هستهای یا حتی گازی، گزینه کارآمدتر و اقتصادیتر و کم پیامدتری نیست؟ اینک گزینهیابی برای تأمین آب شرب و کشاورزی و...
سد شفارود برای تأمین شرب؟ سد از دیدگاه بهداشتی قابلاطمینان نیست چون بهسادگی به فاضلابهای بالادست آلوده میشود. اجساد جانوران و حتی انسانها در آن ممکن است بماند و قابلپایش نباشد. بهسادگی میتوان آب یک سد را آلوده ساخت و از دیدگاه امنیتی نیز گزینه قابلاطمینانی نیست. درحقیقت سد بدترین شیوه تأمین آب شرب است. بکارگیری آب چاهها یا قناتمحلی یا آببندانها برای شرب بهتر و ایمنتر و از دیدگاه اقتصادی مناسبترند. در مثال مشخص سد شفارود که شرب پرهسر و رضوانشهر را هدفگذاری کرده نیز این نیاز با چاه بسیار سادهتر و ایمنتر و اقتصادیتر تأمین میشد. البته در گزینه چاه و قنات امکان ریخت و پاش مالی بسیار کم است. حسابرسی آن ساده است. جنگلخواری و خانهسازی کنار دریاچه برای برخی خواص و... در این گزینه ناممکن است و دیگر آنکه افتتاحی هم درکار نیست و کسی هم نمیتواند آن را به پرونده پرافتخار سازندگی خود بیفزاید.
سد شفارود برای کشاورزی؟ شفارود بهعنوان یک سد کشاورزی در سامانه اهدافش معرفی شده و سد انحرافی دیناچال نیز برای انتقال و تنظیم آب کشاورزی ساخته خواهد شد. گزارش مشاور 12هزار هکتار زیر دست سد را جزو سامانه فایدههای سد گذاشته است درحالیکه این اراضی هماکنون شالیکاری هستند و در بازدید منطقهای نگارنده و کارشناسان منطقهای روشن شد که اراضی هم اینک نیز بهشیوه بسیار کارآمدی آبیاری میشوند و به ساخت یک سد کشاورزی نیازی نیست. در گیلان و مازندران قرنهاست با روشی اندیشمندانه بهنام آببندان (شیوه گردآوری باران یا rain harvesting) یا بهشیوه برداشت حقابه از رودخانهها، شالیزارها و باغات آبیاری میشوند که روشهای کوچکتر، مشارکتیتر، کارآمدتر، اقتصادیتر و بومسازگارتری بهشمار میروند تا سدسازی. نیاز به تأمین آب کشاورزی بنابر ششهزار سال پیشینه دانش ژرف ما از مدیریت آب که دانشمندان بزرگی مانند حاسب کرجی را نیز به دنیا معرفی کرده است، همواره بهگونه کارآمد با قنات محلی یا برداشت محلی از رودها یا آببندانها انجام میشده است. روشهای سازگار با ویژگیهای اکولوژیک منطقهای مانند بکارگیری رطوبت و نمهوا و رطوبت خاک در باغهای زیرزمینی بوشهر و بندرعباس یا روشهای گردآوری باران در سیراف و... نیز نمونههایی از دانش کارآمد آب در این سرزمین هستند.
سد شفارود برای صنعت؟ ناگفته پیداست که صنعت نیاز به آبشیرین ندارد و آببازیافتی یک شهر را میتوان به صنعت اختصاص داد. اما مهمتر آنکه صنایعچوب و کاغذ چوکا و نیز شرکت شفارود که کارش برداشت چوب از هیرکان است از روز نخست به اشتباه در منطقهای با اینهمه حساسیت و شکنندگی اکولوژیکی راهاندازی شدند. بازگشت به مصاحبه دکتر هادی کیادلیری در این زمینه میرسیم به این پرسش که آیا برای صنایع چوب و کاغذ لازم بود هیرکان با همه ارزشهای بیچون و چرای آن نابود شود درحالیکه در نقاط دیگری از سرزمینمان میتوانستیم به کشت درخت و استحصال چوب دست بزنیم؟ امروز حتی تخصیص جنگلهای سوزنیبرگ اروپا و کانادا برای استحصال چوب نیز نادرست تشخیص داده میشود و کشت گونههای چوبی در بخشی از زمینهای یک کشور مناسبتر است. چه رسد به کفبری جنگلی پهنبرگ و میلیونها ساله در سرزمینی با شکنندگیهای ویژه اکولوژیکی.