طرح نو| راضیه زرگری| در کشور ما کمتر پیش میآید که کسی بگوید از کارش رضایت دارد و مسئولیتش را به بهترین نحو انجام میدهد. همیشه مسألهای برای نارضایتی، گلایه و غر زدن وجود دارد؛ «امنیت شغلی نداریم»؛ «سیستم ناعادلانه بر ادارات حاکم است»؛ «ارتقای شغلی براساس رابطه و رانت است نه شایستهسالاری»؛ «افراد خودمحور هستند و کسی به کل سیستم فکر نمیکند»؛ «کارفرمایان به مطالبات نیروی انسانی بیتوجه هستند» و هزاران اما و اگر و دلیل و استدلال دیگر. همه اینها باعث شده که قریب به اتفاق مردم ما بر این باور باشند که کار صرفا وسیلهای برای کسب درآمد است نه ارتقای فردی و نه راهی برای توسعهاجتماعی. این موضوع دستمایه گزارشی شده که در آن، نظر برخی از شهروندان را درباره فرهنگ کار در ایران پرسیده ایم. شرح نظرات شهروندان در گفت وگو با «شهروند»، در ادامه آمده است.
دلزدگی در سیستمهای ناعادلانه
الناز 32 ساله است و در اداره مرکزی یکی از بانکهای دولتی کار میکند. او درباره فرهنگ کار در ایران میگوید: کار در کشور ما صددرصد برای حقوق است نه چیز دیگر. در شرایطی که هیچکسی براساس علاقه کارش را انتخاب نمیکند و حقوق و بیمه معیارهای انتخاب کار است، فرهنگ معنوی کار معنایی ندارد. من که در محیط ادارات دولتی کار میکنم، از نزدیک میبینم که تقسیم کار بهدرستی انجام نمیشود و حجم کار یکی، دو برابر دیگری است درحالیکه حقوق هر دو یکی است. وقتی کارمندان میبینند عدالتی در مدیریت بروکراتیک ادارات وجود ندارد، دلزده میشوند و انگیزههای انسانی کار کردن در آنها کمرنگ میشود و صرفا منفعت مادی برای ادامه کار باقی میماند. فرهنگ کار در انتخاب سمتها و پستهای اداری وجود ندارد؛ افراد براساس شایستگی و تخصص انتخاب نمیشوند، کارمندی که وارد این سیستم میشود هم میداند پیشرفت و ارتقای شغلی براساس شایستهسالاری نیست و میداند که حتی اگر کارش را به بهترین نحو انجام دهد، باز هم برای ارتقا نیاز به رابطه و پارتی دارد، هیچ انگیزهای برای سالم کار کردن، باقی نمیماند. متاسفانه تنها چیزی که در ادارات ما مهم نیست، مدرک تحصیلی و مهارتهای شغلی است.
مهدی 40 ساله که شغلش آزاد است درباره فرهنگ کار میگوید، ساعتهای کاری ایرانیها این روزها در فضای مجازی سپری میشود. من که شغلم آزاد است، اگر در مدتی که خارج از خانه و به اصطلاح سرکار هستم به قول معروف اگر با دل و جان کارم را انجام ندهم به خودم ضربه میزنم و کاسبی خودم خوب پیش نخواهد رفت ولی بحث فرهنگ کار برای کارمندان فرق میکند. متاسفانه فرهنگکار ایرانیها اینطور است که مثلا در اداره نشستهایم و داریم کار میکنیم ولی مدام چشم مان به ساعت است که زودتر بگذرد و عصر بشود و از کار خلاص شویم؛ سرماه هم حقوقمان را بگیریم و برویم دنبال زندگیهایمان. همین میشود زمان کار مفید در ادارات ما طبق آماری که همین چند وقت پیش شنیدهام، روزانه 20 دقیقه است. نگاه اغلب ایرانیها به کار صرفا منبع درآمد است نه چیز دیگر.
فرهنگ کاری که در کارفرمایان
هم وجود ندارد
علیرضا 24 ساله دانشجوی ارشد آیتی است که در چند شرکت خصوصی کار برنامهنویسی و شبکه انجام میدهد؛ او میگوید، به نظرم در فرهنگ کار ایرانیها علاقه در کار نیست؛ و صرف داشتن شغل برای همه مهم است نه اینکه چه کاری انجام دهیم و چگونه انجام دهیم. کسانیکه خودشان کارآفرین هستند و اصطلاحا کار برای خودشان است، به نوع کار و پیشرفت و توسعه توجه و علاقه نشان میدهند. اما در کل فرهنگ کار ما ایرانیها در پیشرفت خودمان خلاصه میشود نه مجموعه. این ویژگی فقط مخصوص کارمندان نیست؛ کارفرمایان و صاحبان مشاغل هم صرفا به فکر پیشرفت خودشان هستند و تا جاییکه میتوانند از زیر دست خود کار میکشند. آن هم بدون هیچ امکانات و زمینه ایجاد رضایتشغلی. علیرضا ادامه میدهد، نیرویانسانی و دغدغههای او در چارچوب مدیریتی شرکتهای ما جایی ندارد. بهنظر من اگر هر فردی براساس علاقه و تخصص بتواند شغل مناسب پیدا کند و مجموعههای کاری چه دولتی و چه خصوصی، به نیروی انسانی و مطالبات او توجه داشته باشند، در این صورت پیشرفت فرد به پیشرفت محل کار وابسته میشود و هر کسی انگیزه بهتر کار کردن پیدا میکند. ولی در کشور ما بهویژه در محیطهای دولتی بیشتر بزن دررویی است؛ کارمندان چه کار کنند و چه کار نکنند، حقوق پایان ماهشان را دریافت میکنند. پس کسی به فکر اربابرجوع و امور جاری کار نیست.
اکرم، معلم ابتدایی است و 12سال سابقه کار در آموزش و پرورش دارد؛ با این حال از نبود تأمین امنیت شغلی گلایه دارد و آن را باعث پایین آمدن کیفیت کار عنوان میکند. او میگوید: من به کارم علاقه دارم با تمام توان تلاش میکنم در آموزش کودکان مفید باشم؛ اما مسألهای که روی کیفیت کار ما تأثیر میگذارد، نبود امنیت شغلی و حقوق و مزایای مناسب است که به مرور زمان هر انسان با انگیزهای را دلسرد میکند. فرهنگکار را فقط نباید از زاویه کارمندان دید؛ فرهنگ معنوی کار در کارفرمایان هم بسیار ضعیف است. سیستم فقط به جلو رفتن کار فکر میکند نه خواستههای منطقی کارمندان.
هر کسی قایق خودش را میسازد
امیر 35ساله است و در یک شرکت خصوصی در حوزه استانداردهای موادغذایی فعال است؛ او درباره فرهنگ کار ایرانیها میگوید: اولین چیزی که در رابطه با این موضوع به ذهنم خطور میکند، تصویر کشتی شکستهای است که روی آن هر کسی دارد با استفاده از قطعات کشتی قایقش را میسازد؛ غافل از اینکه کشتی درحال غرق شدن است. فرهنگ کار ایرانیها هم دقیقا همین است، هر کسی به فکر خود و رسیدن به نتیجه مطلوب خود است و هیچکس به دیگری و کل مجموعه فکر نمیکند.
در کل کشورهای درحال توسعه در فرهنگ انسانی کار کردن مشکل و چالش دارند، هرکسی قایق خودش را میسازد بدون اینکه به بنیان و زیرساختها فکر کند. این تصویر در کشورهای توسعهیافته برعکس است؛ بهطوریکه همه دستبهدست هم میدهند تا کشتی را بسازند؛ ولی در کشور ما هر کسی که بتواند از کشتی بیشتر بردارد و قایقش را بزرگتر کند در نظر دیگران موفقتر است.
کارمندان ناراضی همیشه غر بزن و ناله کن
سعید مترجم است و خدمات رایانهای هم انجام میدهد او فکر میکند بهطور كلي نگاه خيلي از مردم ما به كار فقط جنبه درآمدزايي آن است؛ چون خيليها دوست دارند ملك يا سرمايهاي داشته باشند و از سود گذران زندگي کرده و كار نكنند. يا از طرفي بيميل و رغبت سر كار ميروند و فقط چشم به آخر ماه دارند تا مزايا و حقوق را دريافت كنند! شايد خيلي از اين آدم ها اگر درآمدي لازم نداشتند،
سر كار نميرفتند. البته عدهاي هستند كه صرفا جداي از بحث مالي عاشق كارشون هستند و با جون و دل كار ميكنند حالا چه درآمد داشته، چه نداشته باشند. مسأله اينجاست كه خيلي از همون آدمهاي ناراضي از كار به دنبال كار مورد علاقه و شخصي خودشون نمیروند و از روی تنبلي و سستي يا شايدم بيهدف بودن در زندگي، عادت كردن به يك زندگي كارمندي و غر زدن از شرايط و در عين حال تلاش نكردن براي تغيير. به نظر من وقتی کسی از کاریکه انجام میدهد ناراضي باشد يا علاقهاي به اون كار نداشته باشد ناخودآگاه در کارش کم میگذارد، از زير كار درمیرود؛ و در توجیه کارش میگوید چرا تلاش كنم وقتي حقوقم کافی نیست يا چرا وجدان كاري داشته باشم.
سعید به دو جنبه در فرهنگ کار اشاره میکند؛ يك فقدان مديريت درست است که اين شرايط رو فراهم كرده كه كارمند راضي نيست و دل به كار نمیدهد و تصور میکند دزدي از كار نوعی زرنگی است برای احياي حقوق نداشتهاش و جنبه دیگر اينكه به زور سر اون كار رفته که این هم یا به دلیل تنبلي و دنبال لقمه آماده بخور و نمير رفتن است یا از سر اجبار شرايط؛ همین میشود که هیچوقت از کارش راضی نیست و همیشه از شرايط غر میزند. عقیده شخصی من این است که آقا اگر ناراحتي بيا بيرون؛ غر نزن ولي وقتي رفتي سر كاري بايد درست باشي و درست کار کنی. حالا آن کار هر چه که میخواهد باشد. اگر هر فردی انگیزه لازم برای کار را داشته باشد در جهت خدمت و پيشرفت محيط كاري تلاش میکند و قطعا شرايط بهتري فراهم میشود. نگاه فردی نباید نسبت به کار داشته باشیم وقتی شخص شركت، اداره يا حتي كل جامعه را از خودش بداند و براي ارتقای اون تلاش كند، توسعه و پیشرفت معنا پیدا میکند. اتفاقيكه متاسفانه شاهد كمرنگ شدنش شديم؛ هركسي دنبال منافع شخصي است حتي به قيمت زير پا گذاشتن ديگران.
الهی کار نکنی و نان بخوری...
محمدی، معلم پیشکسوت آموزش و پرورش است. او درباره فرهنگ کار در ایران با بیان اینکه نگاه ایرانیها در مورد کار در زمانهای مختلف تاریخ عوض شده است، میگوید: مثلا در اوایل انقلاب کار جهادی و بدون چشمداشت مالی خیلی معمول شد. شرایط ابتدای انقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و ایجاد نوعی روحیه تعاون بین مردم باعث استقبال از این نوع کار شد که در این دوران نگرش والا و هدفمندی جامعه باعث اعتلای مفهوم کار شده بود. بعد از اتمام جنگ و آسودگی از شرایط سخت آن، بهطور طبیعی کمکم رفاه زیاد شد و مردم به سمت اهداف مالی کشیده شدند که نتیجه این نوع طرز فکر، رفتن به سمت کمکاری و گرفتن دستمزد در مقابل تمام کارها اعم از کارهای متعهد شده و نشده بود.
بهنظر من ورود کالاهای لوکس و چرخش نگرش زندگی از سادهزیستی به تجملگرایی باعث شد که فرهنگ کار عوض شود یعنی کار کمتر و آسودگی و آسایش بیشتر، مطلوب مردم شد که این رویه سبب مدرکگرایی و توسعه بنگاههای دلالی در ایران شد. از قدیم یک حرفی بین آذریها رایج بود که «الهی کار نکنی و نان بخوری...» مفهوم این دعا آسایشطلبی و درواقع رسیدن به پول به شکل راحت و بیدردسر است... یعنی فرهنگ از زیرکار در رفتن که کمکم این دیدگاه در زندگیها پررنگ شده است. در عصر حاضر هم مردم انگار در هجمه محصولات تجملی چارهای به غیر از قبول شرایط ندارند. همه به دنبال دستمزد زیاد و رفاه بیشتر هستند.
او مرسوم شدن پدیده چند شغلی را باعث پایین آمدن کیفیت کار میداند و ادامه میدهد: اینکه هرچه زودتر کار را تحویل داده و پول بگیریم باعث ایجاد فرهنگ بزن دررویی شده است؛ چون
چند شغلی نسبت به توان جسمی و روحی هر فرد سختتر میشود. پس تعهد به کیفیت را فدای اهداف مالی خود میکنیم. اینکه کارمندان از انتخاب کار دولتی پشیمان هستند و بهرهوری در ادارات اینقدر پایین است از دیدگاه مادی و مالی علتی غیر از زیادهخواهی ما ندارد. حضرت علی(ع) میفرمایند: بهترین سرگرمی کار است. انسان وقتی درگیر کار مفید میشود همه انرژی جسمی و روحیاش به سمت انجام کار میرود. به نظر من کار جوهره وجودی انسان است. برای خود من که بانویی تحصیلکرده و شاغل در این اجتماع هستم مفهوم کار در دو حیطه با اهداف مجزا تعریف میشود. اولویت اول زندگی من کار در منزل و رسیدگی به امور خانه و فرزندانم است و بعد شغلی که متعهد خدمت در آن شدهام. دیده شده که بسیاری از خانمها یکی را فدای دیگری میکنند. بهنظر حقیر قبل از استخدام هر فردی باید دورههای مشاوره برای افراد گذاشته شود که فرد در مورد حیطه وظایف و عدم تداخل وظایفش آموزشهایی ببیند. در جامعه امروز ما اکثر افراد در کارها و وظایف دچار افراط و تفریط هستند. یا مثل ژاپنیها کار درحد خودکشی را میپسندند یا اهمالکار و بیخیال از وظایف شغلی خود شدهاند و سخن گرانقدر پیامبر اکرم(ص) را فراموش کردهاند که فرمودند خیرالامور اوسطها.