| نرگس گنجی | | مدرس و پژوهشگر زبان و ادبیات معاصر عربی|
«سمیح القاسم» جایگاه خوبی در شعر مقاومت فلسطین دارد. او در یک خانواده فلسطینیالاصل که مذهب دروزی داشتند در اردن به دنیا آمد. اما القاسم خودش را فلسطینی میدانست و در بسیاری از شعرهایش به دفاع از ملت فلسطین پرداخته بود. او تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته اقتصاد سیاسی در مسکو گذراند و در کنار آن، فلسفه هم خواند. «سمیح القاسم» مدتی سردبیری دو نشریه «الغدر» و «التحاد» را هم برعهده داشت و چندباری هم بهدست صهیونیستها زندان افتاد یا گاهی تعبید و بازداشت خانگی شد.
زمانی «سمیح القاسم» را بهعنوان مرد شماره دو شعر فلسطین بعد از «محمود درویش» میشناختند. به خاطر اینکه هردوی آنها شاعر، ادبیات مقاومت و مبارز بودند و دوستی با سابقهای با هم داشتند. حتی کتابی بهنام «یادداشتهایی کمی پرتقالی» از آن دو در بیروت به زبان عربی منتشر شده که شامل نامههایي است که آنها به یکدیگر مینوشتند. این کتاب که نثر خوبی در ادبیات معاصر عربی دارد و نشانگر این است که آنها علاوه بر اینكه شاعران خوبی بودند، قلم شیوایی هم در نثر ادبی داشتند. اما شاید بتوان تفاوت او با محمود درویش را در این دانست که اشعار درویش در تمام طول زندگیش بهصورت یکنواخت مورد استقبال و علاقه مردم عرب بود و هیچوقت بازار شعر او سرد نشد. اما «سمیح القاسم» در سالهای اخیر آن شهرت و درخشش سابق را نداشت. علتش هم این بود که موضع سیاسی او در سالهای اخیر برای مردم عرب مشخص نبود.
من فکر میکنم علت این موضوع کهولت سن و بیماری القاسم بود که باعث شده بود او کمتر همان موضع تند خود را نسبت به صهیونیستها در آثارش نشان دهد. اما شعرهای او در دهههای اول زندگیش درخشش بیشتری داشتند و«سمیح القاسم» در جوانی و میانسالیاش، چهره نامداری بود که مردم عرب هر روز بهدنبال خواندن شعرهایش بودند. البته ظهور شاعران جوانتر در ادبیات عرب که توجهها را هم توانستند به خود جلب کنند، مزید بر علت شد تا این شاعر شهرت و اعتبار دوران قبلی خودش را از دست بدهد. یکی دیگر از تفاوتهای او با درویش در این است که محمود درویش در طول زندگیش فرصت این را پیدا نکرد که به ایران بیاید اما القاسم سفرهای زیادی به ایران داشت. حتی من یکبار او را در نمایشگاه بینالمللی کتاب درحال شعر خواندن دیدم. با اینکه «سمیح القاسم» داستاننویس و نمایشنامهنویس هم بود، اما او را در ایران بیشتر با شعرهایش میشناسند. شعرهایی که هم تعدادشان در میان آثار او بیشتر است و هم توانایی او در آنها بیشتر بهچشم میآید. خصوصا شعرهایی که او با لحنی انتقادی و تند خطاب به صهیونیستها سروده بود. البته او برای همه کسانی که به ادبیات عرب علاقهمند هستند، شخصيت شناخته شدهاي است. من در سال 71 رسالهای درباره شاعران مقاومت عرب نوشتم که در آن به «سمیحالقاسم» پرداختم و آن رساله منبع بسیاری از پایاننامهها و مقالههای بعدی درباره او شد. در تلویزیون ایران هم چندباری برنامههایی درباره ادبیات مقاومت فلسطین ساخته شده که در آنها به این شاعر هم پرداخته شده است. مترجمان ایرانی بیشتر از همه اشعار او را ترجمه کردهاند، خود من هم بارها شعرهای او را برای مجلات مختلف ترجمه کردهام.
سمیحالقاسم شاعر بسیار پرکار و فعالی بود، بهتازگی چند جلد قطور از دیوانش در کشور کویت منتشر شده است و حالا آثار زیادی از او باقیمانده همانند کتابهای کاروانهای خورشید، سرود جادهها، دود آتشفشانها، بر افتادن نقاب، یک روز از تصویر خود بیرون خواهم آمد و... او شاعری است که از لحاظ شخصیتی و اخلاقی بسیار خوشبین و امیدوار به آینده است، یعنی وقتی کلیت شعرهایش را در نظر میگیرید همیشه نسبت به آینده ملت فلسطین اظهار امیدواری کرده است. یکی دیگر از موضوعات اشعار او علاوه بر انتقاد به صهیونیستها، انتقاد به جهان عرب بوده، این شاعر بسیاری از سران عرب را در شأن و شایسته ملتهای عرب نمیدانست و دراینباره شعرهای زیادی سروده بود. یکی از شعرهای زیبای او که در شروع انتفاضه اول آن را خطاب به ارتش اسراییل سرود و من آن را به فارسی ترجمه کردم، شعر «نامه به سربازانی که نمیخوانند» هست که البته وزن زیبای آن در عربی در ترجمهاش مشخص نیست. بخشی از آن را به یاد «سمیحالقاسم»، شاعر فلسطینی حامی مقاومت که پس از سالها مبارزه با سرطان در 75سالگی درگذشت، میخوانیم:
«پیش آیید
پیش آیید
هر آسمانی بر فرازتان جهنم نیست
هر زمینی زیر گامتان جهنم نیست
پیش آیید
کودک و پیر ما میمیرد و تسلیم نمیشود
مادر بر کشته فرزاندنش فرو میافتد و تسلیم نمیشود
پیش آیید
با سربازبرهایتان
با کینهبارهایتان
و آواره کنید و یتیم کنید و ویران کنید
اما درون ما را نخواهید شکست
شوق ما را مغلوب نخواهید کرد»