سیاوش رضایی گروه اقتصادی شهروند
اقتصاددانان مازاد درآمد نسبت به مصرف را پسانداز میدانند ولی در ایران پسانداز به معنای صرفنظر كردن از منافع مصرفی فعلی به امید دستیابی به منفعت و مطلوبیت بیشتر در آیندهاست. براساس آمارهای ارایهشده نرخ پسانداز در ایران بهطور میانگین به 40درصد میرسد که این نرخ، ایران را از این منظر حتی بالاتر از بسیاری کشورهای صنعتی دنیا قرار داده است. بنابر گزارش سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در سال 2013 نسبت پساندازهای ملی به تولید ناخالص داخلی در ایران بیشتر از ۱۲۶کشور و همه کشورهای صنعتی بهجز نروژ و سوییس است.
براساس این گزارش، کل پساندازهای ملی ایران در پایان سال 2013 بالغ بر 124میلیارد دلار معادل 3/30درصد تولید ناخالص داخلی ایران در این سال بوده است. در سال 2012 نیز نسبت پساندازهای ملی ایران به تولید ناخالص داخلی 3/30درصد اعلام شده بود. ایران از لحاظ نسبت پساندازهای ملی به تولید ناخالص داخلی در رتبه 26 جهان قرار گرفته است که بالاتر از همه کشورهای صنعتی بهجز نروژ و سوییس است. این دو کشور به ترتیب رتبههای 13 و 23 را در این ردهبندی بهدست آوردهاند. در صدر این ردهبندی جمهوری کنگو قرار گرفته که بیشترین نسبت پساندازهای ملی به تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است. پساندازهای ملی در این کشور معادل 4/61درصد تولید ناخالص داخلی این کشور بوده است. پس از کنگو، کویت با رقم 8/54درصدی در رتبه دوم و قطر با رقم 1/54درصدی در رتبه سوم از این نظر قرار گرفتهاند. کشورهای چین، سنگاپور، چاد، الجزایر، عربستان، گابن و جمهوری آذربایجان نیز به ترتیب در رتبههای چهارم تا دهم از نظر نسبت پساندازهای ملی به تولید ناخالص داخلی خود قرار گرفتهاند.
چرا پسانداز تبدیل به سرمایه نمیشود
بسیاری از اقتصاددانان پسانداز را اساس توسعه میدانند و اعتقاد دارند هر کشوري که نسبت پساندازش از ديگري بالاتر باشد، پيشرفتهتر است و يکي از شاخصهاي توسعه در جهان بر همين مبناست. آمارها حکايت از اين دارد که نسبت پسانداز به توليد 32 به 34 است که 25 تا 26درصد آن موجب سرمايهگذاري ميشود. این در حالی است که میزان بالای پسانداز در ایران رابطه چندانی با توسعهیافتگی کشور ندارد. مجموع سرمایه موجود در ایران یکمیلیون و 300هزار میلیارد تومان برآورد شده است. اما این عدد قابلتوجه نشاندهنده دو پارادوکس و تضاد است. در حالی که نرخ پسانداز در کشور حتی در سختترین شرایط 40درصد بوده است ولی نرخ سرمایهگذاری تنها 25درصد گزارش شده است که فاصله میان این دو نرخ نخستین پارادوکس را نشان میدهد. به دلیل ارتباط دوسویه پسانداز و سرمایهگذاری و همچنین رشد اقتصادی بهطور معمول پساندازهای انجام شده باید به سرمایهگذاری و سپس رونق تولید و توسعه ختم شود ولی در ایران این معادله اقتصادی کار نمیکند و نرخ سرمایهگذاری بهطور متوسط 15درصد از پسانداز کمتر است.
ﺑﺮاﺳﺎس مطالعات انجام شده اﻓﺰاﯾﺶ در ﻣﯿﺰان ﭘﺲاﻧﺪاز ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ اﻧﮕﯿﺰه ﻻزم ﺑﺮای ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻓـﺰاﯾﺶ ﻣﯿـﺰان ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔـﺬاری و در ﻧﻬﺎﯾﺖ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﯽﺷﻮد، بنابراین عدموجود این شرط که به انگیزه سرمایهگذاری اشاره دارد باعث شده تا سرمایهگذاری از پسانداز عقب بماند. آنچه سرمایهگذاران بهدنبال آن هستند کسب سود و منفعت اقتصادی است که در کنار امنیت بخش عمدهای از پساندازها را به سمت سرمایهگذاری هدایت میکند اما در ایران هنوز انگیزهای که پساندازکنندگان را به سرمایهگذاران تبدیل کند، آنقدر قوی نیست.
دومین پارادوکسی که در بحث پسانداز وجود دارد به این موضوع برمیگردد که طی سالهای اخیر همواره درآمد ایرانیها کمتر از هزینههای آنها بوده است. در این سالها تمام گزارشهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران حاکی از این است که میان درآمد و هزینه خانوارهای ایرانی یک شکاف عمیق وجود داشته است اما با این وجود مردم بخشی از درآمدهای خود را پسانداز میکنند. پاسخ این سوال که شکاف میان درآمد و هزینه ایرانیها چگونه پرمیشود روشن است. آنها با حذف برخی از اقلام سبد مصرفی که در جای خود بسیار مهم هستند این تعادل را برقرار میکنند تا پولی هرچند اندک برای پسانداز و به قول معروف روز مبادا باقی بماند. هزینههایی مانند تفریح، آموزش، سرگرمی و بهداشت و درمان طی سالهای اخیر سیرنزولی داشتهاند. در واقع درآمد ایرانیها صرف هزینههای بسیار ضروری مانند غذا، مسکن، آب و برق و... شده است و هزینههایی که بسیار ضروری نیستند سهم کمتری از کل سبد هزینه خانوار دارند، بنابراین به دلیل بیاعتمادی به آینده و همچنین جایگاه ویژه پسانداز در فرهنگ ایرانیها تحت هر شرایطی ترجیح میدهند مبلغی را برای آیندههای دور خود پسانداز کنند. حال اگر روز مبادا فرا نرسد، پسانداز خانواده شکل واقعی پسانداز را به خود میگیرد.
ایرانیها با مازاد درآمد خود چه میکنند
در حالي متوسط نرخ پسانداز در ايران به 40درصد میرسد که یکی از گزارشهای بانک مرکزي از نحوه توزيع تخصيص منابع مالي افراد نشان میدهد تنها 12درصد مردم در بانکها و موسسات مالی پسانداز ميکنند و مابقی به اشکال مختلفی مازاد درآمد خود را به نوعی پسانداز ميكنند.
بنابر اين گزارش 4/17درصد افراد مازاد درآمد خود را به پرداخت بدهي اختصاص ميدهند، 9/8درصد افراد براي خريد وسايل خانه و اساس منزل از آن استفاده ميکنند، 12درصد به پسانداز منابع ماليشان در موسسات مالي و اعتباري اقدام میکنند؛ 8/10درصد براي شروع کار از مازاد درآمد سود ميجويند، 1/0درصد درآمد اضافي خود را صرف خريد دلار ميکنند؛ 5/0و 8/0درصد به ترتيب اوراق مشارکت و سهام ميخرند؛ 2/4درصد طلا ميخرند؛ 6/4درصد از مردم براي خريد خودرو از پسانداز خود بهره ميبرند. 5/0درصد از مردم هم به منظور اخذ سود، پول خود را نزد ديگران ميگذارند؛ 6/4درصد به نسبت مساوي با ذخيره مالي خود به مسافرت ميروند و به علاوه آن را صرف امور خيريه میکنند و 9/1درصد هم مازاد درآمد خود را صرف ساير امور میکنند.
راه به خدمت گرفتن پسانداز
ﻧﻘﺶ ﭘﺲاﻧﺪاز در ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاري و رﺷـﺪ اﻗﺘﺼـﺎدي، از ﺟﻤﻠـﻪ ﻣﻮﺿـﻮﻋﺎﺗﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻫﻤﻮاره در ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺳﻴﺎﺳﺘﻬﺎ و ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي اﻗﺘﺼﺎدي ﻣﺪﻧﻈﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻫﺮ ﻛﺸﻮري ﺑﺮاي دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاري ﺑﻮده و ﺷﺮط ﻻزم ﺑﺮاي ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔـﺬاري اﻧﺠـﺎم ﭘـﺲاﻧﺪاز اﺳﺖ. در واﻗﻊ ﻣﻲﺗـﻮان ﮔﻔـﺖ ﻛـﻪ لازمه رﺷـﺪ اﻗﺘﺼـﺎدي ﭘـﺲاﻧـﺪاز اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاري ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه و ﺑﻪدﻧﺒﺎل ﺧﻮد اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻮﻟﻴﺪ و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدي را ﺑﻪ ﺑﺎر آورد. مطالعات انجام شده ﺣﺎﻛﻲ از ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻌﻨﻲدار ﭘﺲاﻧﺪاز ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ ﺑﺮ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدي ملی است وﻟﻲ درآﻣﺪﻫﺎي ﻧﻔﺘﻲ (ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﻜﻤﻞ ﭘﺲاﻧﺪاز در ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﻻزم براي ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاري) ﻧﻘﺶ ﮔﺴﺘﺮدهﺗﺮي ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﺲاﻧﺪاز در رﺷـﺪ اﻗﺘﺼـﺎدي دارند.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﻴﺖ اﻗﺘﺼﺎد اﻳﺮان و واﺑﺴﺘﮕﻲ آن ﺑﻪ ﺻﺎدرات ﻧﻔﺖ و ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﺎﻟﻲ اﺟﺰای اﻗﺘﺼﺎد از ﻃﺮﻳﻖ درآﻣﺪﻫﺎي ﻧﻔﺘﻲ و ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻓﻖ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت 1404 و رﺳـﻴﺪن ﺑـﻪ آرزوي دﻳﺮﻳﻨـﻪ اﻗﺘﺼـﺎد ﺑـﺪون ﻧﻔـﺖ و ﺑـﺮاي ﺟﻠﻮﮔﻴﺮي از اﻓﺖ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدي ﻻزم اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰي دﻗﻴﻖ و اﺳﺎﺳﻲ از ﻃﺮﻳﻖ «اﻳﺠـﺎد و ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺑﻮرس ﻣﻨﻄﻘﻪاي در ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺸﻮر، اﻧﺘﺸـﺎر اوراق ﻣﺸـﺎرﻛﺖ داراي ﺟﺎذﺑـﻪ ﺑـﺮاي ﻣﺮدم، اﻳﺠﺎد و ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣوﺳﺴﺎت ﻣﺎﻟﻲ و اﻋﺘﺒﺎري ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺎرت ﺑﺎﻧﻚ ﻣﺮﻛـﺰي» اﻗـﺪام ﺑـﻪ ﺗﻘﻮﻳـﺖ ﻧﻘﺶ ﭘﺲاﻧﺪاز در ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣـﺎﻟﻲ ﺳـﺮﻣﺎﻳﻪﮔـﺬاری شود بهطوري كه ﭘـﺲاﻧـﺪازﻫﺎي ﺳـﺮﮔﺮدان و ﻧﻘﺪﻳﻨﮕﻲﻫﺎي در دﺳﺖ ﻣﺮدم ﺟﺬب ﺷﺪه و از ﻃﺮﻳﻖ كانالهاي ﻣﻄﻤﺌﻦ و ﻛﺎرا و ﺑـﺎ ﻫـﺪف ﺗﻘﻮﻳـﺖ رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدي ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاریهاي ﻣﻮلد شود.
از ﺳﻮي دﻳﮕﺮ از ﻃﺮﻳﻖ سياستهاي ﺗﺸـﻮﻳﻘﻲ و...، ﻣﻮﺟﺒـﺎت ﺣﻔـﻆ و ﺗﻘﻮﻳـﺖ ﻧﺴـﺒﺖ ﺑـﺎﻻي ﭘﺲاﻧﺪاز ﺑﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﻲ و ﻧﻴﺰ ﻣﻴﻞ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﭘﺲاﻧﺪاز در اﻗﺸﺎر ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﻬﻴﺎ شود. در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺗﻮان از ﻃﺮﻳﻖ ﻓﺮاﻫﻢ کردن ﺳﺎزوﻛﺎر ﻻزم، اﻧﺘﻘﺎل ﭘـﺲاﻧـﺪاز اﻳﺮاﻧﻴـﺎن ﻣﻘﻴﻢ ﺧﺎرج از ﻛﺸﻮر و ﻧﻴﺰ ورود سرمايهگذاريهاي ﻣﺴـﺘﻘﻴﻢ و ﻏﻴﺮﻣﺴـﺘﻘﻴﻢ ﺧـﺎرﺟﻲ ﺑـﻪ ﻛﺸـﻮر را ﺗﺴﻬﻴﻞ کرد ﺗﺎ از ﺗﻤﺎم ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﺘﻮان ﺑﺮاي رﺳﻴﺪن ﺑﻪ اﻗﺘﺼﺎد ﺑﺪون ﻧﻔـﺖ در اﻓـﻖ ﺑﻠﻨﺪﻣـﺪت دﺳـﺖ ﻳﺎﻓﺖ.
رابطه تورم و بیکاری با پسانداز
نرﺥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﻣﻠﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎﻱ ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﻋﻤﻠﻜﺮدﻱ ﻳﻜﺴﺎﻥ دﺭ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪﺕ ﻭ ﻛﻮﺗﺎﻩﻣﺪﺕ ﺍﺯ ﺧﻮد ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲدﻫﺪ. ﺍﺛﺮ ﺭﺷـﺪ ﺍﻗﺘﺼـﺎدﻱ ﻭ دﺭﺁﻣﺪ ﺳﺮﺍﻧﻪ ﺑﺮ ﻧﺮﺥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ. هر درصد افزایش در تورم به ترتیب به میزان 10/0 و 0/93درصد سبب کاهش در پسانداز ملی (مجموع پسانداز خانوادهها، بخش خصوصی و دولت) و پسانداز بخش خصوصی میشود. همچنین نرخ رشد درآمد ملی دارای اثر مثبت بر پسانداز ملی و پسانداز بخش خصوصی است و هر واحد افزایش در درآمد ملی سبب افزایش در پسانداز ملی و پسانداز بخش خصوصی میشود. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﻨـﺪ ﻛـﻪ دﺭ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ دﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺳﻌﻪ دﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻓـﺰﺍﻳﺶ دﺭﺁﻣـﺪ ﺳـﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺑـﺎﻻ ﺑـﻮدﻥ ﻧـﺮﺥ ﺭﺷـﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎدﻱ ﺍﻭﻻ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻛﺎﻫﺶ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﻓﻘﺮ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ بهوجود ﻣﻲﺁﻳـﺪ. ﺛﺎﻧﻴـﺎ ﺳﻬﻢ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎﻱ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪﻭﻳﮋﻩ دﻭﻟﺖ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻠﻲ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ، ﻟﺬﺍ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻣﺜﺒـﺖ ﻣﻌﻨﻲدﺍﺭﻱ ﺑﺮ ﻧﺮﺥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﺮﭼـﻪ ﺭﺷـﺪ ﺍﻗﺘﺼـﺎدﻱ دﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺳﺮﻳﻊﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻮد. ﺍﺛﺮ ﻧـﺮﺥ ﺗـﻮﺭﻡ ﺑـﺮ ﻧـﺮﺥ ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ ﻣﻨﻔﻲ ﺍﺳﺖ. ﻋﻠﺖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻜﻮﺱ ﺑﻴﻦ ﻧﺮﺥ ﺗﻮﺭﻡ ﻭ ﻧـﺮﺥ ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ ﺍﻳـﻦ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ دﺭ ﺷـﺮﺍﻳﻂ «ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺎﻟﻲ ﺗﺤﺪﻳﺪﺷﺪﻩ» ﻛﻪ دﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎﺳﺖ، ﺑﺎ ﺍﻓـﺰﺍﻳﺶ ﺗـﻮﺭﻡ ﻧـﺮﺥ ﺳـﻮد ﻭﺍﻗﻌـﻲ ﻣﻨﻔـﻲ ﻣﻲشود و ﻧﺮﺥ ﺳﻮد ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎ ﻭ ﻛﺎﻫﺶ ﺣﺠﻢ ﻭﺍﺳﻄﻪﮔﺮﻱ ﺷـﺒﻜﻪ ﺑﺎﻧﻜﻲ دﺭ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺟﺬﺏ ﻭ ﺗﺨﺼﻴﺺ ﺍﻋﺘﺒـﺎﺭﺍﺕ ﻣـﻲﺷـﻮد. ﺍﻳـﻦ ﭘﺪﻳـﺪﻩ، ﻣﻮﺟـﺐ ﺗﻐﻴﻴـﺮ ﺗﺮﻛﻴـﺐ سبد ﻋﺎﻣﻼﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎدﻱ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ دﺍﺭﺍﻳﻲﻫﺎﻱ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ (ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﻛﺎﻻﻫـﺎﻱ ﺑـﺎدﻭﺍﻡ، ﺯﻣـﻴﻦ ﻭ ﻣﺴﺘﻐﻼﺕ) ﻭ دﺍﺭﺍﻳﻲﻫﺎﻱ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺭﺯ ﻭ ﻃﻼ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﺍﺛﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﻲ ﺑـﺮ ﺍﻓـﺰﺍﻳﺶ ﺗـﻮﺍﻥ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﺸﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭد، بنابراین ﻣﻨﻔﻲ ﺑﻮدﻥ ﺳﻮد ﻭﺍﻗﻌـﻲ ﺍﺯ ﻳـﻚﺳـﻮ ﺑﺎﻋـﺚ ﻛـﺎﻫﺶ ﺍﻧﮕﻴـﺰﻩ دﺭ ﺍﻓـﺮﺍد ﺟﻬﺖ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ دﻳﮕﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﺧﺮﻭﺝ ﺳﭙﺮدﻩﻫﺎﻱ ﺑﺎﻧﻜﻲ ﺍﺯ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺑـﺎﻧﻜﻲ ﻣــﻲﺷــﻮد. ﺑــﺎﺯﺍﺭ ﺳــﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﻳــﺮﺍﻥ ﻧﻴــﺰ ﺑــﻪ دﻟﻴــﻞ ﺿــﻌﻒ ﺳــﺎﺧﺘﺎﺭ ﻭ ﻋــﺪﻡﻛــﺎﺭﺍﻳﻲ، ﺗــﻮﺍﻥ ﺟــﺬﺏ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎﻱ ﺳﺮﮔﺮدﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭد. دﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳـﻦ ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯﻫﺎ ﺑـﻪ ﺳـﻤﺖ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫـﺎﻱ ﻏﻴﺮﺭﺳـﻤﻲ ﺳﻮﻕ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺨﺼﻴﺺ ﻧﺎدﺭﺳﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﻟﻲ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﻣـﺎﻟﻲ ﺑﻴﺸـﺘﺮ ﺑـﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ دﺍﺭﺍﻳﻲﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮﻥ ﺯﻣـﻴﻦ، ﻣﺴـﻜﻦ ﻭ... ﺭﻓﺘـﻪ ﻭ ﺗﺸـﺪﻳﺪ ﺗـﻮﺭﻡ ﺭﺍ دﺭ ﭘـﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ دﺍﺷﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺗﺸﺪﻳﺪ ﺗﻮﺭﻡ ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ ﻣﻠـﻲ ﺷـﺪﻩ ﻭ ﺳـﺮﻣﺎﻳﻪﮔـﺬﺍﺭﻱ ﻭ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﺷﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎدﻱ ﺭﺍ ﻣﺤـﺪﻭد ﺧﻮﺍﻫـﺪ ﻛـﺮد. ﻣﺤـﺪﻭدﻳﺖ ﺭﺷـﺪ ﺍﻗﺘﺼـﺎدﻱ ﺑـﺮ ﻧـﺮﺥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﺍﺛﺮ ﻣﻨﻔﻲ دﺍﺭد ﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﺮﺧﻪ ﺍدﺍﻣﻪ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲﻛﻨﺪ. همچنین ﺍﺛﺮ ﺑﺎﺭ ﺗﻜﻔﻞ (تعداد افراد تحت تکفل یک شاغل) ﺑﺮ ﻧـﺮﺥ ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ نیز ﻣﻨﻔـﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﻳﺎﻱ ﺁﻥ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﺍﻓـﺰﺍﻳﺶ ﺯﺍد ﻭ ﻭﻟـﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ ﺍﻓـﺰﺍﻳﺶ ﺑﻴﻜـﺎﺭﻱ، ﺑﺎﺭ ﺗﻜﻔـﻞ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻓﺮﺍد دﺭ ﺳﻨﻴﻦ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﺑـﻪ ﻋﺒـﺎﺭﺕ دﻳﮕـﺮ ﻫﺮﭼﻪ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺷﺎﻏﻞ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ دﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻓﺮﺍد ﻛﻤﺘﺮﻱ ﺗﺤﺖ ﺗﻜﻔﻞ ﻓﺮد ﺷﺎﻏﻞ ﻗـﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﻭ دﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻓﺮﺍد ﺷﺎﻏﻞ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ خواهند داشت، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﻛـﺎﻫﺶ ﻧﺮﺥ ﺑﻴﻜﺎﺭﻱ، ﻧﺮﺥ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ. دﺭ ﺍﻗﺘﺼﺎد ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺍﺯ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﻋﺮﺿـﻪ ﻧﻴـﺮﻭﻱ ﻛـﺎﺭ ﺑﺎﻻﺳـﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻃـﺮﻑ دﻳﮕـﺮ ﺗﻘﺎﺿـﺎﻱ ﻛﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﺬﺏ ﺍﻓﺮﺍد ﺟﻮﻳﺎﻱ ﻛﺎﺭ ﻭﺟﻮد ﻧﺪﺍﺭد دﺭ ﻧﺘﻴﺠـﻪ ﺍﻗﺘﺼـﺎد ﺑـﺎ ﻧـﺮﺥ ﺑﻴﻜـﺎﺭﻱ ﺑﺴـﻴﺎﺭ ﺑﺎﻻﻳﻲ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ دﻭﻟﺖ ﻫﺮﺳﺎﻟﻪ ﻛﺴﺮﻱ ﺑﻮدﺟﻪ ﺧﻮد ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻣـﻲدﻫـﺪ ﻛـﻪ ﺍﻳـﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ ﭘﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ دﻭﻟـﺖ ﺷـﺪﻩ ﻭ در نتیجه ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ ﻣﻠـﻲ ﺭﺍ ﻛـﺎﻫﺶ ﻣـﻲدﻫـﺪ. ﺗـﻮﺭﻡ ﻣﻮﺟﻮد دﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﭘﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺭﻫـﺎ (ﺑـﻪﻭﻳـﮋﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺭﻫـﺎﻳﻲﻛـﻪ ﻧـﺎﻥﺁﻭﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺭ و ﺣﻘﻮﻕﺑﮕﻴﺮ ﺑﺎﺷند) ﻛﺎﻫﺶ ﻳﺎﺑﺪ. این ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻴﻜـﺎﺭﻱ گستردﻩ، ﻛﺴـﺮﻱ ﺑﻮدﺟـﻪ ﻓﺰﺍﻳﻨﺪﻩ دﻭﻟﺖ ﻭ ﻧﺮﺥ ﺗﻮﺭﻡ ﺑﺎﻻ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﻭﻧﺪ ﻧـﺮﺥ ﭘـﺲﺍﻧـﺪﺍﺯ ملی دﺭ ﭼﻨـﺪ ﺳـﺎﻝ ﺍﺧﻴـﺮ ﻛﺎﻫﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
ظرفیت جذب سرمایه در طرحها پایین است
شهروند| دکتر علی دینی، استاد دانشگاه تهران درباره شکاف 15درصدی میان پسانداز و سرمایهگذاری میگوید: مهمترین دلیلی که پسانداز به نسبت بالای ایرانیان به سرمایهگذاری و رونق تولید منجر نمیشود را باید در ظرفیت پایین جذب سرمایه در پروژههای سرمایهگذاری جستوجو کرد. این اقتصاددان در گفتوگو با «شهروند» میافزاید: در حال حاضر بیش از 560هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور وجود دارد در حالی که مشکل عمده واحدهای تولیدی کمبود نقدینگی است، بنابراین مشکل اصلی در میزان جذب سرمایه و همچنین هدایت سرمایهها به فعالیتهای مولد اقتصادی است. به گفته وی طی سالهای اخیر به دلیل سوءمدیریت بر طرحهای سرمایهگذاری بهرغم وجود نقدینگی بالا بسیاری از طرحها به دلیل کمبود منابع نیمهتمام باقی ماندهاند. این در حالی است که اگر منابع مالی درست هدایت شود و از طرف دیگر مدیریت بهینهای بر پروژهها حاکم شود نقدینگی 560هزار میلیارد تومانی نهتنها مخرب نیست و به تورم دامن نمیزند بلکه در خدمت توسعه کشور قرار میگیرد.