«اصلا مشایی را قبول نداریم»، « ارتباط تشکیلاتی با احمدینژاد نداریم» و «احمدینژاد را فقط بهعنوان رئیس دولتهای نهم و دهم قبول داریم». اینها جملاتی است که این روزها از زبان برخی مدیران دولت احمدینژاد شنیده میشود. مدیرانی که گرد هم آمدهاند و جبههای بهعنوان «یکتا» تشکیل دادهاند. ناصر ایمانی، تحلیلگر سیاسی اصولگرا معتقد است که فعالیتهای «یکتا» برای انتخابات در حد ارایه لیست جداگانه نیست و تنها آنها برای گرم کردن تنور انتخابات آمدهاند. او معتقد است که میتوان به اظهارنظرهای این گروه در مورد عدم ارتباط با احمدینژاد اعتماد کرد و بدون پیش فرض، اجازه داد که آنها بیشتر مواضع و فعالیتهای خود را توضیح دهند.
آقای ایمانی، جبهه یکتا اعلام موجودیت کرده است. اعضای این جبهه را هم تعدادی از اعضای کابینه آقای احمدینژاد و مدیران او تشکیل میدهند. این درحالی است که آنها مدعیاند، ارتباط تشکیلاتی با آقای احمدینژاد ندارند. نظر شما چیست؟
من هم معتقدم ارتباطی ندارند و واقعا اینطور که شواهد نشان میدهد این افراد ارتباطی با احمدی نژاد ندارند.
منظورتان کدام شواهد است؟ آیا منظورتان همین اظهار نظرهای اخیرشان درباره عدم ارتباط با احمدینژاد و انتقاد از آقای مشایی است؟
البته این هم یک دلیل است. اما دلیل دیگر من این است که این افرادی که الان در «یکتا» هستند، واقعا هیچ وجه مشترکی با تیم اصلی یا حلقه اول احمدینژاد در همان زمان هم نداشتند. معتقدم که آنها در همان زمان هم به دلایل دیگری در کابینه حضور داشتند که یکی از آن دلایل هم انجام امورات کشوری بود و درعین حال همان زمان هم به عملکرد احمدینژاد انتقاد داشتند. دلیل دیگر این است که در چند سالی که دولت قبل تمام شده است و اتفاقا اطرافیان آقای احمدینژاد هم فعالیت میکنند، این گروه با هیچکدام از آنها کار نکرده و حتی ساکت ماندن را ترجیح داده است.
اگر واقعا اینطور است و آنها همان زمان هم منتقد دولت احمدینژاد بودند، چرا همان زمان انتقادهایشان را بیان نکردند؟ این افراد در همان زمان هم بسیار حامی دولت وقت بودند.
به نظر من باید مجموع شرایط را دید و درباره آن اظهار نظر کرد. در دولت ممکن است که افراد مختلف تصمیمات مختلفی بگیرند و به کابینه اعلام کنند. منظورم این است که صرفا در بعضی موارد با کابینه مشورت نمیشود و تنها به آنها ابلاغ میشود که باید چه کنند. از این جهت شما فکر نکنید که هر اتفاقی که در دولت احمدینژاد افتاد، این افراد هم در آن دخیل بودهاند. در آن دولت، حلقه اصلی وجود داشت که تصمیم میگرفت و دستور اجرا میداد.
آیا واقعا میتوان گفت که فردی مدیر دولت احمدینژاد باشد اما با او ارتباط تشکیلاتی نداشته باشد؟
میشود گفت. چرا شما این پیش فرض را دارید که آنها دروغ میگویند؟ اگر راست بگویند چه؟ پیشتر هم گفتم که تصمیمات اساسی در یک حلقه اصلی و اول گرفته میشد که عموما کابینه از آنها خبر نداشت و این چیز پنهانی نیست. البته در همه دولتها یک حلقه اصلی همیشه وجود دارد اما در دولت احمدینژاد مشخص بود که این حلقه چه کسانی هستند و تصمیمات اصلی در کجا گرفته میشود.
جدای از این مطلب اگر به همین عملکردها و تصمیماتی که دولت میگرفت هم نقد داشتند چرا از کابینه انصراف ندادند؟
گاهی وقتها حضور نداشتن، مشکلی را حل نمیکند. در آن زمان تأکیدات زیادی از سوی برخی دلسوزان نظام به این افراد میشد که در کابینه بمانند.
فکر نمیکنید که اعلام بیارتباطی با احمدینژاد و انتقاد از آقای مشایی، در شرایطی که 9 ماه تا انتخابات مانده است، نوعی عافیتطلبی سیاسی یا بهرهبرداری انتخاباتی است؟
به هر حال آنها در دولت سابق حضور داشتند اما نباید اینطور بگوییم که هر کسی در آن دولت بود دیگر حق فعالیت سیاسی ندارد. به همان اندازه که فعالیت آنها در دولت احمدینژاد ثبت شده است، اعلام برائت از جریان انحرافی هم در کارنامه آنها میماند. بالاخره الان اینها میخواهند فعالیت سیاسی کنند. اگر بنا را به صحت حرفهایشان بگذاریم باز هم باید بگوییم چون در آن دولت بودند حق فعالیت ندارند؟از طرفی نمیتوان گفت که این افراد عافیتطلبی میکنند. البته من عافیتطلبی را در مجموع رد نمیکنم و شاید درباره برخی افراد اینطور باشد. شاید اگر من و شما هم در آن وضع قرار داشتیم ممکن بود که ادامه حضور را عافیتطلبی بدانیم.
اعضای یکتا اعلام کردهاند که قصد فعالیت انتخاباتی ندارند اما بررسی مجموع عملکردها و رصد فعالیتهای آنها ناقض این مطلب است.
فعالیت انتخاباتی دو معنا دارد. یک معنایش این است که گروهی لیست ارایه کنند. یک معنای دیگر هم این است که جریانها یا تشکلهایی به وجود میآیند و میگویند ما لیست نمیدهیم و در جهت تلاش برای هماهنگی و وحدت بین گروههای همسو تلاش میکنیم و آمدهایم که تنور انتخابات را گرمتر کنیم.
الان به نظر شما یکتا در کدام یک از این
2 موردی که گفتید، قرار میگیرد؟
خودشان اعلام کردهاند که لیست نمیدهند. اگر بخواهند لیست بدهند که نمیشود چون اگر هر کس بخواهد لیست بدهد که اوضاع پیچیده میشود.
درباره ارتباط آنها با پایداریها هم بحثهایی مطرح است. به نظر شما چقدر این ارتباط ممکن است صحت داشته باشد؟
آنها وجه اشتراکاتی دارند اما اختلافاتشان بیشتر است. اشتراکاتشان که شامل همان کلیات آرمانهای جریانهای اصولگرایی میشود. اما اختلافاتشان به روشها برمیگردد. معتقدم جریان یکتا مواضع نرمتر و معتدلتری نسبت به مسائل سیاسی دارد و عمدتا در زمینه روشها متمایز هستند.