شماره ۵۹۲ | ۱۳۹۴ شنبه ۳۰ خرداد
صفحه را ببند
گزارشی درخصوص توجه به محیط زیست در سینما و تلویزیون
مردم تصویر درستی از محیط زیست ایران ندارند

|  زهرا نجفی  | دیر زمانی است که دلسوزان و فعالان «محیط زیست» پی برده‌اند، سینما و تلویزیون یا به‌صورت کلی رسانه‌های تصویری ابزار قدرتمند‌تری برای تحت‌تأثیر قرار دادن عموم جامعه هستند. چراکه محافظت از محیط‌زیست نیازمند آگاهی و هوشیاری همه افراد جامعه است و نمی‌توان صرفا با صرف بودجه‌ای اندک یا گماردن چند مأمور از آن محافظت کرد. اما در سینما و تلویزیون ایران، آن‌طور که باید و شاید مقوله«محیط‌زیست» مورد توجه قرار نمی‌گیرد. هر چند که اکثر هنرمندان ایرانی خود دغدغه‌های محیط‌زیستی دارند، نمونه‌اش درخواست هنرمندان برای اختصاص دادن یارانه‌هایشان به حل مسائل زیست‌محیطی و آلودگی هوا که دو‌سال پیش صورت گرفت یا نامه 130 هنرمند به رئیس‌جمهوری که خواستار حفاظت از جنگل‌ مازيچال، قدیمی‌ترین جنگل تاریخ جهان شده بودند. با این حال این ابزارهای قدرتمند که رئیس سازمان حفاظت از محیط‌زیست هم به آن اذعان دارد، همچنان کم‌بهره باقی مانده‌اند و هنوز بسیاری از افراد جامعه را نتوانسته‌اند تحت‌تأثیر خود قرار بدهند. در این گزارش مروری داریم بر تعدادی از آثار بصری اندک درباره محیط‌زیست و علل کارآمد یا ناکارآمد بودن آنها.
فیلمسازان موضوعات محیط زیستی را جذاب، گیشه‌پسند و پرفروش نمی‌دانند
مرور فیلم‌ها و سریال‌هایی که مستقیما به محیط‌زیست پرداخته‌اند، کار سختی نیست. چراکه تعدادشان بسیار اندک است. یک قسمت از مجموعه «تابه‌تا(زی‌زی‌گولو)» به کارگردانی مرضیه برومند، سریال «آب پریا» به کارگردانی مرضیه برومند، سریال «پایتخت3» به کارگردانی سامان مقدم، فیلم‌های سه‌گانه خسرو معصومی «رسم عاشق‌کشی»، «جایی در دوردست» و «باد در علفزار می‌پیچد»، «روزی که هوا ایستاد» به کارگردانی نادر ابراهیمی(اکران نشده)، «ترکش‌های صلح» از علی شاه‌حاتمی، «رقص خاک» از ابوالفضل جلیلی، «دانه‌های ریز برف» از علیرضا امینی، «خمره»، «مرد کوچک» و «بچه‌های نفت» از ابراهیم فروزش، «یک تکه نان» از کمال تبریزی، «جستجو در جزیره» به کارگردانی مهدی صباغ‌زاده، «مزرعه آفتابگردان» به کارگردانی فریدون حسن‌پور و... نمونه‌ای از فیلم‌هایی هستند که در رابطه با محیط‌زیست ساخته شده‌اند. بعضی از آنها ماندگار شدند، بعضی هم اصلا نه فروشی داشتند و نه تاثیری. با این حال حجم آثار تولید شده، نسبت به اهمیت محیط‌زیست در زندگی انسان، بسیار کم است. محمد درویش، مدیر دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان محیط‌زیست هم این موضوع را می‌داند و به «شهروند» می‌گوید: «حجم آثار تولیدشده در حوزه محیط‌زیست نسبت به حجم بزرگ فعالیت‌های کانال‌های متعدد تلویزیون بسیار کم و ناچیز است. خصوصا آثاری که کارگردانان بزرگ آن را ساخته باشند، به مراتب در این زمینه کمتر است. در مورد سینما هم باید بگویم سینمای ما جزو صنایع ممتاز ایران است که در مجامع بین‌المللی بارها و بارها مورد تشویق قرار گرفته و این موضوع نشان می‌دهد که اگر این سینما یا بزرگان آن وارد حوزه محیط‌زیست شوند می‌توانند تأثیر عمیق‌تری داشته باشند.» متاسفانه این اتفاق هنوز نیفتاده و سینماگران حرفه‌ای به مقوله محیط‌زیست به شکل موضوعی جذاب، گیشه‌پسند و پرفروش نگاه نمی‌کنند، اینها را او می‌گوید و می‌افزاید: «سینماگران ما با ساخت فیلم‌های زیست‌محیطی هم می‌توانند برای خودشان جایگاه اجتماعی به دست بیاورند و هم در مجامع بین‌المللی مورد تقدیر قرار بگیرند. حتی اگر کمی بیشتر تلاش کنند، گیشه پرفروشی هم خواهند داشت.» رضا مختاری، سردبیر مجله «سرزمین من» یکی از معدود یا حتی تنها مجلاتی است که درخصوص محیط‌زیست منتشر می‌شود، هم معتقد است سینما می‌تواند نقش بسزایی در زمینه محیط‌زیست داشته باشند، او به «شهروند» توضیح می‌دهد: «مردم مهم‌ترین عامل در حفظ محیط‌زیست هستند. حالا این‌که ما چطور بتوانیم مردم را درگیر این ماجرا کنیم خودش جای بحث زیادی دارد. شاید سازمان‌‌های مردم‌نهاد یا دولتی باشند که وظیفه‌شان جا انداختن مفهوم حفاظت از محیط‌زیست برای مردم باشد. به‌طوری‌که این مفهوم برای آنها ملموس شود. اما اگر به جای کارشناسان و مسئولان، هنرمندان و رسانه‌هایی نظیر سینما و تلویزیون انجام این کار را برعهده بگیرند، قطعا تأثیر بیشتری خواهد داشت.»
قصه‌های جذاب و درگیرکننده‌ تاثیرگذارترند
 تبلیغات در این زمینه حرف بیشتری می‌زند و تبلیغ از سوی مدیوم‌های تصویری به‌خصوص اگر داستانی هم در کار باشد،‌ تاثیرات بیشتری می‌تواند بگذارد. به همین دلیل است که مختاری می‌گوید چندی طول کشید تا محافظان محیط‌زیست برای ماهیگیران جنوب کشور جا بیندازند که فک‌ها، ماهی‌های آنها را نمی‌خورند و آنها باید از کشتن فک‌ها دست بردارند. شاید اگر این موضوع در قالب یک فیلم یا سریال نشان داده می‌شد ما زودتر به نتیجه می‌رسیدیم. زمانی‌که به بحث تاثیرات فیلم‌ها، برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی می‌رسیم، درویش می‌گوید: «بسیاری از برنامه‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی درخصوص حفاظت از محیط‌زیست تاثیرگذار بوده‌اند. مثلا زمانی‌که سریال«پایتخت3» پخش می‌شد، مردم بسیار نسبت به جامعه «محیط‌بانان» ابراز همدردی و همراهی می‌کردند. ما تاکنون 116 محیط‌بان را در درگیری با جامعه محلی و شکارچیان غیرقانونی از دست داده‌ایم و سریال‌هایی نظیر «پایتخت3» احساسات مثبت میان مردم و محیط‌بانان را افزایش دادند.» او در ادامه تأکید می‌کند که «خوشبختانه از زمان پخش این سریال تاکنون ما هیچ تلفاتی در میان محیط‌بانانمان نداشته‌ایم. اگر چنین اتفاقاتی درخصوص دیگر بحث‌های محیط‌زیستی همانند: زباله، آلودگی هوا، بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آبی، شکار و... اتفاق بیفتد، یقین می‌دانم که شاهد تاثیرات خوشایند بیشتری خواهیم بود.» مختاری هم مانند درویش به تاثیرگذاری سینما و تلویزیون اعتقاد دارد، او مقوله سیگار کشیدن را پیش می‌کشد و بیان می‌کند: «چطور زمانی‌که در فیلم‌های سینمایی شخصیت‌های داستان سیگار می‌کشند، می‌گویند سیگاری که آنها می‌کشند و ژستی که می‌گیرند، روی افراد تأثیر سوء می‌گذارد. به‌طوری‌که برخی حتی با دیدن صحنه‌ای که شخصیت داستانی سیگار می‌کشد، هوس سیگار کشیدن به سرش می‌افتد. پس وقتی فیلم‌ها می‌توانند تأثیر منفی بگذارند، تأثیر مثبت هم می‌توانند بگذارند.» فیلم‌ها و سریال‌ها پتانسل تاثیرگذاری روی مردم را دارند؛ اما اتفاق افتادن این تأثیر نیازمند سیاست‌گذاری مسئولان در عرصه فرهنگ و هنر است. اینها را مختاری می‌گوید و اشاره می‌کند که «غیر مستقیم‌گویی بهتر می‌تواند یک فرهنگ را برای مخاطب جابیندازد.» به نظر او هم به رسمیت شناخته‌شدن «محیط‌بان» به وسیله یک سریال اتفاق مهمی‌ است. اما مختاری تنها پرداختن «پایتخت3» به این گروه از محافظان محیط‌زیست را عامل تاثیرگذاری آن نمی‌داند؛ «این سریال مجموعه موفقی بود، چاشنی طنز داشت، شخصیت‌هایش به خوبی پرداخت شده بودند. مردم با شخصیت‌های «پایتخت» همذات‌پنداری داشتند. برای همین است که این سریال توانست تاثیرگذار باشد. همان‌طورکه بچه‌های کوچک هم بعد از دیدن سریال «شاهگوش» دلشان می‌خواست که افسر پلیس شوند. درواقع این تاثیرگذاری به هنر سازندگان مجموعه برمی‌گردد.» تکرار یک مقوله در جا افتادن آن نقش بسزایی دارد. سردبیر مجله «سرزمین من» مثالی هم برای این گفته‌اش می‌آورد؛ «سینمای‌هالیوود سال‌هاست که آلمانی‌ها را بدترین موجودات کره‌‌زمین نشان می‌دهد. آنها آن‌قدر فیلم‌های جذاب با قصه‌های درگیرکننده در این زمینه ساخته‌اند که دیگر این موضوع برای مخاطبانشان جا افتاده است. درواقع آنها به جای استفاده از روش مستقیم‌گویی، از صنعت سینما برای رسیدن به هدف‌شان استفاده کردند.» بنابراین تاثیرگذاری فیلم‌ها و سریال‌ها مستلزم درگیرکردن مخاطبان است. اتفاقی‌که به ندرت در فیلم‌های محیط‌زیستی سال‌های اخیر نظیر «نارنجی‌پوش» به کارگردانی داریوش مهرجویی یا «طعم‌شیرین‌خیال» به کارگردانی کمال تبریزی افتاد. هر دوی این فیلم‌ها در گیشه دستاورد زیادی نداشتند. هر چند که «نارنجی‌پوش» باز هم به دلیل ستاره‌هایش «لیلا حاتمی» و «حامد بهداد» توانست فروش قابل توجه‌تری داشته باشد. اما بزرگترین مشکل این دو فیلم مستقیم‌گویی و نداشتن داستانی جذاب و درگیرکننده است. هردوی این فیلم‌ها تنها با شعارهایی که به صورت دیالوگ از زبان شخصیت‌های فیلم شنیده می‌شد، می‌خواستند مخاطبانشان را به حفاظت از محیط‌زیست دعوت کنند. برای همین است که درویش هم بر این نکته که ضعیف‌ترین بخش‌ها در حوزه محیط‌زیست، بخش فیلم‌های داستانی بلند است صحه می‌گذارد و می‌گوید:  «فیلمسازان بزرگ ما به سختی از موضوعات محیط‌زیستی استقبال می‌کنند. آقای مهرجویی و آقای تبریزی می‌توانند فیلم‌هایی به مراتب تأمل برانگیزتر و بهتری درباره محیط‌زیست بسازند.» مختاری هم در این مورد بیان می‌کند: «شما فکر کنید یک تیزر تبلیغاتی درباره یک پفک بسازید. تازمانی‌که آن تیزر مردم را وادار نکند تا بروند و آن پفک را بخرند. آن تیزر هیچ ارزشی ندارد. کارگردان یک فیلم زیست‌محیطی هم باید اینچنین به ماجرا نگاه کند. فیلم باید بتواند بر رفتار مردم تاثیربگذار و در آنها تعلق خاطری نسبت به محیط‌زیست ایجاد کند.» البته به نظر می‌رسد دستاورد برنامه‌های تلویزیونی یا مستند‌های محیط‌زیستی به مراتب بهتر و بیشتر است. درویش به برنامه‌های «ایرانگرد»، «حیات خانه‌ما»، «طبیعت 360»، «اصل 50» یا «سرزمین من» اشاره می‌کند و می‌گوید: «اینها هم برنامه‌هایی است که درخصوص محیط‌زیست از صداوسیما پخش شدند و بسیار تاثیرگذار بودند. هرچند‌که معتقدم صداوسیما می‌تواند برنامه‌های گفت‌وگو محوری همانند «هفت» یا «نود» هم درباره محیط‌زیست داشته باشد و مخاطب را بیشتر و بهتر درگیر محیط‌زیست کند.»
تصاویر کم یا گاها اشتباه از حیات‌وحش
رضا مختاری معتقد است، رسانه‌ها وظیفه دارند تا مردم را بمباران تصویری کنند. آن‌قدر به آنها تصاویری از محیط‌زیست کشورشان نشان دهند تا نسبت به‌ آن احساس تعلق خاطر کنند. مستندها، فیلم‌ها، سریال‌ها، عکس‌ها و حتی انیمیشن‌ها هم می‌توانند منبع این بمباران تصویری باشند. او با مطرح کردن این سوال که «ما چقدر تصویر از محیط‌زیست خودمان به مردم نشان داده‌ایم؟» بیان می‌کند که «بسیاری از مردم ما فرق یوزپلنگ با پلنگ را نمی‌دانند. حتی انیمیشن‌سازان ما نمی‌توانند تصویر شیر ایرانی بکشند. می‌دانید که درحال حاضر شیر ایرانی فقط در جنگل‌های هندوستان موجود است و این شیر تفاوت‌های زیادی به لحاظ آناتومی بدن با شیر آفریقایی دارد. اگر به مینیاتورهای ایرانی مراجعه کنید، تصویر بهتر و واضح‌تری از شیر ایرانی می‌بینید.» به گفته او، این اتفاق درحالی می‌افتد که بسیاری از کمپانی‌های بزرگ انیمیشن‌سازی خارجی دایما تصاویری از طبیعت تولید می‌کنند و انیمیشن‌هایی با محوریت خرس پاندا، سنجاب، شیر و... می‌سازند. به‌طوری‌که نوعی همذات‌پنداری و شفقت نسبت به موجودات را از کودکی در بچه‌هایشان نهادینه می‌کنند. مختاری ادامه می‌دهد که «باور کنید اطلاعات مردم ما درخصوص محیط‌زیست بسیار ضعیف و اندک است. همین چندوقت پیش نویسنده‌ای به من مراجعه کرده بود و می‌خواست یک شکارچی شیر به او معرفی کنم، چرا که می‌خواهد شخصیت اول رمانش را شکارچی شیر ایرانی قرار دهد. وقتی به او گفتم اصلا شیر ایرانی نمانده که بخواهیم شکارچی‌اش را داشته باشیم، تعجب کرد.» او معتقد است رسانه‌ها در بسیاری از موارد اگر به سراغ محیط‌زیست رفته‌اند، بیشتر به دلیل حوادث تخریبی و تهدیدی بوده است. برای همین مردم تصاویر درست و واقع‌گرایی از محیط‌زیست ایران ندارند.
البته گاهی هم پیش می‌آید که آثار بصری تأثیر بالعکسی داشته باشند و اصلا ساخت این آثار با تخریب محیط‌زیست یا ترویج تخریب محیط‌زیست همراه باشد. بحثی که معلوم است مدیر دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان محیط‌زیست دل پری از آن دارد؛ «بعضی از فیلم‌هایی که ساخته شد، نه‌تنها محیط‌زیستی نبودند بلکه ضدمحیط‌زیست بودند. نمونه‌اش فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» آقای افخمی که در این فیلم مستقیما طرفداران محیط‌زیست به سخره گرفته می‌شوند. او در پاسخ به این سوال که آیا سازمان آنها می‌تواند با این نوع فیلم‌ها برخوردی داشته باشد، اظهارنظری نمی‌کند. چراکه سازمان اصلا چنین اختیاراتی ندارد. اما درویش چند مثال دیگر از فیلم‌هایی که تخریب محیط‌زیست را تبلیغ می‌کنند در ذهن دارد؛ « مثلا در فیلمی می‌خواهند احساس آزادگی شخصیت را نشان دهند،‌ او بالای یک پل عابرپیاده می‌رود و برگه‌ای که در دستش هست را پاره و در هوا رها می‌کند. دوربین هم از چند زاویه آن را نشان می‌دهد. یا چند بار در فیلم‌ها دیده‌ایم که مثلا می‌خواهند بگویند آدامس نجوید. آن وقت است که شخصیت آدامس‌اش را درمی‌آورد و به بیرون پرت می‌کند. حتی گاهی وقتی می‌خواهند فضای رعب‌آور را نشان دهند، جنگل تاریکی را به تصویر می‌کشند که صدای زوزه گرگ در آن شنیده می‌شود. آن وقت است که مخاطبان فکر می‌کنند جنگل جای مخوف و رعب‌‌آوری است و باید تخریب شود.» البته او اعتقاد عجیب و متفاوتی دارد، می‌گوید: بچه‌ها هم نباید از جنگل یا گرگ‌ها بترسند، گرگ که برای همه ما حیوانی درنده و ترسناک به نظر می‌رسد. اما درویش تصویر متفاوت‌تری از این حیوان نشان می‌دهد؛ «گرگ یکی از اجتماعی‌ترین حیوانات روی زمین است و بسیار با معرفت. چندی پیش بی‌بی‌سی مستندی ساخت درباره شکارچی که می‌خواست گرگی را شکار کند. اما زمانی‌که موفق نشد، به سراغ جفت آن گرگ رفت و آن را کشت. این اتفاق سبب می‌شود تا گرگ مورد نظر از ناراحتی دست به خودکشی بزند و همین حادثه شکارچی داستان را آن‌قدر تحت‌تأثیر قرار می‌دهد که او تصمیم می‌گیرد تفنگش را کنار بگذارد و شروع به حمایت از حیوانات می‌کند. فعالیت‌های این مرد منجر می‌شود که پارک یلو«yellow» در آمریکا در ‌سال 1930 ملی شود و این پارک زیستگاه گرگ‌ها اعلام شود تا آنها در آن منطقه زندگی کنند.» سردبیر «سرزمین من» دراین‌باره می‌گوید:  «چندی پیش کتاب «چگونه زباله‌ها را جمع کنیم» که برای کودکان بود را می‌خواندم. در این کتاب گفته شده بود، زباله‌ها را جمع کنیم چون سوسک‌ها می‌‌آیند و سوسک‌ها را باید بکشیم. در تمام این کتاب خشونت و کشت و کشتار بیشتر مورد توجه بود. حالا فکر کنید این تنها تأثیر کلمات است، درحالی‌که تصویر به مراتب می‌تواند تأثیر بالاتری بگذارد. برای همین است که باید فعالان این عرصه را توجیه کنیم.» در فرهنگ ما، مردم برای پرندگانی نظیر یاکریم‌ها و لک‌لک‌ها احترام قایل هستند. کسی آنها را نمی‌کشد. به نظر مختاری ما باید این فرهنگ را گسترش دهیم و این بهترین شیوه‌ای است که می‌تواند منجر به حفاظت از محیط‌زیست شود. او معتقد است، حتی برخی که طبیعتگردی را در ایران ترویج می‌کنند، گاها تصویری از تخریب طبیعت را هم ارایه می‌کنند و این پیامدهای بدی به دنبال خواهد داشت.
نقش سازمان حفاظت از محیط‌زیست
 در سازماندهی فعالیت‌های فرهنگی
اما سازمان حفاظت از محیط‌زیست در این زمینه چه نقشی دارد، سازمانی که می‌تواند با اندکی پیگیری اتفاقاتی از این دست را سازماندهی کند تا هر چند وقت یک‌بار هنرمندان به یاد محیط‌زیست نیفتند. درویش به بودجه اندک سازمان اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «بودجه ما بسیار حقیر است و ما در کارهای روزانه سازمان نظیر تأمین بنزین خودرو محیط‌بانان، پرداخت حق کشف و خسارت به دامداران مانده‌ایم. دلیل این‌که دامداران و کشاورزان خودشان به سمت حیات‌وحش یورش می‌برند و خرس‌ها، گراز‌ها، پلنگ‌ها و... را می‌کشند، همین پرداخت خسارت‌های دیرهنگام سازمان است. در چنین شرایطی قطعا ما نمی‌توانیم کمک مادی به فعالیت‌های فرهنگی کنیم. خصوصا فعالیت‌های فرهنگی هزینه بالایی دارند. مثلا همین سریال «پایتخت3» با 6میلیارد تومان بودجه ساخته شد. درحالی‌که کل بودجه معاونت آموزش و پژوهش سازمان محیط‌زیست 5‌میلیارد تومان است.» به دلیل همین بودجه اندک و البته مشکلات زیست‌محیطی متعدد نظیر آلودگی هوا، ریزگرد‌های معلق، انقراض گونه‌های مختلف حیوانی، خشک شدن دریاچه‌ها یا دریاها، از بین رفتن جنگل‌ها و هزاران مشکل از این دست سازمان حفاظت از محیط‌زیست نمی‌تواند در فعالیت‌های فرهنگی سرمایه‌گذاری به شکل مستقیم داشته باشد. هرچند‌که مختاری هم محافظت از محیط‌زیست را تنها بر‌عهده سازمان نمی‌داند و می‌گوید: «سازمان می‌تواند متولی باشد و میان دستگاه‌ها یا هنرمندان علاقه‌مند هماهنگی ایجاد کند. اما لزوما قرار نیست سرمایه‌گذار این کارها یا مجری‌شان سازمان حفاظت از محیط‌زیست باشد.» به نظر او طراحی و جاانداختن مفهوم «حفاظت از محیط‌زیست» برعهده سازمان است و دیگر نهادها همچون شهرداری یا آموزش و پرورش می‌توانند در این راستا به سازمان کمک کنند تا مردم هرکدام تبدیل به سفیران یا حافظان محیط‌زیست شوند. همه می‌دانند سازمان اولویت‌های متعددی دارد که باید به آنها رسیدگی کند. به اعتقاد مختاری فعالیت‌های ترویجی سازمان اهمیت بیشتری دارند و سازمان حفاظت از محیط‌زیست باید روی این نوع فعالیت‌ها تمرکز داشته باشد؛ «بازوهای این اثرگذاری بر مردم کسانی هستند که هنر تبلیغات را خیلی‌خوب می‌شناسند.» ناگفته نماند که این کارگاه‌های آموزشی که‌سال پیش سازمان برگزار کرد، به گفته درویش نتایجی داشته‌اند؛ «بعد از این کارگاه‌ها بود که موجی از فیلمسازی در زمینه محیط‌زیست در رسانه‌ملی به راه افتاد و مجموعه‌هایی نظیر «اصل 50»، «سرزمین من»، «سلام تهران»، «طبیعت360»، «تعطیلات» و... همه به موضوعات محیط‌زیستی پرداختند.» به‌غیر از این کارگاه‌ها، مسئولان سازمان با برخی از فیلمسازان نظیر کمال تبریزی، رخشان بنی‌اعتماد، ابوالفضل جلیلی و... ملاقات‌های جداگانه‌ای داشته‌اند. چند باری هم اهالی خانه‌سینما میهمان آنها شده‌اند. با این حال هنوز هم این فعالیت‌ها کافی نیستند و نمی‌توانند جلوی تخریب محیط‌زیست را بگیرند.
حمایت معنوی سازمان
 از پروژه‌های محیط‌زیستی
 البته سازمان فعالیت‌هایی هم در زمینه ترویج حفاظت از محیط‌زیست داشته است. آن‌طورکه درویش می‌گوید، ‌سال پیش آنها شش کارگاه برای فیلمسازان، مستندسازان و برنامه‌سازان برگزار کرده‌اند و در آن کارگاه‌ها موضوعاتی که می‌تواند سوژه آنها در ساخت آثارشان قرار بگیرد را مطرح کرده‌اند. حتی سازمان از تمام پروژه‌هایی که در راستای حفاظت از محیط‌زیست ساخته شوند، حمایت معنوی می‌کند. حمایتی نظیر استفاده از امکانات سازمان،‌ اجازه ورود آنها به مناطق حفاظت شده، تأمین وسایل حمل‌ونقل، خورد و خوراک گروه سازنده یا حتی معرفی به اسپانسر‌ها؛ «اخیرا وقتی خانم بنی‌اعتماد تصمیم گرفتند فیلمی براساس زندگی خانم مه‌لقا ملاح که فعال محیط‌زیست هستند و نزدیک به 60‌سال است که زباله‌ای تولید نکرده‌اند، بسازند ما از طریق اسپانسر به این پروژه 50‌میلیون تومان کمک کردیم.»
تعطیلی  نخستین پارک محیط‌زیستی
 و بازگشایی جشنواره محیط‌زیستی
سازمان حفاظت از محیط‌زیست برنامه‌هایی هم داشته که در آنها ناکام بوده، مثلا بازگشایی نخستین سینمای محیط‌زیستی یا سینما تک‌محیط‌زیستی ازجمله برنامه‌های سازمان بود که سینمایی در پارک پردیسان هم به‌آن اختصاص داشت. اما به دلیل بد مسیر بودن این سینما از آن استقبالی نشد و نخستین سینمای محیط‌زیستی تعطیل شد. به‌طوری‌که درویش می‌گوید:  «سینماهای خوب ما در بستر شهر خالی هستند، چه برسد به سینمایی که مردم مجبور هستند برای رسیدن به آن چند کیلومتر مسافت را پیاده‌روی کنند.» برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم سبز بعد از هشت‌سال که قرار است دی‌ماه امسال برگزار شود از دیگر برنامه‌هایی است که سازمان درصدد انجام آن در راستای ترویج حفاظت از محیط‌زیست است.
محمد درویش بهترین راه‌حل برای فعالیت بیشتر هنرمندان در حیطه محیط‌زیست را تغییر نگاه آنها به این مقوله می‌داند. او فیلم‌ هانتر
«The Hunter» را که موضوع‌اش سرباز مزدوری است که از اروپا توسط یک شرکت زیست فناوری مرموز مأمور می‌شود تا به «تاسمانی» برود و آخرین ببر تاسمانیایی را شکار کند را مثال می‌زند که هم پرفروش بود و هم محیط‌زیستی. امین مختاری هم معتقد است سازمان باید به ایجاد انگیزه در هنرمندانی روی بیاورد که عاشق سینه‌چاک محیط‌زیست نیستند، همانند بعضی از فیلمسازان نظیر «مرضیه برومند» یا «خسرو معصومی» که خودشان به دنبال این مسأله می‌روند. به نظر او سازمان باید معاونت جداگانه‌ای برای فعالیت‌های ترویجی و تبلیغی‌اش داشته باشد تا تک‌تک سازمان‌ها و جایی که امکان دارد در آنها روی حفاظت از محیط‌زیست کار شود را رصد کند. بدین شکل فعالیت‌های سازمان می‌تواند نتیجه محور باشد و مردم را بیشتر به این امر دعوت و تشویق کند.

 


تعداد بازدید :  323