شهروند| چرا داشتن خانوادهای که از لحاظ فرهنگی رشدیافته برای حیات یک جامعه لازم و ضروری است؟ مگر همه خانوادهها باید خود را در این زمینه تقویت کنند؟ آن هم در زمانی که خیلی از آنها به لحاظ اقتصادی دچار مشکلات متعدد هستند؟ اصلا مگر اول نباید به فکر معیشت بود و بعد فرهنگ؟ مگر کمبود فرهنگی یک خانواده چه آسیبهایی را میتواند وارد کند که حالا بیاییم و در ارتباط با آن صحبت کنیم و به خانوادهها هشدار دهیم؟ اخیرا اخباری منتشر شده که نقش فقر فرهنگی را در داشتن کودکانی با مغز رشد نیافته برابر با نقش قدرت اقتصادی خانواده میداند.
برخی سایتهای خبری در روزهای گذشته ادعا کردند که مغز 800هزار کودک ایرانی (حدود یکچهارم کل کودکان ایرانی در این سن هستند) رشد نمیکند! و عامل این اتفاق هم سوءتغذیه این کودکان است. آنها این پرسش را مطرح کردند که آیا تا 20سال آینده، یک چهارم جمعیت جوان ایران عقبماندگیهای ذهنی خواهند داشت؟ حتی فکرکردن به این موضوع هم دلهرهآور است چه رسد به اینکه بدانیم این یک خطر واقعی است. 90درصد رشد مغزی انسانها، تا شش سالگی آنها شکل میگیرد. بنابراین اگر رشد مغزی کودکی در این سنین تکامل نیابد، او تا آخر عمر، با ذهنی تکامل نیافته زندگی خواهد کرد.
این عقبماندگی ذهنی، نه فقط زندگی شخصی او که کل جامعه را متاثر خواهد کرد: از زندگی خانوادگی و زناشویی و تربیت فرزندان گرفته تا آسیبهای اقتصادی و بزههای اجتماعی. علت این عقبماندگی و رشد ناکامل مغزی نیز بسیار ساده است: «سوءتغذیه». در گزارش آمده بود برآوردها حاکی از آن است که نیمی از این تعداد، بر اثر عواملی مانند بیماری و فقر فرهنگی درگیر سوءتغذیهاند و نیمی دیگر از این کودکان زیر شش سال، فقط و فقط به این خاطر دچار سوءتغذیه و رشد ناکامل مغزی هستند که در خانوادههای تهیدست به دنیا آمدهاند.
بهطور کلی 4 عامل اصلی در بروز سوء تغذیه کودکان نقش دارند که عبارتند از فقر، نبود موادغذایی در محل، ناآگاهیهای تغذیهای و ابتلا به بیماریها. همچنین برای بهبود تغذیه کودکان باید 4 عامل اساسی شامل درآمد، دسترسی به غذا، فرهنگ و سواد تغذیهای و دسترسی به خدمات بهداشتی و کنترل بیماریها به مورد اجرا گذاشته شود.
درآمد خانوار يكي از مهمترين عوامل موثر در انتخاب و خريد غذا است. ازسوي ديگر وجود موادغذايي در منطقه و دسترسي خانوار به مواد غذايي، همچنين آگاهي و دانش خانوار بهخصوص مادر كه باتوجهبه باورها و عادتهاي غذايي، مواد مورد نياز را با در نظر گرفتن قيمت و بودجهاي كه در دسترس دارد، خريداري ميكند و مطابق با سليقه و آموختههايش سفره خانواده را شكل ميدهد، حایز اهميت است.
گزارشها حاکی از آن است که سوءتغذیه (بهصورت کموزنی، لاغری و کوتاهقدی) در کودکان زیر 6سال با کمبود ریزمغذیها همراه است. کمبود ریزمغذیها با عوارض متعدد ازجمله اختلال رشد جسمی و تکامل مغزی، کاهش بهرههوشی، کاهش قدرت یادگیری، افتتحصیلی، افزایش موارد ابتلا به بیماریها و پوکیاستخوان، نهایتا با کاهش توانمندیهای ذهنی و جسمی افراد همراه است.
روزها، ماهها و سالهای این کودکان در شرایطی سپری میشود که نرسیدن مواد غذایی لازم به وجود کودکانهشان، آنها را محکوم میکند که عمری را با مغزهایی تکاملنیافته به سر کنند.
فقر فرهنگی یا فرهنگ فقر
سطح و طبقهاجتماعی و فرهنگی خانوادهها، سطح تحصیلات، سطح پایین و نازل منزلت اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده بهویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزههای مذهبی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه و هنجارشکنی اعضای خانواده ازجمله مولفههایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در ایجاد شوکهای روانی، روحی و جسمی اعضای خانواده و کودکان اثر میگذارد. خانوادههای مطلقه و کودکان طلاق را هم اگر به این مقوله بیفزاییم، آمار جدیدتری از فقر اقتصادی و فرهنگی بهدست میآید. دكتر حسين فرجاد عقيده دارد كه «برخي معتقدند، تأثير فقر در زندگي مردم به اندازهاي است كه ميتوان فقر را به صورت فرهنگ فقر تعريف كرد. اين امر يك ترتيب منحصربهفرد الگوهاي رفتاري موجود در تمام جوامع است، اما به احتمال زياد فرهنگ فقر در جوامع سرمايهداري فردگرا كه در آنها طبقهبندي اقتصادي و اجتماعي وجود دارد، ظاهر ميشود.»
فقر، فرهنگ خاص خود را پديد ميآورد و طرح معين را براي زندگي ايجاد ميكند كه به نسلهاي متوالي منتقل ميشود. فقر متضمن قرضگرفتن از منابع رسمي و غيررسمي، بهكاربردن پوشاك و وسايل
دست دوم منازل، خانههايي با جمعيت بيش از ظرفيت و نبود آسايش و آرامش است. بهطور نسبي احتمال عضويت فقرا در اتحاديههاي كارگري، احزاب سياسي و... كمتر است، اين ويژگيها كه از تجربه زندگي فقرا برخاسته است عامل ايجاد مفهوم «پاره فرهنگ فقر» است كه بهطور عام براي توصيف زندگي فقرا بهكار ميرود.
در زمان تشديد فشارهاي اقتصادي ناشي از عوامل گوناگون، اين استعداد بالقوه جامعه بشري به سرعت در اثر عوامل ايجادكننده و تقويتكنندهاش بروز ميكند. اقشار پايين جامعه را تحتتأثير قرارميدهد و خلاصي از آن بسيار مشكل است. بروز فقر به آرامي از سطوح پايين جامعه آغاز و به سرعت بخش وسيعي از اقشار متوسط را تحت تأثير قرار ميدهد. از آنجايي كه غالبا عمدهترين شكل فقر اقتصادي است و بيماري ناشي از فقر و ضعف اقتصادي در همه ابعاد گسترده ميشود، جبران عقبماندگي اقتصادي بسيار مشكل، وقتگير، سرمايهبر و مستلزم دانش پيشرفته و احاطه دقيق بر جامعه و مسائل و مشكلات آن است و دادههاي آماري بسيار دقيقي را جهت ارزيابي و سنجش مناسب ميطلبد و در جهان سوم و كشورهاي
درحال پيشرفت به دليل فقدان سرمايه كافي و علم و دانش مناسب، بررسي فقر مشكلتر ميشود. در بخش خرد جامعه و خصوصا شخصيت افراد اين فرهنگ تأثير ميگذارد. شخص فقير در جامعه، مسائل، مشكلات و حساسيتهاي ويژه خود را دارد و واكنشهاي خاصي را ارایه ميدهد، در محيطي كه فقر گسترده ميشود و بيماريهاي رواني، اعتياد، طلاق، كودكان خياباني، خودكشي و سرقت و قتل و مرگومير افزون ميشود. حالا اما کودکان عقبافتاده ذهنی را هم باید در این مقوله فراموش نکرد.
هر چند در سالهای گذشته، طرحی برای رفع سوءتغذیه کودکان زیر ششسال در کشور اجرا شده است که طی آن، تنها 85هزار کودک تحتپوشش قرار گرفتند. با این حال، گزارش بعدی سازمانملل حاکی از بهبود نسبی در کشور و قرار گرفتن ایران در میان کشورهای با شیوع متوسط سوءتغذیه بود.
در این طرح، کارشناسان و پزشکان وزارت بهداشت کودکان درگیر سوءتغذیه را شناسایی و به کمیته امداد معرفی میکنند. کمیته امداد نیز بعد از بررسی وضع مالی خانوادهها، به سرپرستان این کودکان، کارت بانکی ویژه و کدداری میدهد که صرفا برای خرید در فروشگاههای موادغذایی محل اقامت تعریف شدهاند. شبکه بانکی نیز در این پروژه دخیل است تا سالگذشته این رقم، ماهانه 60هزار تومان بود ولی امسال قرار است به 70هزار تومان برسد. بعد از ارایه این کارت بانکی، هم به مادر کودک درباره نحوه تغذیه فرزندش آموزش داده میشود و هم مجددا پایش رشد کودکان در خانههای بهداشت ادامه مییابد تا مشخص شود که واقعا کارت خرید برای تغذیه فرزند بهکار رفته است. نمودارهای رشد، نشاندهنده وضع تغذیه کودک و تفاوت آن با دوره قبل از کارت تغذیه است.
اما آنچنان که اشاره شد نیمی از موارد سوءتغذیه در ایران به جهت فقر فرهنگی خانوادههاست و نه فقر اقتصادی. نیمی از این کودکان به دلیل ناآگاهی خانوادهها، درگیر سوءتغذیه هستند که باید آموزشهای گستردهای از طریق سیستم آموزشی، رسانهها و شبکه بهداشت ارایه شود تا کودکان بهخاطر ناآگاهی خانوادههایشان دارای مغزهای رشد نیافته نباشند!