| محمد حبیبی | آموزگار |
در سکانسی از فیلم «روزی روزگاری آمریکا» دیالوگی رد و بدل میشود که پس از سالها که از تماشای این فیلم درخشان میگذرد، هنوز در پسپیشانی من جا خوش کرده است. قهرمان داستان که پس از سالها به زادگاهش برمیگردد، درمقابل این پرسش «که این همهسال چه میکردی» پاسخی میدهد که نشانی است از تلاش آدمی برای فراموشی یک عمر زندگی. پاسخش چنین است: «شبها زود میخوابیدم».
برای من نوشتن چنین حسی دارد. تلاشی است طاقتفرسا برای عبور از خاطرات تلخ و راهی است درجهت رسیدن به گشودگی و در آغوش کشیدن لحظه زندگی. گذشته را باید به خاک سپرد و نوشتن، خاک پاشیدن بر این همراه همیشگی ذهن آدمی است.
برای فرار از گذشته راهی جز این نیست. راهی که «پل استر» داستاننویس معروف آمریکایی آن را اجبار زندگی میخواند؛ آنگاه که مینویسد:
«قدر مسلم کاری غریب است که زندگیات را صرف این کنی که بنشینی تنها در اتاقی، قلم به دست، ساعت تا ساعت، روز تا روز و سال تا سال با زحمت بسیار، کاغذها را با واژگانی سیاه کنی، برای خلق چیزهایی که جز در سر تو، در جای دیگر وجود ندارند. اصلا چرا کسی در این دنیا بخواهد دست به چنین کاری بزند؟ تنها پاسخم به این سوال این است که «چون مجبور است و راه دیگری ندارد».
از اینکه بگذریم نیاز به ساختن، به آفرینش و ابداع، بیشک تمایلی پرشور و انسانی است. پس نوشتن بیشک بیان یک حس درونی است. مهار شبکهای درهم تنیده از کلمات است که در ذهنمان جا خوش کردهاند و سرخوشانه و سرکشانه هرکدام راه خود را میروند. هرکدام صدایی دارند و آوایی و فریاد میزنند تا راهی برای عبور از ذهن و نشستن بر سطر کاغذ بیابند؛ و تو مجبوری آرامآرام مهارشان کنی، اختیارشان را در دست بگیری و روی کاغذ چنان کنار هم بنشانیشان که انگار رفقایی دیرینه را بعد از سالها بههم رساندهای.
کار دشواری است و صبوری زیادی میخواهد. چراکه پیش از آن باید برای سالها بخوانی تا انباری از کلمات و واژهها در ذهن خود فراهم آوری تا به وقت نیاز بتوانی همچون آبی روان روی کاغذ جاری کنی؛ و بعد آنقدر بنویسی و تکرار کنی که نوشتن به کسبوکار روزانهات تبدیل شود. انگار که نهالی نوپا را بهدرختی تنومند تبدیل میکنی.
همین است که میگویند هر نوشته، ریاضت روحی نویسنده آن است؛ یا آنگونه که «هِنری جیمز» میگوید، «برای نوشتن همهعمر به عرقریزی روح محکوم هستی».
همه این کارها را میکنی تا راهی برای فراموشی بیابی. شاید همین باشد که از میان آدمیان، انگشتشمارند آنهایی که مینویسند و بیشترشان به جای نوشتن، میخوانند.
به هرحال برای فراموشی راهی جز نوشتن نیست. اگر نمیتوانید پس لطفا شبها زودتر بخوابید.