شماره ۳۵۹ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۳۰ مرداد
صفحه را ببند
غم، حریص است

|  نادر ابراهیمی|

عزیز من!
«شب عمیق است؛ اما روز از آن هم عمیق‌تر است. غم عمیق است، اما شادی از آن هم عمیق‌تر است». دیروز نزدیک غروب، باز دیدمت که غمزده بودی و در خود. من هرگز، ضرورت اندوه را انکار نمی‌کنم؛ چراکه می‌دانم هیچ‌چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمی‌کند و الماس عاطفه را صیقل نمی‌دهد؛ اما میدان دادن به آن را نیز هرگز نمی‌پذیرم؛ چراکه غم حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بد لگام. هرقدر که به غم میدان بدهی، میدان می‌طلبد و باز هم بیشتر و بیشتر... هر قدر در برابرش کوتاه بیایی، قد می‌کشد، سلطه می‌طلبد و له می‌کند...
غم، غم هرگز عقب نمی‌نشیند مگر آن‌که به عقب برانی‌اش، نمی‌گریزد، مگر آن‌که بگریزانی‌اش، آرام نمی‌گیرد مگر آن‌که بی‌رحمانه سرکوبش کنی... غم، هرگز از تهاجم خسته نمی‌شود و هرگز به صلح دوستانه رضا نمی‌دهد و چون پیش آمد و تمامی روح را گرفت، انسان بیهوده می‌شود و بی‌اعتبار و نا انسان و ذلیل غم و مصلوب بی‌سبب. من، مثل تو، می‌دانم که در جهانی این‌گونه دردمند، بی‌دردی آن‌کس که می‌تواند گلیم خود را از دریای اندوه بیرون بکشد و سبکبارانه و شادمانه برساحل بنشیند، یک بی‌دردی ددمنشانه است و بی‌غیرتی‌ست و بی‌آبرویی و اسباب سرافکندگی انسان.
آن‌گونه شاد بودن، هرگز به معنای خوشبخت‌بودن نیست، بل فقط به معنای نداشتن تفکر است و احساس و ادراک؛ و با این همه، گفتم که، برای دگرگون‌کردن جهانی چنین افسرده و غم‌زده و شفا دادن جهانی چنین دردمند، طبیب، حق ندارد بر سر بالین بیمار خویش بگرید. چشم کودکان و بیماران، به نگاه مادران و طبیبان است. این بیمارِ کودک- صفت خانه خویش را از
یاد مران!
برشی از کتاب
«چهل‌نامه کوتاه به همسرم»


تعداد بازدید :  346