شماره ۵۹۰ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۷ خرداد
صفحه را ببند
آخرش چه می شود

|  ایتالو کالوینو|

روز اعدام فرا رسید و رمان هنوز به پایان نرسیده بود. واپسین سفری که جووانی خلنگ در زندگی اش می‌کرد، با ارابه و همراه یک کشیش بود. در اومبروزا محکومان به مرگ را از شاخه بلوط بلندی در وسط میدان بزرگ شهر می‌آویختند. مردم به تماشا دور درخت گرد می‌آمدند.
در لحظه ای که طناب دار را به گردن جووانی خلنگ می‌انداختند آوای سوتی از میان شاخه‌ها شنیده شد. جووانی سر بلند کرد. کوزیمو بالای درخت بود و کتاب را در دست داشت.
-بگو ببینم آخرش چه می‌شود
کوزیمو در پاسخ گفت:
- متاسفم جووانی ، جاناتان را به دار می‌زنند.
- یعنی همین کاری که با من می‌کنند، پس خداحافظ!
برشی از
بارون درخت نشین

 


تعداد بازدید :  204