مصطفی تبریزی روانشناس
کشور ما از لحاظ شاخصهای نشاط در جهان در سطح متوسط قرار دارد. شاداب و امیدوار بودن افراد یک جامعه به شاخصهایی برمیگردد که متاثر از فرهنگ آن کشور هستند و شادی و امید هر جامعهای را باید متناسب با فرهنگ بومی خود آن کشور سنجید. تفاوتهایی را که ما در میزان شادی افراد شاهد هستیم ناشی از فرهنگ آنان است. البته عواملی مانند عدالت اجتماعی، نبود تبعیض در جامعه، شفافیت و پاسخگویی مردم در این خصوص تاثیرگذار است و میتوان گفت یکی از مسائل محوری در این زمینه بالا بردن امید در جامعه است.
اضطراب و افسردگی از بیماریها شایع کشورمان هستند و متاسفانه تعداد افراد شاد و امیدوار کم است. نکته قابل ذکر در این زمینه این است که این افسردگی و نبود شادی و امید، روی راندماناجتماعی تأثیر مستقیم میگذارد. ما تأثیر نبود شادی را میتوانیم در تعاملات خانوادگی و تعاملات بین فردی هم شاهد باشیم. درواقع میتوان گفتکه عدم شادی و امید در بین افراد تبعات گسترده منفی زیادی دارد و راندمان اخلاقی، فکری، تحصیلی و روانی را به سطح پایین میکشاند. شادی و امیدوار بودن حسی است که فرد در وهله اول در خانواده و در مراحل بعدی در مدارس باید آن را بیاموزد. درواقع شاد بودن آموختنی است، البته در ناشاد بودن عواملی مانند تفکرات منفی، توقعات نابجا و... دخیل هستند اما در موارد محدودی درست کار نکردن غدد نیز باعث ناشادی افراد میشوند که در این مورد میتوان با بهرهبردن از مشاورههای فردی و دارو درمانی این مشکل را حل کرد. عدمشادی و نداشتن امید با عوامل بسیاری همبستگی دارد. بهعنوان مثال شرایط اقتصادی با میزان شادی و امید افراد جامعه همبستگی دارد اما این همبستگی را نمیتوان دلیل دانست یعنی لزوما اینطور نیست که خانوادههای مرفه شادتر هستند و خانوادههای فقیر افسردهتر. چون بسیاری از افراد هستند که با نداشتن شرایط مناسب اقتصادی شاد هستند و بالعکس افرادی را میبینیم که با داشتن شرایط مساعد اقتصادی افسرده و ناامید هستند.
با این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت که میتوان با آموزش، افراد شاد و امیدواری را شاهد بود. تعریف خلاصهای که میتوان برای شادی و نشاط ارایه داد، برگشت افراد به دوران کودکی است، چون کودکان از چیزهای خیلی جزیی و ساده لذت میبرند و با داشتههای خود شاد میشوند و از انرژیای که دارند تمام استفاده را میبرند و هروقت، هر کاری بخواهند انجام میدهند. درواقع با رشد کودک درونمان میتوانیم به شادی و شادکامی
نزدیک شویم.
اعضای یک جامعه میتوانند با رشد کودک درونشان و رسیدن به شادی، در اجتماع و فرآیندهایی که درگیر آن هستند با انرژی زیاد و امید کارها و مسئولیتهای محوله خود را انجام بدهند. کشورهاییکه از پیشرفت کمتری برخوردار هستند با معضلات و مشکلات زیادی دست به گریبانند که یکی از این مشکلات مسائل اقتصادی است و همانطورکه در سطور بالا اشاره کردم بین افسردگی و مسائل اقتصادی همبستگی وجود دارد ولی تنها عامل نیست. در اینگونه جوامع فقر فرهنگی و عدمآموزش و به عبارت دیگر عدمیادگیری و فقر مسائل تربیتی بیشتر از مسائل اقتصادی تاثیرگذار هستند. البته این مسائل به آداب و فرهنگ هر جامعهای برمیگردد بهعنوان مثال ضربالمثلی در کشور خودمان در منطقهای کاربرد دارد که برای اینکه بگویند دختری خیلی نجیب است میگفتند کسی دندان او را ندیده است! یعنی کسی خنده او را ندیده است. درواقع خندیدن را عیب میدانستند. درحقیقت این نوع تفکر و تعالیم مانع شادی بودند و این درحالی است که در کشورهای پیشرفته با این مسائل علمی برخورد میکنند و معتقد هستند که آدمی تنها یکبار در این کره خاکی زندگی میکند پس باید آن را شاد
سپری کرد.
ما برای اینکه بتوانیم شاهد جامعه شادتری باشیم و بازتابهای آن را در مسائلاجتماعی ببینیم باید آموختن شادبودن را از خانوادهها شروع کنیم و رسانههای گروهی مانند صدا و سیما میتوانند در این مورد نقش بسزایی بازی کنند و از آنجا که رسانهها تاثیرگذاری زیادی بر افراد جامعه دارند، میتوانند باورهای اشتباه جامعه را
تغییر بدهند.
در این زمینه مهندسان جامعه میتوانند جامعه را طوری بسازند که آرزوهای بجای افراد تحقق بیابد و نیازهای اولیه و زیستی شان محقق شود. زمانیکه ما در هریک از مسیرها گام برداریم و به نتایجی برسیم حتما چهرههای شادتری را در جامعه شاهد خواهیم بود.