عباس عبدی روزنامه نگار
اكنون در آستانه روزهايي هستيم كه 2سال پيش در اين روزها برگ جديدي از تاريخ سياسي ايران ورق خورد و ناظران سياسي را دچار تعجب کرد. رویدادی که باید به فهم درست و مشترکی از آن دست یابیم تا در ادامه راه دچار خطای کمتری شویم. طبيعي است كه تحليل هر رويداد سياسي و اجتماعي پايانيافتني نيست. هنوز هم درباره رويدادهايي مثل جنگ اول يا جنگ دوم جهاني كتاب منتشر ميشود و زوایایی از آن نسبت به گذشته روشنتر میشود، در كشور خودمان انقلاب مشروطيت محل مجادلات تاريخي و علمي است، 28 مرداد نيز نهتنها محل مجادله علمی و تاریخی است كه همچنان موضوعي براي كشمكش سياسي نيز مانده است؛ در مورد تاریخ انقلاب و پس از آن؛ مثل دو مورد پيش هنوز وارد فاز تحليل تاريخي از انقلاب نشدهايم و چه بسا كه اگر چنين شود، كشمكشها حادتر خواهد شد، و طبيعي است كه رويدادهاي نزديكتر به ما مثل دوم خرداد، ماجرای سوم تير، 22خرداد، 24 خرداد، بيش از آنكه رنگ و بوي تاريخي پيدا كنند، هنوز سياسي هستند، و قضاوت نسبت به آنها تحت تأثير ترجيحات سياسي افراد قرار دارد. به همین دلیل گفتهاند كه براي قضاوت تاريخي و بيطرفانه نسبت به يك رويداد بايد 40سال از آن فاصله گرفت، ولي در ايران مشخص است كه نسبت به رويداد 100سال (مشروطيت) و 60سال (كودتاي 28 مرداد) هنوز نيز حب و بغضهاي سياسي داريم، چه رسد به رويدادهايي كه عمري كمتر از 20سال دارند. بهرغم اين نكته، نميتوانيم خود را از تحليل ماجرا معاف كنيم، زيرا ميتوانيم در حد ممكن، بر علايق و سلايق سياسي خود فايق آييم و بكوشيم كه به نوعي از تحليل بيطرفانه برسيم، هرچند گذشت زمان حقايق و دادههايي را بر ما روشن خواهد كرد كه درك ما را نسبت به رويداد منطقيتر ميكند.
24 خرداد چرا مهم بود؟ كافي است كه بگوييم این رویداد موجب تمایز یافتن میان دو نگرش به نسبت متضاد است که عهدهدار دولت در پيش و پس از اين مقطع بودهاند. همين تضاد شديد براي درك اهميت آن كفايت ميكند. نهتنها این دو نگرش متضاد، بلكه تا حدی متناقض یکدیگر بودند. ميتوانيم نگرشهاي دو دولت را در سياست خارجي، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع با يكديگر مقايسه كنيم تا به ابعاد اين تناقض پي ببريم. اگر اين مسأله را بپذيريم به ناچار اين پرسش پيش ميآيد كه چرا جامعه ما به گونهاي است كه از خلال انتخابات ميتوان دو نگرش متضاد را جايگزين كرد؟ اين پرسش از اين حيث مهم است كه در يك جامعه عادي وقتي مردم به مرحلهاي ميرسند كه به صورت روشن با سياست جاري دولت مخالف ميشوند، يا آن دولت سياست خود را تغيير ميدهد، يا مجبور به كنارهگيري ميشود و نيازي نيست كه مردم تا انتخابات بعدي صبر كنند. به عبارت ديگر در نظامهای جدید دولت وجودي مستقل از خواست مردم ندارد كه بتواند با اعمال سياستهاي خود كه مورد اعتراض اكثريت است به بقاي خود ادامه دهد. ولي در ايران به دليل فقدان سازوكار لازم براي چنين مسألهاي، مشاهده ميكنيم كه از يك سو مردم نميتوانند پيش از انتخابات ترجيحات و نظر خود را منعكس كنند، و از سوي ديگر حتي اگر چنين نظري هم داشته باشند، سازوكار لازم براي تبديل آن به قدرت و تغيير دولت در اختیار ندارند. گويي هر كس و با هر سياستي كه بر سرير قدرت بيايد، به ناچار بايد تا آخر دوره او را تحمل كرد. اين ويژگي موجب ميشود كه انتخابات رياست جمهوري در ايران، در بيشتر مواقع غيرقابل پيشبيني شود. منظور از غيرقابل پيشبيني بودن، نزد عرف عمومي است. درواقع باید گفت اين مردم نيستند كه رفتارهاي غيرقابل پيشبيني دارند، بلكه اين محيط اجتماعي و سياسي است كه اجازه نميدهد كنشگر و مردم ترجیحات و خواستهای خود را نشان دهند. مثل اين ميماند كه وزنه سنگيني را به پاي فرد ببندند، بهطور طبيعي او با سرعت اندك و با زحمت راه خواهد رفت، حال اگر در موقعيتي او بتواند وزنه را از پاي خود جدا كند، با سرعت زياد خواهد دويد، و از نظر ناظر بيروني این سرعت زیاد موجب تعجب و غیرقابل پیشبینی بوده است ولي كسي كه آن وزنه به پایش هست، پس از باز شدن وزنه ميتواند داشتن چنين سرعتي را حدس بزند. مشكل اينجاست كه بروز رفتار سياسي نبايد محدود به هفته و ماه انتخابات شود، بلكه بايد در تمام طول سال ممكن باشد، در اين صورت پيشبيني رفتار مردم در روز انتخابات ديگر غيرممكن نيست، اگر هم پيشبينيها غلط از آب درآيد در حد چنددرصد است و نه دهها درصد! اولین درسی که از این پیشبینیناپذیریهای پیاپی باید گرفت این است که چنین وضعی برای ثبات و پیشرفت جامعه ما خطرناک است و ریسک امور را زیاد میکند. ساختار سیاسی ایران باید به گونهای شود که رفتارهای مردم از خلال آزادیبیان خواستهای آنان شفاف شود. دولت باید دراینباره برنامهریزی کند. با وجود این اندازه از آزادی در رسانهها، همواره دچار این مشکل خواهیم بود و این به نفع سیاستگذاران نیست که از رفتار و ترجیحات و منویات مردم خود اطلاع نداشته باشند.