شماره ۵۸۵ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۱ خرداد
صفحه را ببند
چرخ در ادبیات فارسی

احمدرضا  دالوند

واژه‌های رایج برای نامیدن انواع وسایل نقلیه چرخ‌دار در ایران همگی منشأ خارجی دارند: «کالسکه»  روسی است. «درشکه و گاری»  منشأ هندی دارد. «ارابه» ریشه ترکی دارد، ولی ریشه آن محل مباحثه است، چون قطعا نمی‌توان گفت ترکی، عربی یا احتمالا فارسی است. تنها کلمه فارسی که در آثار ادبی سده‌های میانی برای نامیدن یک وسیله نقلیه چرخ‌دار به کار رفته است    «گردون» است.
از کالسکه و درشکه برای حمل‌ونقل مسافر و از گاری برای جابه‌جایی بار استفاده می‌شده است. کلمه «ارابه» هرگز در شاهنامه به کار نرفته است و برعکس به دفعات از «عراده» استفاده شده است. شاید ارابه از عراده آمده باشد. در کاوش مرتبط با این موضوع، تنها به کمک قیاس‌های زبان‌شناختی، یا شمایل‌نگارانه (آیکونوگرافیک) می‌توان به استفاده از چرخ در ایران راهی پیدا کرد.
رشیدالدین فضل‌الله همدانی درکتاب خود «آثار و احیاء» از واژه «گردون» برای نامیدن قسمتی از «گاو آهن ارمنی»  که بر روی چرخ حرکت می‌کرده، استفاده کرده است. جرجانی در کتاب «ذخیره خوارزمشاهی» از «چوب گردون» یاد کرده که در حرفه‌ای موسوم به «گردون‌کشان» به کار می‌رفته است. با این شرح که: افراد گردون‌کش (گردون‌کشان)،  چوبی به نام چوب گردون را چرب و داخل چرخ می‌کردند. استفاده از این وسیله نقلیه در قرن ششم هجری رایج بوده است. جرجانی هم می‌گوید، حرفه‌ای به نام «گردون‌کشی» بوده که حمل‌ونقل بار را انجام می‌داده است؛ به‌طوری که در شهر بخارا محله‌ای به‌نام محله گردون‌کشان بوده که بر اثر آتش سوزی نابود شده است.
در شاهنامه فردوسی حدود بیست‌بار از کلمه گردون استفاده شده است. فردوسی در شاهنامه، به دو نوع استفاده از گردون اشاره دارد: یکی در جهان واقعی که گردون را به گاو می‌بندد و دیگری در جهان اسطوره‌ای که آن را به دو اسب متصل می‌سازد. بنابراین، در شاهنامه، «گردون»  محور و اساس حمل‌ونقل بر روی چرخ است.
گزنوفون نقل می‌کند که کوروش Cyropedic سعی داشت قدرت گردون را افزایش دهد، بنابراین به جای بستن دوگاو (چنان که معمول بود)، 16 گاو به آن بست. گزونوفون این احتمال را رد نمی‌کند که ممکن است ارابه در دوره هخامنشی یا پیش از هخامنشی از طریق قبایل گله‌دار و بیابان گرد به ایران رسیده باشد.
مارکوپولو (13میلادی، 7هجری) با تحسین بسیار از توانایی گاوهای سفید بزرگ میان ناحیه کرمان و هرمز در بارکشی یاد کرده است.
اما، با نگاهی به مینیاتورهای ایرانی سده‌های میانی، به‌عنوان اسناد تصویری به جامانده، به‌ویژه مینیاتورهایی که به مصورسازی شاهنامه پرداخته‌اند، مشاهده می‌شود که نگارگر ایرانی هیچ تصوری از این‌که دنباله اسب در یک وسیله نقلیه چه شکلی دارد نداشته است، زیرا تصاویر به جامانده در نشان دادن وسیله نقلیه‌ای که فردوسی بیان کرده، اصلا واقع‌گرایانه نیستند، چرا که هرگز نگارگر چنین چیزی ندیده بود. در واقع نقاشان ، می کوشیدند تا آنچه فردوسی با کلام بیان کرده است را مصورکنند. به همین سبب با نگاه به این مینیاتورها در می یابیم که هیچ کجای آنچه نقش  کرده اند به یک وسیله نقلیه اسب دار شباهتی ندارد.


تعداد بازدید :  281