شماره ۵۸۵ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۱ خرداد
صفحه را ببند
دختر جوان با همدستی پدرش نقشه این تبهکاری را اجرا کردند
کلاهبرداری میلیونی در پوشش مشاور املاک

شهروند| دختر جوان براي پرداخت بدهي‌هاي پدرش، نقشه كلاهبرداري 400 ميليون توماني از مستاجران يك خانه ويلايي را اجرا كرد. اين دختر زيرك براي اجراي سناريوي اين كلاهبرداري، پدر خود را به‌عنوان همدست انتخاب كرد.
چند ماه پيش یک مشاور املاك كه دختر جواني بود خانه ويلايي و مجللی را در شمال پايتخت به مشتريان خود نشان داد. يكي از آنها با پرداخت 100‌میلیون تومان وارد معامله شد. قرار اين بود كه خانه را با 200 ميليون تومان رهن كامل كنند. وقتي روز موعود رسيد و آنها به بنگاه رفتند تا كليد را تحويل بگيرند ناباورانه با غيبت دختر جوان روبه‌رو شدند و راز يك كلاهبرداري بزرگ از سوي دختر جوان فاش شد. آن‌جا بود كه تازه متوجه شدند دختر مشاور، سر آنها را کلاه گذاشته بود و حالا آنها مانده بودند با بی‌سرپناهی و پولی که از دستشان رفته بود. چراكه دختر جوان، خانه را نه‌تنها به آنها بلكه به 3 نفر ديگر هم اجاره داده بود و فرار كرده بود. همين باعث شد تا پرونده‌اي در شعبه چهاردهم بازپرسي دادسراي سعادت‌آباد باز شود و مالباختگان يك به يك شكايت خود را مطرح كنند. صاحب مشاور املاك كه از سفر برگشته بود، در حالي كه از اين موضوع به شدت شوكه شده بود به بازپرس گفت: « اين دختر چند ماهي مي‌شد كه در املاك من كار مي‌كرد. از آن‌جا كه از كارش راضي بودم و به خاطر قدرت بيانش معامله‌هاي پر سودي را انجام داده بود، تمام كارهاي مغازه را به او سپرده بودم. تا جايي كه به مسافرت رفتم و همه مغازه را دست او سپردم و كليد اين خانه ويلايي را هم به او دادم تا آن‌جا را اجاره دهد. ولي وقتي از سفر برگشتم متوجه اين كارش شدم.»
با اين اظهارات، ماموران به دنبال اين دختر گشتند و در نهايت پس از چند ماه، وي را شناسايي و دستگير كردند. با بازداشت اين دختر، مالباخته‌ها متوجه شدند كه قربانی توطئه یک پدر و دختر کلاهبردار شده‌اند.
اين دختر در بازجويي‌ها به ماموران گفت: « از چند ماه پيش من به‌عنوان کارمند وارد بنگاه املاک شدم. صاحب بنگاه مردی پولدار بود و بیشتر اوقات نیز در سفر بود. او مرد بدی نبود فقط خیلی سختگیر بود. تا این‌که پس از چند ماه متوجه شدم صاحب بنگاه قصد رفتن به یک مسافرت تقریبا طولانی‌مدت دارد و می‌خواهد مغازه را برای چند روز دست من بسپارد. از طرفی یکی از مشتریان ما که دوست صاحب بنگاه نیز بود کلید خانه ويلايي و مجلل خود را در اختيار من قرار داد تا آن‌جا را اجاره دهم. او گفت که می‌خواهد خانه‌اش را به قیمت 200‌میلیون تومان رهن بدهد. او که خیلی به این بنگاه و کسانی که در آن‌جا کار می‌کردند اعتماد داشت به مسافرت رفت و کار رهن خانه‌اش را به من سپرد. همانجا با خودم گفتم همین فرصت خوبی است تا پول زیادی به جیب بزنم. وسوسه شدم. کلید خانه دستم بود و از طرفی نه صاحب بنگاه در آن‌جا بود، نه صاحبخانه؛ بلافاصله موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و گفتم می‌توانیم در مدتی که کلید دراختیار من است و صاحب بنگاه نیز در مسافرت به‌سر می‌برد با بستن یک یا دو قرارداد برای اجاره آن خانه پول زیادی بگیریم و فرار کنیم. از آنجایی هم که از بنگاه حقوق کمی می‌گرفتم و حتی با وجود چندین بار تقاضای اضافه حقوق باز هم صاحب کارم هیچ ترتیب اثری نداده بود تصمیم داشتم تا از آن‌جا بیرون بیایم. به همین دلیل وقتی این فکر به سرم افتاد وسوسه شدم تا کمی پول به جیب بزنم و پس از آن از مغازه بیرون بیایم. فکر می‌کردم صاحبکارم و صاحبخانه وقتی متوجه اجاره خانه می‌شوند که دیگر دیر شده و ما فرار کرده‌ایم.»
اين دختر ادامه داد: «پدرم بدهکاری‌های زیادی داشت. وضع مالی‌اش اصلا خوب نبود و به خاطر اعتیادش کار مناسبی هم نمی‌توانست پیدا کند. از زمانی هم که از مادرم جدا شد وضعش بدتر شد. نمی‌خواستم پدرم به خاطر بدهی و همچنین اعتیادش به زندان بیفتد. همین انگیزه‌ها باعث شد که فکر کلاهبرداری به سرم بیفتد. 2 روز بود كه صاحبکار و صاحبخانه به مسافرت رفته بودند و من هم هر روز برای انجام این کار مصمم‌تر می‌شدم. وقتی صاحبکارم به خارج از کشور رفت بلافاصله تصمیم به انجام این کار گرفتم. پدرم به بنگاه آمد و با هم هر مشتری كه برای اجاره خانه ویلایی می‌آمد این خانه را به او معرفی می‌کردیم. ما برای این‌که ماجرای کلاهبرداری لو نرود خیلی زود با 4 نفر آنها که رقم بالاتری پیشنهاد کرده بودند قرارداد صوری بستیم. با گرفتن پول‌های اجاره كه 400 ميليون تومان بود، من وسایلم را جمع کردم و با پدرم متواری شدیم. بعد از آن با پول‌هاي به‌دست آمده اول از همه بدهی‌های پدرم را دادم . بعد از آن لباس‌هاي مارك‌دار كه هميشه دلم مي‌خواست داشته باشم، خريدم. می‌خواستم یک خانه در اطراف تهران بخرم كه دستگیر شدم.»
پس از اعترافات اين دختر، پدر وي نيز از سوي پليس بازداشت شد و به همدستي با تنها دخترش در اين كلاهبرداري اعتراف كرد و به ماموران گفت: «به‌خاطر دخترم دست به اين كار زدم و مي‌خواستم او را خوشحال كنم. از طرفي می‌خواستم از بدهی‌هایم خلاص شوم و پایم به زندان کشیده نشود اما حالا با برچسبی به جز بدهکاری باید پشت میله‌های زندان را تجربه کنم.»
در نهايت اين پدر و دختر كلاهبردار روانه بازداشتگاه شدند و تحقيقات در مورد اين پرونده ادامه يافت.


تعداد بازدید :  484