هرگاه خردمند پير شود، خرد او جوان گردد و هرگاه نادان پير شود، نادانى
او جوان گردد.
امام علی (ع)
دل مسکین
تا زِ ماه طلعتت، طرف نقاب، افتاده است
لرزه از عکس رُخت، بر آفتاب، افتاده است
رحمتی فرما، که از باران اشک چشم من
مردم بیچاره را، در خانه آب، افتاده است
میکشد مسکین دلم، تاب طناب طُرهات
چون کند، در گردن او، این طناب، افتاده است
خیل خونخوار خیال، اطراف چشم من، گرفت
آنچنان کز دیده من، راه خواب، افتاده است
همدمی دارم عزیز، از من جدا خواهد شدن
لاجرم مسکین دلم، در اضطراب، افتاده است
چشم مستت دیدهام، روزی، وزان مستی هنوز
در خرابات مغان، سلمان، خراب افتاده است
سلمان ساوجی