بخشعلی قنبری عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد
داستانهای بسیار زیادی در مثنوی وجود دارند که همگی مؤید و مبین این هستند که انسان مومن، حق ناامیدی ندارد. یکی از این داستانها، داستان شخصی است که دایما دعا میکرد، اما میگفت که دعایش مستجاب نمیشود و از خداوند، ناامید شده بود؛ تا اینکه یکی از اولیای خدا را در خواب میبیند که از او سوال میپرسد: تو چند بار خداوند را صدا میزنی؟ آن فرد پاسخ میدهد که من هر روز، اللهالله میگویم اما هیچ جوابی برای من نمیآید. آن شخص اینگونه پاسخ میدهد که اینطور ناامید نباش. الله اولی را که تو آغاز کردی، الله دوم را خداوند در زبان تو جاری ساخت؛ لذا اگر با الله گفتن، رابطه با خدا را بدست آوردی، الله دوم، جواب خدا بود که در زبان تو چرخید. بنابراین، تو حق ناامیدشدن نداری.
البته این بحث - بحث امید- در مثنوی، بسیار زیاد است؛ میتوان ادعا کرد از ابتدای مثنوی تا انتهای آن، که جمعا 26هزار بیت است، یکسره امیدواری است. در تمام ابیات مولوی، حتی آنهایی که بهطور مستقیم، نام و یادی از خداوند نباشد، به صورت مستتر، حضور و ظهور دارد. بنابراین میتوان گفت که کتاب مثنوی، کتاب امید است. بیت اول مثنوی که میگوید:
بشنو این نی چون شکایت میکند/
وز جداییها حکایت میکند
در همین بیت هم میتوان امید را مشاهده کرد. چراکه نی، وجود دارد و پذیرای دم آن نیکمرد است. بنابراین میتواند مؤید امیدواری انسان باشد.
آخرین نکتهای که در اینجا در باب امید بیان میشود، این است که وقتی مولوی میگوید ناامید نباشید، معتقد است که از «خدا» نباید ناامید شد. اتفاقا هر اندازه که رابطه انسان و خدا قویتر شود و امید انسان به خداوند نیز بیشتر شود، مستقلتر از دیگران میشود. اما منظور مولوی از اینکه به خداوند امیدوار باشید، این نیست که رابطهتان را با خلق و سایر مردم قطع کنید. اصلا اینطور نیست. منتهی میگوید این خلایقی که به شما کمک میکنند، ماموران خداوند هستند. لذا مولوی، بهرغم آنکه کمک از خلق را مذموم نمیداند، مخلوقات را از خداوند جدا نمیکند. چراکه او معتقد است که هم به لحاظ عمودی و هم به لحاظ افقی، همه موجودات، متصل به خداوند هستند. بنابراین، اگر انسانی از سایر انسانها و مخلوقات کمک بگیرد، با این فکر که همه این موجودات، به لحاظ عمودی و افقی به خداوند مرتبط میشوند، ایرادی متوجه او نخواهد بود.