حمید بعیدینژاد، عضو تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان در صفحه اینستاگرام خود به مرور اتفاقات و خاطرات آخرین روز مذاکرات ایران و ١+٥ در وین که به توافق ژنو در روز سوم آذر ١٣٩٢ منجر شد، پرداخت. بعیدینژاد رخدادهای آخرین شب مذاکرات هستهای را روایت کرده و به اتفاقاتی پرداخته که در آخرین ساعات مذاکرات منتهی به اعلام توافق ژنو رخ داده است.
دربخشی از نوشته بعیدینژاد آمده است: «آن روز یکی از روزهای طولانی مذاکرات ما بود، روزی که خیلی زود از خواب بلند شده بودیم و بدون توقف تا آن ساعت یعنی دو و نیم صبح آن روز بیدار بودیم. یکسره جلسات و رفتوآمد و گفتوگوها ادامه داشت. بله بامداد ٢٤ نوامبر ٢٠١٣ مطابق با سوم آذرماه ١٣٩٢ در ژنو. بهخصوص از غروب آن روز مذاکرات وارد مرحله نهایی شده بود، چون بعد از سه ماه مذاکره فشرده حالا اختلافات به تعداد انگشتان یک دست محدود شده بود. غروب جلسه وزیران ایران و ١+٥ برگزار شد که توافقی به دست نیامد و بعد از آن وزیران بعضی تکتک و بعضی مثل وزیران چین و روسیه دوتایی به دیدن دکتر ظریف آمدند و توصیه کردند که در این مرحله آخر، ایشان به فرمولهای پیشنهادی طرف ١+٥ رضایت بدهند. آن لحظه عقربههای ساعت ٤٠: ٠٢ صبح را نشان میداد و آمریکاییها نیز از مواضع خود کوتاه نمیآمدند. حالا اختلافات به دو عبارت کوتاه در یک جمله مهم محدود شده بود که ناظر بر مهمترین بحث یعنی شناسایی روشن غنیسازی برای کشورمان از سوی همه اعضای ١+٥ مربوط میشد، کاری که به خاطر آن کشورمان مورد بیشترین فشار و محدودیت قرار گرفته و شش قطعنامه تحریم توسط شورای امنیت و کلی مقررات تحریم یکجانبه توسط آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ما تصویب شده بود. اما هیچ چیز قابل پیشبینی نبود و به خاطر اهمیتی که موضوع برای هر دو طرف داشت راهحل آن هنوز هم بسیار مشکل به نظر میرسید. اما گفتوگوها در راهروها ادامه داشت و آقای عراقچی و روانچی کماکان با برخی از معاونین سیاسی ازجمله خانم شرمن در تماس بودند. از خانم اشتون دیگر کاری ساخته نبود و او منتظر آخرین تماسهای سیاسی بود. رد و بدل کردن آخرین نتایج مذاکرات و مشورتها با دکتر ظریف ادامه داشت که تلفن موبایل یکی از دوستان زنگ زد. ویلیام برنز قائم مقام کری بود. او که مشخص بود در همان اتاق کری است، خواهش کرد که پیشنهاد جدیدی از سوی آقای کری به دکتر ظریف منتقل شود. آن پیشنهاد آغاز یکسری بحثهای جدید از پشت تلفن شد که حولو حوش عبارتبندیهای مختلفی برای حل مشکل همان بند خیلی مهم بود. نفسها در سینه حبس بود و دکتر ظریف با قاطعیت جملهبندیهای جدیدی را روی متن توافق مینوشت و آنها را بالا و پایین میکرد. یکباره برنز پای تلفن گفت که اگر این جمله آخری بتواند به نحو دیگری نوشته شود ما هم مبنای آنرا میتوانیم بپذیریم. این صحبت برنز هیجان جدیدی بین همه ایجاد کرد، چشمانداز امید به تفاهم حالا برای همه نمایان شد. در این فضا عبارتی که محور مشخص مذاکرات بود و چندین بار تغییر کرده بود با کم و زیاد کردن مختصری کامل شد و متن مورد توافق قرار گرفت. باور نکردنی بود. هیجان در اتاق به اوج رسید. برق شادمانی در چشمها پرتوافکن و لبخند رضایت بر صورت همگان نمایان شد.