احمدرضا کاظمی طنزنویس
[email protected]
ترم آخر دانشگاه برای خیلی پسرها استرس زیادی دارد؛ دلیل آن هم نه ترس از پاس نشدن دروس، نه پیدا نکردن شغل بعد از فراغت است. بلکه ترس اصلی آنها بابت «رفتن به سربازی» در صورت عدم قبولی در مقطع بالاتر است. یک دانشجوی کارشناسی ترمآخری مدام به خودش میگوید: «وای اگه ارشد قبول نشم باید برم سربازی!»، ارشد که قبول شد میگوید: «وای اگه دکترا قبول نشم باید برم سربازی» و این روند تا جایی که طرف شیره تحصیلات را در نیاورده و حال دانشگاه از دیدنشان بهم نخورد، ادامه پیدا خواهد کرد! بهطوری که فکر کنم در آیندهای نزدیک اکثریت اعضای هیأتعلمی دانشگاهها نه از سر علاقه و علم دوستی یا حتی تدریس به جزوهنویسان، بلکه برای به تأخیر انداختن سربازی مراتب عالی علمی را طی کرده باشند! بنده هم حالا در شرف اتمام کارشناسی ارشد هستم و طبیعتا کمی استرس دارم، این اولین بار در دوارن تحصیلم است که بدم نمیآید امتحانات پایانترم دیرتر تمام شوند و حتی اگه شده یکی دوتا درس را بیفتم! البته دلایل من برای به تأخیر انداختن سربازی به هیچوجه شخصی نیست. از نظر شغلی که خب این نویسندگی هر بدیای داشته باشد حداقل خوبیاش همین است که سربازی مانع فعالیتتان نمیشود. از طرف دیگر با توجه به اینکه در زمان تحصیلم خانهدانشجویی داشتم و دورم پر از رفقای ناباب و اهلدود بوده، خوشبختانه خطر «سیگاری نشدن» در سربازی هم از سرم گذشته است! دغدعه من به منافع و امنیت وطنم پاره تنم برمیگردد. بله! دلیل اول اینکه بنده حتی بازی Call of Duty را با وجود کلی آموزش در مقدمه بازی و انتخاب گزینه easy بازهم به زور کد تقلب تمام کردم حالا خودتان حساب کنید در عمل اگر تفنگ دستم بگیرم چه خواهد شد؟! دلیل دوم اینکه از هیچکس که پنهان نیست، از شما چه پنهان من در تمام نقاط بدنم «بالقوه» پتانسیل گرفتن «معافیت پزشکی» را دارم اما «بالفعل» حتی نمیتوانم بابتشان کسریخدمت بگیرم! یعنی چشمهایم ضعیف هستند اما نه آنقدر که توی دفترچه نوشته، اعصاب و روان درستحسابی ندارم اما نه بهحدی که بتوان با آن «کارت قرمز» گرفت. پاهایم پرانتزیست اما نه به قدری که بابتش معافم کنند. مشکل قلبی، نفستنگی و پرکاری تروئید هم دارم ولی نه در حد معافیت! حالا اینها هیچی اینکه عمری درد «واریکوسل» را تحمل کنید و بابتش مورد تمسخر قرار بگیرید اما نتوانید بخاطرش معاف شوید خیلی زور دارد! خب با این بخت و اقبال خداییش من اگر سربازی بروم خطر جنگ کشور را تهدید نخواهد کرد؟ خب من با این وضعیت چه کنم؟! اینکه کلا بیخیال سربازی بشوم که نمیشود؛ بههرحال پسفردا ممکن است شغلمان ایجاب کند برای دیدار با جزوهنویسان خارجی، یک سفر بخواهیم جایی برویم و از کشور خارج شویم! اگر هم بروم صافکاری و بگویم برجستگیهای کف پایم را با فِرِز بگیرد یا اصلا از بیخ بزند یکی از پاهایم را قطع کند که خب این هم با توجه به تغییرات لحظهای قوانین ریسک دارد و اگر به شانس من است که میزنم پای راستم را کامل قطع میکنم و فردا قانون عوض میشود و میگویند باید پای چپ نداشته باشی تا معاف بشوی. باور کنید حتی اگر تغییر جنسیت هم بدهم فردایش خدمت برای بانوان اجباری خواهد شد! برای گرفتن معافیت کفالت هم که بهعلت داشتن یک برادر بزرگتر نمیتوانم اقدام کنم، مگر اینکه بزنم و برادرم را به قتل برسانم که خب در آنصورت حتی اگر لو نروم هم تکلیف زن و دوتا بچهاش چه میشود؟ گناه دارند طفلکیها!
اصلا شما بگویید من چهکار کنم؟!