| مصطفی عابدی |
آيا تاكنون به اين نکته توجه كردهايم كه اگر گمان كنيم مسايل و مشكلات پيش روي ما چنان ابعاد گسترده و عميقي دارد كه قادر به حل آنها نخواهيم بود، در اين صورت واكنش ما در برابر اين واقعيت چه خواهد شد؟ وقتي كه ما در راه خود با يك مشكل مواجه شويم چه ميكنيم؟ يك واكنش احتمالی، پا پس كشيدن و عقبنشيني است. يك واكنش دیگر، كوشش براي برداشتن مشكل از سر راه خودمان است. يك شيوه ديگر نیز، توقف و انفعال به اميد حل خودبهخودي مشكل است، يا اميد بستن به اينكه؛ «دستي از غيب برون آيد و كاري بكند». نگاه به بيرون نتيجه اين شيوه است. يك واكنش نيز دور زدن و ناديده گرفتن مشكل است. شيوه واكنش ما به روانشناسي شخصي هركدام از ما مربوط ميشود، ضمن اينكه به شدت متاثر از تجارب پيشين ما و نيز ابعاد مشكل پيشروست. براي مثال اگر در جاده كوهستاني مواجه با ريزش كوه شويم، و مقدار سنگها كوچك و اندك باشد، خودمان جاده را باز خواهيم كرد. اگر زياد و سنگین باشد، منتظر كمك مينشينيم، اگر بسته شدن جاده اساسي باشد، از همان راه كه آمدهايم برميگرديم، و شايد هم آنجا بنشينيم، به اميد آنكه فرجي حاصل و راه باز شود.
مسألهاي كه امروز با آن درگير هستيم، تعداد زياد مشكلات پيشروي جامعه ايران براي گذر كردن از مرحله فعلي است. برخي از اين مشكلات چنان بزرگ و غيرقابل حل به نظر ميرسند كه اصولاً فكر كردن درباره آنها را نيز اتلاف وقت ميدانيم. نه ميتوانيم راه آمده را برگرديم و نه ميتوانيم مشكل را دور بزنيم، فقط منتظر سررسيد آن هستيم. دو نمونه آن موضوع زلزله احتمالي تهران و بحران پيش روي سالمندي در كشور است. اين دو مورد را فقط برحسب نمونه، مورد بحث قرار ميدهيم، چرا كه در روزهاي اخير درباره آنها بحث شده است.
پديده سالمندي به حادترين شكل آن در دهههاي آينده خود را نشان خواهد داد. ولي ما چه اقدامي براي مواجهه با اين پديده كردهايم؟ حداكثر كاري كه شده، كوشش براي رشد جمعيت است، آن هم كوششي كه چندان موثر نخواهد بود، زيرا مبتني بر شناخت عوامل موثر بر زاد و ولد نيست ضمن اینکه در مرحله فعلی هیچ ربطی به مسأله سالمندی و پیری ندارد. ولي ساير اقدامات ما نهتنها كمكي به حل اين مسأله نميكند، بلكه آن را تشديد هم ميكند. يك نمونه كوچك آن، وضعيت بيمههاي بازنشستگي و درماني است كه با ادامه روند کنونی، حتي قادر به تأمين نيازهاي سالمندان موجود نیست. سالمنداني كه تعدادشان هنوز زياد نيست، ضمن آنكه تحت حمايت فرزندانشان هستند، در حالي كه در آينده نه چندان دور، نهتنها تعداد آنان به صورت تصاعدي بيشتر ميشود، بلكه تنهاتر و بدون حاميان خانوادگی نيز خواهند شد. به لحاظ آموزهها و آموزشهاي رواني و ایجاد نهادهاي اجتماعي نيز آمادگي مواجهه با اين معضل را در آينده نخواهيم داشت و وقتي به فكر حل آن خواهيم افتاد كه عملاً دستمان براي حل بسيار بسته است. مثل بيمار سرطاني كه وقتي براي معالجه و برداشتن غده اقدام ميكند كه عملاً دير شده باشد.
قضيه زلزله تهران نيز كمابيش همين است، هرازگاهي و بهويژه وقتي يك زلزله شديد در جهان يا ايران بيايد همه نگران ميشويم. مثل آن حکایت قرآنی است كه وقتي كشتي افراد در دريا دچار طوفان ميشود به ياد خدا ميافتند و از او كمك ميخواهند و هنگامي كه به ساحل ميرسند، همه چيز را فراموش ميكنند. ما نيز كمابيش در همين وضع هستيم. طي سه دهه اخير، حداقل 10 بار و بيشتر مسأله زلزله تهران بهطور جدي مطرح شده و دوباره فراموش كردهايم، و كسي هم نگفت و نپرسيد پس اقدامات لازم براي مقابله با آنها كي انجام شد و چرا انجام نشد؟
پرسش اين است كه چرا چنين هستيم؟ بهطور قطع پاسخهاي گوناگوني براي توضيح اين رفتار وجود دارد، كه هركدام از يك منظر درست هستند، ولي همه اين پاسخها را ميتوان در ذيل عنوان فقدان فرهنگ يا قدرت آيندهنگري خلاصه كرد. ما جامعه آيندهنگري نيستيم. جامعه آيندهنگر مترادف با داشتن يك فرهنگ پويا و شهرونداني خلاق و كارآفرين و حتي جاهطلب است. اعتمادبهنفس كافي دارند و گمان ميكنند كه متغيرهاي زندگي و جامعه را ميتوانند تحت كنترل خود درآورند. آينده براي آنان موهوم نيست، نگاه به آينده تعيينكننده زندگي امروز آنان است. آنان براي فتح و کنترل آينده زندگي ميكنند. مسايل آينده مسايل امروز آنان است، و تنها از طريق حل مشكلات آينده است كه ميتوانند امروز خود را بسازند. جهتگيري آنان چون به آينده معطوف است، فراز و نشيبهاي رفتاري آنان نيز كمتر است. افراد آيندهنگر معتقدند كه در پرتو حل مسايل آينده است كه امروزِ آنان هم درست و روبهراه خواهد شد. بنابراين اگر جهتگيري علمي، اجتماعي و سياسي خود را معطوف به آينده، اعم از ميانمدت يا بلندمدت كنيم، در اين صورت نگاه ما به مسايل امروز نيز تغيير خواهد كرد و اولويتهاي آنها نيز فرق خواهد كرد. در چنين شرايطي زلزله تهران، سالمندي، مذاكرات هستهاي، مسأله انرژي و آب، مشكلات زيست محيطي و... براي ما رنگ و بوي ديگري پيدا خواهد كرد.