شماره ۵۸۲ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۸ خرداد
صفحه را ببند
نیش عقربِ زمان، بر تن کهنسالان

|  روزبه رهنما   |   روزنامه نگار   |

«می‌دونی چرا اسم عقربه‌های ساعت‌رو گذاشتند عقربه؟ برای این‌که گذشتِ زمان مثل نیش عقرب، تورو از جا بپرونه؛ می‌فهمی؟»*
سالمندان و کهنسالان در گذشته، کارکردهایی در خانواده و جامعه داشتند که در گذر زمان، با تغییرات و دگرگونی‌های بنیادین در ساختار این عرصه‌ها، از آنان گرفته شد؛ این مسأله در تاریخ دگرگونی‌های اجتماعی ایران به روشنی دیده می‌شود.  تغییرات شتابان در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، صنعتی، حقوقی، خانوادگی و بهداشتی از ویژگی‌های دوران جدید است که در آن اقتدار و حکومت سالمندان بر خانواده و جامعه نمی‌تواند نیازهای جامعه رو به رشد و نیز سازگاری با تغییرات را برآورد. کاهش اقتدار و منزلت سالمندان و تغییر نقش‌های اجتماعی آنها در جوامع جدید، موجب شکل‌گیری نگرش‌های منفی و پیش‌داوری‌های نادرست نسبت به سالمندان شده است، به‌گونه‌ای که با باور عمومی، سالخوردگان موجوداتی ناتوان به‌شمار می‌روند که نمی‌توانند نقشی فعال در فرآیند توسعه جامعه برعهده گیرند.  پیران در جوامع سنتی، قدرت و مقام زیادی داشتند زیرا جامعه آن روزگار، آنان را ذخایر فرهنگ محلی، دانش و تجربه و عقل می‌دانست. قدرت در دست پیرترین مردم قرار داشت و شورای پیران و ریش‌سفیدان عمدتا امور محلی را نظم و نسق می‌بخشیدند. همچنین مالکیت ثروت با سن در ارتباط بود، زیرا منبع اولیه ثروت در بیشتر جوامع سنتی، زمین بود که در اختیار پیرترین مردان خانواده قرار داشت. آنان پس از مرگ، آن را به بزرگترین پسران خود جابه‌جا می‌کردند. افراد پیر همچنین درون خانواده نیز تسلط داشتند. همه جوامع سنتی نسبتا غیرمولد بودند و به هرکسی که می‌توانست کمکی به نیروی کار روی زمین باشد نیاز داشتند، از این‌رو پیران تا زمانی که کاملا از کار نیفتاده بودند، نقش اقتصادی فعال برعهده داشتند. زمانی هم که از پا می‌افتادند، وجود باورهای دستگیری و یاری‌گری در فرهنگ گذشته جامعه ایران، کمک می‌کرد جایگاه‌شان به‌گونه‌ای نمادین گرامی داشته شود.  به‌گفته پژوهشگران حوزه اجتماع، کاهش میزان اعتقاد به سنت‌ها و ارزشمند بودن سالمندی، تغییر سازوکارهای انتقال دانش و تجربیات، کاهش مشارکت سالمندان در فرآیند تولید اقتصادی و هسته‌ای‌شدن خانواده‌ها، تغییر در معماری و فضای حیاتی منازل مسکونی، از مهم‌ترین علت‌های کاهش اهمیت و ارزش سالمندان در جوامع امروزی به‌شمار می‌آید.
خانواده در جامعه سنتی ایران، گستره‌ای بود که در آن پدر و مادر با فرزندان ازدواج‌کرده و نکرده و نوه‌ها، گاه در کنار دیگر خویشاوندان در زیر یک سقف در کنار هم زندگی می‌کردند. در این نظام خانوادگی، هریک از اعضای خانواده می‌توانست حمایت اجتماعی، اقتصادی و عاطفی را از سوی دیگر اعضای پرشمار خانواده دریافت کند و در روزگار بیماری یا سالمندی مورد مراقبت و حمایت قرار گیرد. با آغاز دگرگونی‌های بنیادین در عرصه‌های گوناگون جامعه ایران، خانواده‌ها از شکل گسترده به هسته‌ای تغییر یافتند. در خانواده‌های جدید، پدر و مادر صرفا با فرزندان ازدواج‌نکرده زندگی می‌کنند و فرزندان پس از ازدواج از خانواده پدری جدا شده و خود تشکیل خانواده هسته‌ای جدید می‌دهند. طبیعتا با ترک فرزندان خانواده، پدر و مادر سالمند مجبورند به‌تنهایی زندگی را ادامه دهند و نمی‌توانند از مراقبت‌ها و حمایت‌های فرزندان متاهل و نوه‌هایشان برخوردار شوند. هم‌راستای این دگرگونی، معماری خانه‌ها نیز تغییرات اساسی یافت. خانه‌باغ‌ها و عمارت‌های بزرگی که اجازه می‌داد ده‌‌ها عضو یک خانواده در کنار یکدیگر زندگی کنند، به خانه‌هایی کوچک و سرانجام به آپارتمان‌هایی بدل شدند که تنها برای یک خانواده کوچک چندنفره (پدر، مادر و فرزندان) جا داشتند. خانه‌ها که کوچک شد، انگار دیگر فقط برای سالمندان جایی نبود! در میانه این تغییرات، بسیاری از باورهای گذشته در زمینه‌های اخلاقی رنگ باختند. برکت داشتن حضور پیران و کهنسالان در میان خانواده، دیگر اولویت اساسی نبود؛ نقش‌های آموزشی، پرورشی، اخلاقی و اقتصادی پیران، دیگر برعهده نهادهایی نوین چون آموزش‌وپرورش و رسانه‌ها گذاشته شده بود. کهنسالان بدین‌ترتیب، کارکرد خود را نیز در خانواده و جامعه از دست دادند. دیگر، به آنها به‌عنوان افرادی نگریسته می‌شد که دوران خود را گذرانده‌اند و از انجام هر عمل و فعالیت جسمی و روحی عاجزند و به کمک دوستان، خویشاوندان و کارکنان موسسان متکی‌اند؛ ناتوان، نیازمند به کمک دیگران، کم‌انرژی، گوشه‌گیر و منزوی.
زمان، به زیان پیران حرکت کرده؛ عقربه‌ها گویی چون نیش عقرب، جایگاه‌شان را گزیده است. آنان که روزگاری نبض زمان را در دست داشتند، در دهه‌های گذشته در جامعه ایران، مقهور آن شده‌اند.
*  دیالوگی از محمدعلی کشاورز در سریال ماندگار «پدرسالار»


تعداد بازدید :  291