شماره ۵۸۱ | يکشنبه 17 خرداد 1394
صفحه را ببند
کریم کیست؟

درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به وکیل‌الرعایا افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. به دستور کریم خان درویش را داخل باغ آوردند . کریم خان پرسید: «این اشاره‌‌های تو برای چه بود؟» درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چه داده؟» کریم خان که در حال کشیدن قلیان بود گفت: «حال چه می‌خواهی؟» درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است!» کریم خان بی‌درنگ قلیان را به درویش بخشید. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و فروخت. خریدار قلیان که می‌‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه‌ای برای خان ببرد، جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را به رسم هدیه نزد کریم خان برد! روزگاری سپری شد. درویش برای تشکر نزد خان رفته بود که ناگاه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو را هم سر جایش بازگرداند.»

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  542