احمدرضا دالوند
والتر بنیامین میگوید: اثر هنری همواره قابلیت بازتولید داشته است. اروپاییان یک مثال قدیمی دارند که میگوید: « هرچیزی را که یک انسان بتواند بسازد، من هم میتوانم بسازم» بنابراین، هر آنچه آدمی ساخته بود همواره میتوانست به دست آدمیان باز ساخته شود. بازساختن از این گونه را تا قبل از قرن بیستم، شاگردان برای تمرین و کسب مهارت از روی دست استاد انجام میدادند. استادان برای گسترش آثارشان در میان متقاضیان، و سوداگران برای فروش نسخههای متعدد به کسانی که قادر به خرید اصل اثر نبودند، رضایت به بازتولید اثر خود میدادند. برای توضیح بیشتر این موضوع، خوب است به کلمه تایپ که در بازتولید انواع متن انقلابی ایجاد کرد، اشاره شود. در زبانهای اروپایی واژه «تایپ» تا قبل از انقلاب صنعتی و قبل از پیدایش صنعت چاپ وجود نداشت و به آنچه نوشته میشد «لتر» میگفتند، اما قرنها گذشت تا با قابلیت صنعت چاپ در تولید ماشینی حروف، «نوشتار» نیز بازتولیدپذیر شود. دگرگونیهای عظیمی که صنعت چاپ به مثابه«بازتولیدپذیری ماشینی نوشتار» در ادبیات پدید آورد، موجب اشتهار بسیاری از کتابهایی شد که تا قبل از این در اختیار گروه کوچکی از نخبگان یا اشراف قرار داشت. بعدها و در عصر صنعتی ما شاهد بازتولید آثار هنری بودیم که از طریق ماشین و یا تکنولوژی عکاسی میسر شد. بازتولید صندلی لویی شانزدهم وقتی به یک ایده تجارتی تبدیل شد که انبوه طبقات متوسط شهرنشین پس از عصرصنعت، به واقعیتی غیرقابل انکار تبدیل شدند. کارمندان و کارگران ماهر و طیف وسیعی از تکنوکراتهای شهرنشین در همه جوامع صنعتی، بیشتر به ثروت گرایش دارند تا فقر. به همین سبب بازتولید اثر معماری شبه باروک و غیره، قالی ماشینی، صندلی بدلی لویی شانزدهم و نظایر آن، باسمههایی خوش چاپ از تابلوی مونالیزا و امثالهم... مشتریان میلیونی در میان شهروندان جهان جدید پیداکردند. این فرآیند هم اینک تحت عنوان « صنعت فرهنگ» و با پشتیبانی دیجیتالیزم، تا جایی پیش رفته است که تا حد زیادی از جادوی اثر هنری کاسته است. مخاطبان هنر، در زمانه ما نخستین مخاطبان تاریخاند که شاهد فروپاشی آئورای هنر هستند. امروزه اپراتورها و اجراکارها جای استادکارها را گرفتهاند و مهارت دستی با رواج دیجیتالیزم به افسانهای بیشتر مانند است تا واقعیتی که با سختکوشی و مرارت فراچنگ میآید. کار به آثار تحقیقی و کتب مختلف نیز کشیده شده است. بازتولید کتاب با تکیه بر منابع بی پایان در فضای مجازی و نشر طرارانه کتاب با فعل مرسوم «کپی / پیست» درمجاری متعدد نشر، از محیطهای دانشگاهی تا سایر محیطهای آزاد. امروزه میتوان از بازنشر آثار هنری در اینترنت سخن گفت که همراه با تحولاتی که اینترنت در تمام عرصههای زندگی بشر ایجاد کرده است در هنر نیز تاثیرگذار بوده است. منطق رسانههای همگانی «نزدیکتر کردن چیزهاست». به کمک بازتولید مکانیکی مردم دیگر مجبور نیستند در حضور اثر هنری باشند تا «آن را ببینند». به بیان دیگر، عکس میتواند نسخهای همانند از نقاشیهای اصیل به دست دهد و فیلم نسخهای تقریباً همانند از نمایشهای صحنهای مانند تئاتر و اپرا و باله بسازد. درحالیکه رفتن همزمان همه توده مردم به موزه و تئاتر و تالار موسیقی ناممکن است، بازتولید تکنیکی امکان پخش آثار هنری را در زندگی روزمره تودهها فراهم میکند. بنیامین معتقد است كه با اين دگرگوني هنر و امکان بازتولید اثر هنری که او اوج این امکان را در زمان خود در عکاسی و بعد سینما مطرح میکند، از دسترس سلطهگرانه اعیان و اشراف و سرآمدان جامعه خارج میشود و به ميان مردم عادي يعني تودهها راه مييابد و اين امر باعث دگرگوني در ادراك زيباييشناسي ميشود. در اینترنت سلطه سیاست در مفهوم عام و گروه مسلط از بین میرود. برخی متفکرین رسانههای نوین معتقدند با وجود اینترنت، «دسترسی همگانی به رسانه» موجب میشود که گروههای ناشناخته در اعماق اجتماع بدون توجه به تفاوتها و تبعیضها به تولید محتوا بپردازند.